محسن به بلبل علم معروف است. صدای گرم و گیرایی دارد و هر سال به خواست اهالی مکبر نماز عید فطر میشود، پسر دوازدهسالهاش کوچکترین عضو هیئت مسجد بنی هاشم است و هر کاری از دستش بربیاید انجام میدهد. از جفتکردن کفشها تا توزیع غذا برای عزاداران.
حاج سید عباس اما پرسن و سالترین عضو این گروه است و خاطرات زیادی از محرمهای سالهای دور محله دارد. کولهبار تجربیات او باعث شده است که هر سال مراسم را به بهترین شکل برگزار کنند. جواد کریمی هم مدیریت گروه را برعهده دارد و از روزها قبل مقدمات مراسم را فراهم میکند. اهالی محله کنهبیست حالا پس از گذشت سالها به گروهی همدل و همراه تبدیل شدهاند تا آیین هر ساله محرم را در کنار هم به بهترین شکل برگزار کنند.
آیینی که از سال58 در این محله اجرا میشود و آنها تمام تلاششان را برای برپایی و زنده نگهداشتن آن میکنند. سه سال پیش که کرونا بساط مراسم را جمع کرد و در مساجد را بست، آنها دست روی دست نگذاشتند. به دنبال فضایی روباز گشتند تا با رعایت پروتکلها رسم هر ساله را اجرا کنند. سرانجام دو کوچه بالاتر از مسجد بنی هاشم(ع) به مدرسه منظومه دانش رسیدند.
اعظم موسوی، مدیر این مدرسه، است که همان ابتدا از این طرح استقبال کرد. او خودش را صرفا مدیر این مدرسه نمیداند. مدرسه را خانه دوم و خودش را عضوی از خانواده این محله میداند. با کمک و همراهی او حالا سه سال است که مراسم محرم در حیاط مدرسه برگزار میشود.
اینجا حال و هوای کوچهها بوی محرم میدهد. مسجد محله سیاهپوش شده، پارچههای سبز و سیاه در هر گوشهای افراشته شده، دیگهای خالی شله در حیاط هر خانهای پیدا میشود و... همه چیز نشان از فرارسیدن این ماه دارد. اهالی دست به دست هم دادهاند تا حال و هوای محرم را در محل زندگیشان به جریان بیندازند. از کوچهپسکوچههای محرمی خیابان موعود عبور میکنم و به مدرسه منظومه دانش میرسم. مدرسهای دخترانه که در سه سال اخیر میزبان عزاداران حسینی شده است.
الان که اینجا حضور دارم هنوز دو سه روز به شروع این ماه باقی مانده و اعضای هیئت در حال آمادهسازی مدرسه هستند. یکی دو نفر مشغول نصب پارچههای مشکی روی در و دیوار مدرسه هستند. یک نفر در گوشهای دیگر حیاط را جارو میزند. جواد کریمی هم با عجله از اینسو به آنسو میرود و لحظهای یک جا نمینشیند. او یکی از دغدغهمندترین ساکنان محله کنهبیست است. در یکی از کوچهها کتابفروشی کوچکی دارد که تبدیل به پایگاهی مردمی شده است، جایی که جلسات محلیشان را برگزار میکنند. کریمی هر سال مسئولیت برگزاری مراسم ماه محرم را هم برعهده میگیرد.
از او درباره جزئیات هر ساله این برنامه میپرسم. توضیح میدهد که از یک هفته قبل با معتمدان و اعضای گروه در مسجد جلسه برگزار میکنند، درباره نحوه برگزاری گفتوگو و مسئولیتها را هم مشخص میکنند. اولین مرحله سیاهپوش کردن مسجد و محله است. ابتدا در مسجد بنیهاشم پرده سیاه نصب میکنند، بعد به کوچهها میرسند و در نهایت مدرسه را آماده میکنند.
در ادامه طبق وظایفی که مشخص کردهاند هر کدام گوشهای از کار را برعهده میگیرند. یکی برای گرفتن فرشها با آستان قدس رضوی ارتباط میگیرد، یکی برای گرفتن پارچه مشکی به شهرداری مراجعه میکند، دیگری مواد اولیه غذاها را تهیه میکند، نفر بعدی مداحها و سخنرانها را هماهنگ میکند و... 10شب محرم مراسم دارند و هر 10شب هم غذا توزیع میکنند. پخت غذا برعهده خودشان است.
حسین حسینی یکی از اهالی که در محله آشپزخانه دارد، این 10شب آشپزخانه کوچکش را در اختیار اهالی قرار میدهد. آنها هم دیگهای مسی بزرگ را در وسط آشپزخانه برپا میکنند و مشغول پخت غذا میشوند. کوچکترها هم غذاها را بستهبندی میکنند تا هر شب در پایان مراسم بین عزاداران توزیع کنند.
محسن پرموده یکی از اعضای قدیمی هیئت مسجد بنیهاشم است که او را در حال نصب پارچه مشکی میبینم. او امدیاف کار است. هر روز صبح تا شب کار میکند تا نان حلال سر سفره ببرد اما ماه محرم کارش را سبکتر میکند تا بتواند هر 10شب را به عزاداران حسینی خدمت کند. دلیلش را که میپرسم یک بیت برایم میخواند: «گر به شوق کعبه خواهی زد قدم، سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور... » بعد هم میگوید: «این 10شب کعبه ما میشود تکیه امام حسین(ع). این شبها میخواهیم هر طور هست دورش بگردیم و فیض ببریم. شده از کار و زندگیمان هم میزنیم تا مراسم در شأن عزاداران حسینی برگزار شود. »
جواد کریمی توضیح میدهد که محسن، مکبر نماز عید فطر هم هست و صدای گرم و گیرایی دارد، آنقدر که اهالی او را بلبل علم صدامی زنند و خیلیها به شوق شنیدن صدایش به مدرسه میآیند.محمد پسر دوازده ساله او کوچکترین عضو هیئت است که حتی بیشتر از خودش شور و شوق برگزاری مراسم را دارد. از شب اول به مراسم میآید، برای عزادارها چای میریزد، کفشها را جفت میکند و... .
از همان سال٥٨ که هیئت مسجد بنی هاشم را راه انداختند پای کار بود. پرسن و سالترین عضو این هیئت است و سه نسل قبلی هیئت را به خاطر دارد، ریشسفیدهایی که یکی یکی رفتهاند و حالا پسرانشان جا پای آنها گذاشتهاند. سید عباس آلرسول متولدسال١٣٣٥ عضو هیئت امنا و خادم مسجد بنی هاشم است. کاسب، ریش سفید و معتمد محله است. آنقدر مطمئن است که اهالی تمام حساب و کتابها را برعهده او گذاشتهاند.
روز تاسوعا و عاشورا هیئت از مسجد به سمت قبرستان محله حرکت میکرد. آن زمانها بوستان آلالهها در پورسینا محل دفن اموات اهالی محله بود
هر کس نذری داشته باشد و بخواهد در اجرای مراسم سهم داشته باشد به او مراجعه میکند. بیش از سی، چهل سال از عضویتش در این هیئت میگذرد و خاطرات زیادی از محرمهای سالهای گذشته دارد. تعریف میکند که در گذشته اهالی خیابان موعود رسم و رسوم متفاوتی برای برگزاری مراسم محرم داشتند. رسومی که حالا دیگر از بین رفته است: «روز تاسوعا و عاشورا هیئت از مسجد به سمت قبرستان محله حرکت میکرد. آن زمانها بوستان آلالهها در پورسینا محل دفن اموات اهالی محله بود. بعد از زیارت و فاتحه خواندن برای روح رفتگان همگی به سمت مسجد برمیگشتند و ناهار میخوردند. روز بعد هم دوباره پای پیاده تا ابتدای ساختمان میرفتند. جوانترها تا حرم میرفتند و سالخوردهها هم بر میگشتند.»
رسم دیگری که بعضی شبهای محرم برگزار میشد دیدار هیئتها و اعضای مساجد با یکدیگر بود. آلرسول تعریف میکند که مسجدیها هر سال محرم به سه چهار مسجد محلههای اطراف سر میزدند و سلام میدادند.
جواد کریمی ادامه حرف او را میگیرد و از رسمی میگوید که از حوالی سالهای ٧٠ تا سال ٩٠ برپا بوده اما حالا دیگر برگزار نمیشود: «آنسالها چند روز از این 10شب محرم را سوار بر کامیون با پیر و جوان و کوچک و بزرگ به روستاهای اطراف میرفتیم. به روستاهای محروم در سرخس، میامی و... وسایل پذیرایی، غذا و... میبردیم و در مساجد این روستاها مراسم محرم را برگزار میکردیم. »
معین رمضانی متولد سال١٣٨٣ یکی از اعضای جوان هیئت است که هر سال برای برگزاری مراسم محرم وظیفهای را برعهده میگیرد. او از همان کودکی بهواسطه خانوادهاش در مراسم مسجد بنی هاشم شرکت میکرده و مسئولیتی داشته است. تعریف میکند یک سال آبدارچی میشده و یک سال مسئول نظافت. برایش تفاوتی نداشته است.
چیزی که همیشه برایش اهمیت دارد این است که بتواند به عزاداران حسینی خدمت کند. حالا هم که کسب و کار خودش را به راه انداخته و دور حرم مغازه دارد برنامه هر سالهاش همین است. هر طور باشد خودش را برای خدمترسانی میرساند. او بهخوبی اعضای قدیمی هیئت را میشناسد، از ریشسفیدانی نام میبرد که روزی روزگاری هیئت را به دست گرفته بودند و حالا از این دنیا رفتهاند.
میگوید: «حالا وظیفه ما جوانترهاست کار را به دست بگیریم و آیین رفتگان و گذشتگان محله را روی زمین نگذاریم. »
یکی یکی با اعضای هیئت گفتوگو میکنم. هر کدام مشغول انجام کاری هستند و هنگام کار به سؤالهایم پاسخ میدهند. همگی لابهلای صحبتهایشان به لطف و همراهی مدیر مدرسه منظومه دانش اشاره میکنند. اینکه بعد از شیوع ویروس کرونا و بستهشدن در مسجد عملا به بنبست خورده بودند و کاری از دستشان ساخته نبوده است. بافت تو در تو و بسته این منطقه هم باعث میشده که در پیداکردن فضای باز به نتیجه نرسند. اما گفتوگو با اعظم موسوی باعث میشود که امید تازه پیدا کنند و بتوانند مراسم عزاداری ماه محرم را اینبار در مکانی متفاوت برگزار کنند. اهالی میگویند که اگر همراهی این خانم مدیر نبود امکان برگزاری مراسم در مدرسه هم نبود. او 10سال است که مدیر این مدرسه است و حالا ١٠سال میشود که نماز عید فطر به پیشنهاد خودش در همین مدرسه برگزار میشود.
سه سال پیش که کرونا شیوع پیدا کرد و در مساجد بسته شد از پیشنهاد اهالی درباره برگزاری مراسم عزاداری در مدرسه استقبال کرد. با اعظم موسوی که صحبت میکنم خودش را جزوی از مردم این محله و دغدغه مردم را دغدغه خودش میداند. با جان و دل مدرسه را در اختیار اهالی قرار داده است. البته این پروسه، پروسه آسانی هم نبوده. میگوید: «اداره آموزش و پرورش منطقه5 مشهد چارچوبهای سفت و سختی دارد و عبور از این خط قرمزها آسان نیست. با گفتوگو و تماسهای مکرری که داشتیم بالأخره موفق به کسب مجوز برای برگزاری مراسم شدیم. »
وقتی مدرسه را سیاهپوش میبینم و چشمم به علم و کتل محرم در مدرسه میافتد اول حال و هوای خودم تغییر میکند
خودش در خانوادهای مذهبی بزرگ شده و خانه آنها همیشه محل برگزاری مراسم عزاداری ماه محرم بوده است. حالا این همکاری و همدلی اول از همه حال خودش را خوب میکند: «وقتی مدرسه را سیاهپوش میبینم و چشمم به علم و کتل محرم در مدرسه میافتد اول حال و هوای خودم تغییر میکند. خوشحال میشوم که من هم توانستهام بخشی از این همدلی باشم. زیر پرچم امام حسین(ع) و در همین مجالس بزرگ شدهایم، همگی عزادار هستیم و باید هرکاری از دستمان برمیآید برای برگزارشدن باشکوه آن انجام بدهیم.»
جواد کریمی توضیح میدهد که حالا هیئتهای دیگر هم پای کار آمدهاند و هر کدام گوشهای از کار را برعهده گرفتهاند. علاوه بر این اهالی قدیمی که از این محله رفتهاند هم این 10شب به محله قدیمی خودشان میآیند و کمک میکنند. میگوید: «من هم در همین چند ساعتی که در این مدرسه حضور دارم، حس همدلی و همراهی اهالی را لمس میکنم. اینکه با جان و دل برای حفظ این میراث دینی تلاش میکنند و نتیجه این همکاری برگزاری پرشکوه مراسم عزاداری محرم است، اینکه هر سال سعی دارند به شیوه خودشان این میراث مذهبی را حفظ کنند.»