از گذشتههای دور، خودشان را تا به امروز رساندهاند، خسته و فرسوده با سقفهای ترکخورده و خمیده. کاروانسراهای دور میدان عدالت، میان ساختمانهای مدرن و معماری جدید، حکم موسپیدهای محله را دارند. از معدود فضاهایی هستند که از خلال سالهای دور سرپا ماندهاند و حالا تاریخ زنده منطقه را به دوش میکشند.
طبقاتشان پر شده است از پلاستیکجات، پتو، حوله، ظرف و ظروف، دکوریجات و لوازم جورواجور. اینگونه بودنشان گواهی تاریخ و پیشینهای است که وجود داشته است. این بناهای فرتوت و پوسیده، روزی روزگاری کاروانسراهای قدیمی معروف زمان خود بودند اما حالا از نفس افتادهاند. بیشترشان آنطور که باید و شاید بازسازی و مرمت نشدهاند و هر لحظه خطر فروریختن آنها هست. آتشسوزی پلاسکو، فروریختن متروپل و ... اتفاقهای ناگواری بودند که مجابمان میکنند پیش از وقوع حادثه باید چارهای اندیشید و ما را به سمت تهیه این گزارش سوق میدهند.
غرضمان از نوشتن درباره فرسودگی این بازارها از بین بردن این فضاهای تاریخی نیست. به قول یکی از ورثه سرای شاهرودی، هر کاروانسرا اینجا پیرزنی سالخورده است که باید عزت و احترامش کنی، نه اینکه دست روی گلویش بگذاری تا زودتر نفسهای آخرش را بکشد! این ساختمانها به مراقبت، رسیدگی و رفع خطر نیاز دارند، ساختمانهایی که فقط مشتی هستند نمونه از خروارها بنایی که در منطقه6 اصولی ساخته نشدهاند و هر لحظه ممکن است حادثهای را رقم بزنند.
قدمت پنجراه پایین خیابان به دوران صفویه بر میگردد و امروز هر گوشه از این میدان پر شده است از خردهریز خاطرات گذشته. از مال فروشهای روستایی که اینجا پشم و پوست و متعلقات گوسفند را میفروختند بگیرید تا ایستگاه گاریها و استرهای تازهنفسی که مسافران را تا آن سر شهر هم میبردند. اینها چیزهایی هستند که قدیمیهای محله برایم تعریف کردهاند.
یکی از قدیمیترین کارونسراها اردکانیان است. روی در بزرگ سبز گاراژمانندش نام اردکانیان نوشته شده است
حالا که اطراف میدان پرسه میزنم، هیچ اثری از آن سالهای دور نمیبینم. همه آن مالفروشها و خواروبارفروشهای قدیمی جای خود را دادهاند به مغازههای هزاررنگ و شلوغ، از اسباببازیفروشی تا بدلیجات و... . تنها عناصری که میتوانند روایتگر تاریخ گذشته باشند کاروانسراهایی هستند که از میدان عدالت تا پنجراه یکییکی کنار هم قرار گرفتهاند.
یکی از قدیمیترین کارونسراها اردکانیان است. روی در بزرگ سبز گاراژمانندش نام اردکانیان نوشته شده است. وارد میشوم و به محض ورود، مشامم پر از ادویههای مختلف میشود. بوی تند دارچین از عطر شیرین زعفران قابل تشخیص نیست. حاصل این ترکیب عطری خوش است که در جان آدم مینشیند.
کاروانسرای اردکانیان شبیه به حفرهای کوچک از زمان است که تو را به سالهای خیلی دور میبرد. طراحی و معماری قدیمی آن به همان سبک و سیاق گذشته باقی مانده و تغییری نکرده است. انگار داری در گذشته پرسه میزنی. جدا از حس و حال تاریخی، چیزهای دیگری هم هست که نظر آدم را به خود جلب میکند.
فروشندهها انگار هر طور که دلشان خواسته است با این بنا برخورد کردهاند! به قانون و ضابطه خاصی هم پایبند نیستند. اجناس را تا سقف روی هم چیدهاند. در قسمتی از طبقه دوم نردهها را هم برداشتهاند تا فضای بیشتری برای چیدن بارشان داشته باشند. به طبقه سوم که میرسم، چشمم به یک حفره بزرگ در میانه راهرو میخورد.
یک حفاظ توری رویش کشیدهاند تا هر زمان خواستند حفاظ را بردارند و از همان حفره اجناس و وسیلههایشان را بین طبقات بالا و پایین ببرند. این حفره یک نورگیر هم برای طبقه پایین محسوب میشود. دور این حفاظ توری نردهای کشیده نشده است. البته فروشندهها میگویند خودشان نرده را برداشتهاند تا بتوانند فضای کافی برای کارتن گذاشتن و دپو کردن اجناسشان داشته باشند، اجناسی که بعضا تا میانه راهرو هم آمده و یک جاهایی راه را بهکلی مسدود کردهاند!
این همه ماجرا نیست. هرچه بیشتر پیش میروم، با چیزهای عجیبتری روبهرو میشوم. در طبقه زیرین سرا به راهروی میرسم که تا سقف پر شده است از کارتنهایی که روی هم چیده شدهاند. تنها یک راه باریک آن وسط پیدا میشود که بهسختی میتوان از آن عبور کرد. کافی است شعلهای اینجا روشن شود. کل سرا در کمترین زمان دود میشود! این در حالی است که اینجا مجهز به حسگر و سیستم اطفای حریق نیست.
وضعیت بهداشتی هم تعریفی ندارد. به زیرزمین که میرسم، با در و دیوار خاکگرفته و سقفهای تارعنکبوتبسته مواجه میشوم.
سرای اردکانیان از سوی حاج حسن و حاج حسین اردکانیان، دو برادر اسمورسمدار این منطقه، در سال ١٣٢٠ ساخته میشود. آن زمان اینجا فقط یک کارونسرا بوده است. ساربانها شترهایشان را به این کارونسرا میآورده و مردم هم از روستا میآمدهاند تا محصولاتشان را به فروش برسانند.
حالا نزدیک به 10 سال میشود که ادویهفروشها کاربری آن را تغییر دادهاند. اینها را ریشسفیدان محله میگویند. رضا پیروزفر یکی از ورثه سراست که این اطلاعات را تأیید میکند. درباره مشکلات موجود هم دل پردردی از مغازهداران این سرا دارد.
توضیح میدهد قراردادهای فروشندگان قدیمی خیلی وقت پیش با آقای اردکانیان بسته شده است و حالا او نمیتواند دخالت خاصی داشته باشد. برای نصب سیستم اطفای حریق هم مغازهدارها همکاری لازم را ندارند. خودش بارها به سازمانهای مختلف از جمله شهرداری و بهداشت مراجعه کرده است تا با کمک این نهادها وضعیت سرا بهبود یابد اما حتی آنها نیز مساعدت نکردهاند.
بازارچههای کوچک با فروشندههای قدیمی سنوسالدار انگار بخشی از هویت فضای تاریخی سرای شاهرودی شدهاند، سرایی صدساله که هم تاریخ در آن نفس میکشد هم زندگی جریان دارد. آنها که مسبب این جریاناند بازاریهای قدیمی سرا هستند که معمولا خشکبار و حبوبات میفروشند.
حس تعلقی که به این بازار و این فضای زنده دارند آنقدر شدید است که حتی دلشان نمیخواهد کوچکترین عیب و ایرادی روی آن بگذارند. حرف از ساختمانهای خطری که به میان میآید، کاملا منکر خطری بودن آن میشوند. یکی از حاجیهای کهنهکار بازار میگوید: «این بنا قرص قرص است. خیالتان راحت! مثل سرای مرتضوی نیست که طبقهطبقه باشد! کلش یک محوطه بزرگ بدون سقف است و همین چند دربند مغازه. آتشسوزی هم که بشود، بیست تا کپسول آتشنشانی از هر طرف به دستت میرسد.»
سرای شاهرودی ٨٥ مغازه دارد که هیچکدام به سیستم اطفای حریق مجهز نیستند. برخی از مغازهها هنوز بالکن چوبی دارند و برخی پر شدهاند از مواد آتشزا مثل پنبه
بازاریهای سرا باور بکنند یا نکنند سرای شاهرودی در صدر فهرست خطریترین بناهای منطقه قرار داد. لازم نیست نگاه کارشناختی داشته باشیم تا خطری بودنش را بفهمیم. با یک بازدید چنددقیقهای هم میتوان به عمق فاجعه پی برد. دیوارها و سقفهای چوبی پوسیده، سیمهای برقی که به هر سو کشیده شدهاند و... .
سرای شاهرودی ٨٥ مغازه دارد که هیچکدام به سیستم اطفای حریق مجهز نیستند. برخی از مغازهها هنوز بالکن چوبی دارند و برخی پر شدهاند از مواد آتشزا مثل پنبه. درست است که خطر زلزله این بنا را آنقدرها تهدید نمیکند اما آتشسوزی چند باری دامنگیر مغازهداران آن شده است.
خرداد سال ١٣٩٢ پانزده انبار این کاروانسرا طعمه حریق میشوند. شدت حریق آنقدر زیاد بود که به سراهای اطراف هم سرایت میکند و پنجاه خودرو آتشنشانی به محل اعزام میشوند. پس از وقوع این حادثه، تنها انبارهای انتهایی آن بازسازی و دیگر بخشها به حال خود رها میشوند.
احمدآقای خراسانی یکی از ورثه این سراست. میگوید این بنا تأییدیه سازمان آتشنشانی مشهد را ندارد. یکی از علل اصلی را هم همکاری نکردن مغازهدارها میداند: «خیلی از بازاریهای این سرا پای کار هستند اما بعضی حجرههای اینجا قدیمیاند. مالک فوت کرده است و حالا ١٠ ورثه دارد. نمیشود که تکبهتک به دنبال این ورثه برویم و همه را راضی کنیم که برای راهاندازی سیستم اطفای حریق هزینه بپردازند.»
او از سنگاندازی شهرداری مشهد هم میگوید که اگر بخواهند برای بازسازی بنا اقدام کنند، نهتنها حمایت نمیشوند بلکه باید مدتی طولانی بروند سراغ مجوزها و کارهای اداری پیچیده.
باسکتهای آتشنشانی در چند گوشه محوطه به چشم میخورد. روی سقف بیشتر مغازهها هم حسگر آتشنشانی دیده میشود. یک خط زردرنگ سرتاسری هم روی زمین کشیدهاند تا مغازهدارها محدوده مجاز چیدن اجناسشان را بدانند. سرای مرتضوی یک آب شستهتر از سراهای اطراف به نظر میرسد، سرایی دوطبقه با ٢٥٠ مغازه که به علت تعداد زیاد مغازههای پلاستیکفروشی، به پلاسکوی مشهد معروف است. اگر اینجا ایمنی لازم را نداشته باشد، میتواند با جرقهای کوچک نیست و نابود شود.
فاز یک این سرا در سال ١٣٦٤ افتتاح میشود و فاز2 هم سال ١٣٨٢. آن زمان تجهیزات آتشنشانی و اطفای حریق و ایمنی ساختمان آنقدرها مجهز نبود. به همین علت، برای سالها سرای مرتضوی سیستم مجهزی برای این موارد نداشت. سال ٩٧ با اخطار شهرداری، مالکان آن تصمیم به ایجاد تغییرات عمده میگیرند.
همه مغازهها را به سیستم اطفای حریق مجهز میکنند، پمپهای موتورخانه را تعویض میکنند، با هزینهای سنگین سیستم آبپاش را در انبارها و پارکینگ فعال میکنند و ... .
حاج سید حسن و حاج سید عبدالله سخاوتی دو نفر از ورثه و مالکان این سرا هستند که تصمیم میگیرند این تغییرات را در ساختمان ایجاد کنند. البته میگویند که هنوز این ساختمان کم و کاستیها و ایرادهایی دارد. مثلا تعداد کمی از مغازهداران اجناسشان را در مقابل مغازه دپو میکنند و باعث مسدود شدن مسیر میشوند. اما آنها تلاششان این است که به هر طریقی این موارد اصلاح شود.
آن سوی ماجرای سراهای خطرآفرین، نهادها قرار دارند، سازمانهایی که میتوانند بر اساس وظایف و مسئولیتهای خود، در ایمن شدن یک بنا نقش داشته باشند. معاون نظارت و پیشگیری سازمان آتشنشانی مشهد در گفتوگو با شهرآرامحله از نقش سازمان آتشنشانی میگوید: «ما موظفیم که از ساختمانها و سراهای سطح منطقه بازدید کنیم و به آنها که از منظر آتشنشانی نقص ایمنی دارند اخطار بدهیم. اگر رفع نقص نشود، نامه اخطار را برای قوه قضائیه میفرستیم.»
او در ادامه توضیح میدهد که تعداد سراهای ناایمن و خطرساز زیاد است و نتوانستهاند از همه بناها بازدید کنند.
حمیدرضا کافینیا از طرح جدیدی میگوید که بهتازگی به شورای اسلامی شهر ارائه دادهاند و منتظر تصویب آن هستند، طرحی که میتواند باعث همکاری بیشتر مالکان با آتشنشانی برای رفع نقص ایمنی ساختمانها شود: «سطوح چهارگانه ایمنی به مالکان این امکان را میدهد که در بازه زمانی چهارساله ایمنی را ارتقا بدهند. در سال اول، تنها کافی است سیمکشیهای ساختمان را مرتب کنند تا ایمنی سطح٤ بگیرند. در سال دوم سیستم اعلام حریق راهاندازی میکنند تا به ایمنی سطح٣ دست پیدا کنند و ... . این طرح باعث تمایل بیشتر افراد به همکاری خواهد شد زیرا لازم نیست همان ابتدای کار هزینهای گزاف پرداخت کنند. حین کار هم سرا تعطیل نمیشود.»
طبق آمار و ارقام ادارهکل میراث، گردشگری و صنایع دستی خراسان رضوی، مشهد 360 هکتار بافت تاریخی دارد که به دلیل بیتوجهی مالکان به وضعیت بنا، بیتوجهی سازمانهای مربوط و ... در معرض تخریب قرار دارد. نمیتوانیم از خطری بودن بناهای منطقه بگوییم اما تاریخ و پیشینه آنها را نادیده بگیریم.
به قول هدایت گواهی، کارشناس مرمت ابنیه تاریخی، در این مورد نحوه برخورد با بناهای تاریخی باید متفاوت باشد. «با توجه به حجم تخریب بناهای تاریخی مشهد طی سالهای گذشته، وجود این کاروانسراها غنیمتی باارزش است. داستان خطرآفرین بودن این بناها در دورهای باعث شد تعدادی از بناها مثل خانه تاریخی شریفی آگاهانه یا ناآگاهانه تخریب شوند درصورتی که نگاه سازمانها در این مورد باید به فضاهای تاریخی متفاوت باشد. این بناها باید بهسازی و بازسازی شوند، نه نوسازی.»
او درباره شیوه رفع خطر در اینگونه بناها توضیح میدهد: «در حوزه مرمت بناهای تاریخی، مقولهای داریم به نام حفاظت. در پروژههایی که به هر دلیلی امکان مرمت بنای تاریخی وجود ندارد، میتوان بنا را با هزینهای کمتر حفاظت کرد. هم بنا حفظ میشود، هم خطر رفع میشود. برای این موضوع هم سازمان میراث فرهنگی باید بیشتر همکاری کند.»