تا وقتی زهرا موسوی وارد محیط کار جدیدش در خیابان دستغیب نشده بود، بین زبالههای شرکتشان همهجور شیء بازیافتی پیدا میشد. از آنجا که سروکار این محیط با کاغذ است، روزانه حجم زیادی از آن در محل کارش بدون اینکه تفکیکی صورت بگیرد، دور ریخته میشد.
اما زهرا از مادرش آموخته بود که نباید چیزی را که دوباره قابل استفاده است، دور بیندازد. به همین دلیل از همان روزهای اول کارش تفکیک زبالههای محل کارش را به عهده گرفت. او که مدیر فروش است، به مدیر شرکتشان پیشنهاد داد بهجای دورریختن کاغذها، آنها را تفکیک کنند. این پیشنهاد با استقبال مدیر روبهرو شد. بیش از دو سال از آن موقع میگذرد. حالا تفکیک در این شرکت قانون شده است.
خانم موسوی کارشناس حسابداری و سیوچهارساله است. او یک پسر پنجساله دارد و 10سالی از زندگی مشترکش میگذرد. میگوید: از وقتی یادم میآید، مادرم اجازه نمیداد شیشه و پلاستیک و حتی کاغذ را در سطل آشغال بیندازیم. او کیسههایی در گوشه حیاط میگذاشت که مخصوص بازیافت بود. هر دوسه هفته یکبار که ماشین بازیافت به کوچهمان میآمد، همه را تحویل میداد.
بزرگتر که شده بودم، گاهی من این کار را انجام میدادم .بهدلیل تأثیری که مادرم بر من داشت، واقعا نمیتوانم در محیطی که زبالهها بازیافت نمیشود، آرام باشم. احساس میکنم چیز گرانقیمتی دور ریخته شده است.
شاید از نظر برخی مردم، بازیافت کار پرزحمت و در عین حال کماهمیتی به نظر برسد، اما موسوی نظر دیگری دارد. میگوید: حالا دیگر بچههای مقطع ابتدایی هم خبر دارند که پلاستیک چقدر برای محیطزیست مضر است. علاوه بر اینکه جذب نمیشود، دوباره هم قابل استفاده است. چرا وقتی میشود از چیزی استفاده کرد، با آن همه ضررش، آن را وارد چرخه محیطزیست کنیم، آن هم وقتی همین پلاستیک چوب لای چرخ محیطزیست میشود.
چرا وقتی میشود از چیزی استفاده کرد، با آن همه ضررش، آن را وارد چرخه محیطزیست کنیم
زهرا بازیافتکردن را از مادر آموخته و حالا خودش این کار ارزشمند را به پسر پنجسالهاش رادمهر آموزش داده است و در اینباره میگوید: پسرم در خانه یاد گرفته است که اسباببازیهای شکستهاش را در کیسه جدایی بگذارد.
وقتی ماشین بازیافت صبحها به محله دستغیب میرفت، در خانه نبود و وقتی حجم زباله زیاد میشد، مجبور بود خودش زبالهها را به یکی از ایستگاههای تفکیک زباله تحویل بدهد. میگوید: همسرم از جایی شنیده بود که نرمافزارهایی طراحی شده است که این مشکل را حل میکند. پس از تحقیق، نرمافزار لازم را نصب کردم. بعد نام و مکان تحویل را در نرمافزار بازیافت ثبت کردم و هروقت حجم زبالهها در شرکت یا خانه زیاد میشود، زمانی را در نرمافزار مشخص میکنم تا برای تحویل مراجعه کنند.
او از بدقولی گاهوبیگاه نیروهای بازیافت گلایه میکند و میگوید: گاهی زمان مشخصی را اعلام میکنم، اما آن روز به گفته خودشان سرشان شلوغ میشود و برای تحویل به شرکت ما مراجعه نمیکنند. من مجبورم دوباره همه سطلهای بازیافت شرکت را جابهجا کنم تا از ریختوپاش محیط جلوگیری شود. این موضوع خیلی آزاردهنده است و نیاز به اصلاح دارد.