کد خبر: ۱۱۱۰۵
۰۳ دی ۱۴۰۳ - ۱۸:۳۶
ارباب کنه‌بیست خوشنام بود

ارباب کنه‌بیست خوشنام بود

به گفته یحیی تاجی، سیستم ارباب‌رعیتی در قلعه‌ساختمان حاکم بود و چند ارباب در شهرک شهید‌رجایی سکونت داشتند. خلیل مؤمنی ارباب محله آنها مردی است که هنوز می‌توان نام او را از زبان قدیمی‌ها شنید.

یحیی تاجی یکی از فعالان فرهنگی و اجتماعی محله کنه‌بیست است که حالا در حاشیه خیابان حر، مغازه فروش لوازم ورزشی دارد. او متولد همین محله است و خاطرات بسیاری از گذشته آن دارد. پدرش یکی از زراعت‌کاران قدیمی کنه‌بیست بود. یحیی هم تابستان‌ها به‌همراه دیگر برادرهایش پا‌به‌پای پدر در زمین کار می‌کرد. به گفته خودش، آن زمان سیستم ارباب‌رعیتی در قلعه‌خیابان و قلعه‌ساختمان حاکم بود و چند ارباب در شهرک شهید‌رجایی سکونت داشتند.

خلیل مؤمنی ارباب محله آنها بود؛ مردی که هنوز می‌توان نام او را از زبان قدیمی‌ها شنید.

 

ارباب خوش‌نام

در کل شهرک شهید‌رجایی، شاید حدود هشتاد‌خانواده در خانه‌های گنبدی و کاهگلی زندگی می‌کردند که از روستا‌های اطراف برای کار در زمین‌های زراعی به آنجا آمده بودند. کنه‌بیست پر از زمین‌های زراعی و باغ‌های تره‌بار بود. محله کنه‌بیست تحت تملک خلیل مؤمنی بود؛ یکی از ارباب‌های خوش‌نام محدوده که ثروت زیادی داشت و کشاورزان در زمین‌های تحت مالکیت او کار می‌کردند.

یحیی تاجی می‌گوید: وقتی از ارباب صحبت می‌شود، اغلب به یاد آدم‌های زورگو و سخت‌گیر می‌افتیم، اما حداقل ارباب محله کنه‌بیست این‌طور نبود. دستش به کار خیر بود و همیشه کار مردم را راه می‌انداخت.

 

چاه مؤمنی

یحیی تاجی خاطرات بسیاری از زمین‌های کشاورزی آن زمان دارد. یکی از آنها مربوط‌به چاه آبی است که خلیل مؤمنی در انتهای محله کنار زمین‌های زراعی ایجاد کرده بود. این چاه به نام خود او معروف شده و تا چند‌سال پیش هم بقایای آن هنوز باقی بود.

آن زمان برای آبیاری زمین‌های کشاورزی از چاه‌های موتور استفاده می‌کردند که آب‌های زیرزمینی را از دل خاک بیرون می‌آوردند. خلیل مؤمنی، عمیق‌ترین چاه محله را حفر کرده بود و این چاه به نام او شناخته می‌شد. هنوز هم خیلی از قدیمی‌های محله برای نشانی‌دادن، «چاه مؤمنی» را نام می‌برند.

 

اَرَده‌بازی

یحیی تاجی خاطرات بسیاری از آن روز‌ها دارد. او تعریف می‌کند که تابستان‌ها در زمین‌های کشاورزی همراه پدرش از صبح تا ظهر مشغول کار می‌شدند. ظهر که می‌شد، از خانه اشکنه می‌آوردند، سر زمین پارچه پهن می‌کردند و ناهار می‌خوردند. بعد دوباره کار را شروع می‌کردند. غروب هم که هوا تاریک می‌شد به خانه برمی‌گشتند.

آقا‌یحیی می‌گوید که انرژی بچه‌های آن زمان تمام‌نشدنی بود و خستگی برایشان مفهومی نداشت؛ «هنوز پایم به خانه نرسیده‌بود، می‌رفتم توی کوچه و مشغول بازی با بچه‌های هم‌محله‌ای می‌شدم. بازی‌های آن زمان خیلی ساده بود، ولی دل‌هایمان شادتر بود. فوتبال، هفت‌سنگ، الک‌دولک بازی می‌کردیم. بازی محبوبمان هم اَرَده‌بازی بود. تایر‌های دوچرخه را با چوب روی زمین می‌غلتاندیم و با آنها می‌دویدیدم. اینها سرگرمی‌های ساده‌ای بود که روزهایمان را پر می‌کرد.»

 

* این گزارش دوشنبه ۳ دی ۱۴۰۳ در شماره ۶۰۵ شهرآرامحله منطقه ۵ و ۶ چاپ شده است.

کلمات کلیدی
ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44