او از آدمهایی است که حیا و قدرت –همراه با هم– در چهره و کردارش پیداست. چهره ورزشی کشور در رشته باستانی است و انبانی از مدالهای مختلف را از رقابتهای ورزش باستانی کسب کرده است. او این سالها برنامهای ویژه برای رشد و گسترش ورزش باستانی بهویژه برای کودکان و نوجوانان محله و منطقه دارد. سید جواد حسینی معتقد است هر کسی با هر فرم بدنی میتواند به ورزش باستانی بیاید و این ورزش از لحاظ مخاطب میتواند پذیرای همه فرمهای چهارگانه بدنی باشد.
در کنار ورزش باستانی که جثهای قویپیکر برایش ساخته، سید جواد، روحی لطیف دارد. او ۱۸۰۰ بیت شعر در حال و هوایی که ورزش زورخانهای به او الهام کرده، سروده است. مضمون عموم این شعرها وصف و نعت معصومان و خاندان پاک پیامبر است.
در ادامه گفتوگوی ما با هدف معرفی او و آشنایی بیشتر با داشتههای ورزش پهلوانی و وضعیت امروزی آن را خواهید خواند. او در این گفتگو به این جوانمردی و آداب ویژه ورزش باستانی اشاره میکند و میگوید نیمی از پهلوانی در هنگام اجرای حرکات سنگین ورزشی و نیمی دیگر در زندگی روزمره آن هنگام که سبب کمک به ضعیفان میشود، معنا پیدا میکند.
سید جواد حسینی متولد ۱۳۵۶ در خیابان سمزقند هستم. والدینم سالهای ۴۱-۴۰ به این منطقه آمده و در خیابان فاطمیه ساکن میشوند. آن زمان در این محدوده نه آب بود و نه آبادانی! برق و گاز که تکلیفشان معلوم است. خانه ما در کوچه حاجی میهماندار، شهید ثابتفر فعلی بوده است. در همین محله بزرگ شدم و خاطرات سالهای کودکیام به همین منطقه و محله منحصر است. الان هم که در خیابان گاز زندگی میکنم و به اینجا وابستگی عاطفی دارم و همین شده که ماندگار شدم.
ورزش کردن را از بچگی دوست داشتم. به تمرین کشتی رفتم و بعدش در باشگاه جودو دیده شدم! یک دورهای هم سروکارم افتاد به ورزش هندبال. آن زمان عضو تیم جوانان خراسان رضوی بودم. به هر حال خاصیت ورزش این است. باید تجربیات متفاوت داشته باشی تا به ورزشی که در آن طلایی هستی برسی. همه ماجرا هم به همسان بودن شرایط بدنی با نوع ورزش برنمیگردد.
باید توجه داشت که خصوصیات اخلاقی و روحی ورزشکار با جو و روحیات آن ورزش جور درآید؛ مثلاً فوتبال و بسکتبال هر دو ورزش گروهی و توپی هستند، اما جو آنها از زمین تا آسمان با هم متفاوت است. ماجرای روی آوردنم به ورزش باستانی و آمدنم به جمع پهلوانان هم به سریال امام علی (ع) برمیگردد.
نمیدانم این سریال چه خاصیتی داشت که به زورخانه علاقهمند شدم. در باورهای عموم مردم هم این نکته هست که زورخانه را خانه امام علی (ع) میدانند و مدام در آنجا مدح حضرت را میخوانند. تنها چیزی که از این ورزش میدانستم این بود که یک لنگ به خودشان میبستند. رفتم لنگ مخصوص این ورزش را خریدم و نزدیکترین زورخانه به محل سکونتم را پیدا کردم. آنجا ناگهان خانه دوم من شد.
از سال ۷۵ در زورخانه سالن ورزشی قدس به گود رفتم. به خاطر دارم از همان جلسههای اولیه یکی از آن پیشکسوتان کبادهای به من داد و گفت شروع کن. فیزیک بدنیام برای کبادهکشیدن مناسب بود، خودم هم از آن خوشم آمد. خیلی زود پایم به مسابقات باز شد. از سال ۷۶ احکام قهرمانی متعدد دارم.
این به آن معناست که پس از یک سال از ورودم به جمع باستانیکاران، به مسابقات راه یافتم. آن دوره در رده سنی جوانان و این سالها در ره سنی بزرگسالان و پیشکسوتان کماکان به مسابقات متنوع میروم. مهمترین عنوان قهرمانیام در رشته «کباده سنگین» در جام غدیر بود که سال قبل روی داد و همچنین در مسابقات «کباده سنگین آزاد» کشوری هم مقام گرفتم.
این مسابقه برای اولینبار در بین کبادهکاران باستانی سال قبل در سطح کشوری برگزار شد. جدا از مقامهای استانیام که فراوان است انواع مدالها را در مسابقات کشوری کسب کردم. البته یادتان باشد پهلوان بودن به تعداد مدالها نیست. خیلیها از پهلوان تختی بیشتر مدال گرفتند، اما کسی آنها را یاد نمیکند، اما پس از دههها از آسمانی شدن زندهیاد تختی نامش برای همه زنده است.
در این ورزش با هر فرم و گونه بدنی میتوانید حضور داشته باشید و در رشته متناسب با خودتان دیده شوید. بنا به تقسیمبندیهای مختلف علمی، انواع بدنهای تکیده، عضلانی و فربه وجود دارد که البته گاهی جزئیات بیشتری هم در نظر گرفته میشود. ورزش پهلوانی یا باستانی تنها ورزشی است که میتواند برای فرمهای مختلف مفید باشد و اصلاً نباید تصور شود که تنها افرادی با جثه بزرگ میتوانند در این رشته وارد و موفق شوند.
در این ورزش ۱۲ رشته مختلف وجود دارد. کشتی پهلوانی در وزنهای پنجگانه برگزار میشود. هنرهای فردی هم داریم که شامل کباده، سنگ، میلبازی (از ۲ میل تا بیشتر از ۴ میل و همچنین میل بازی سنگین) و انواع چرخها (چرخ تیز و چرخ چمنی) است. از دیگر رشتهها انجام ورزش جمعی در گروههای سنی مختلف و هنر مرشدی (خوانش شعر و ضرب گرفتن) است که هر از چندی به معنای شیوه جدید به وسیله کهنهکاران این رشته ارائه میشود و به نام خود فرد ثبتشده و در مسابقات آینده بهعنوان بخش یا حرکتی جدید افزوده میشود. میبینید که ورزش باستانی ورزشی نوآورانه است و پیشرفت محتوایی دارد.
کبادههای سنتی شبیه کمان ساخته میشد و برگرفته از آن بود. کبادههای امروزی چندان این شباهت و مناسبت را حفظ نکرده است، اما کماکان کباده نامیده میشود. اگر برایتان سؤال است که دایرههای فلزیای که داخل کباده است چه نقشی دارد باید بگویم جنبه تبلیغاتی دارد و در جنگهای قدیمی در دل دشمن بهواسطه سروصدایی که داشته رعب و ترس میانداخته است.
کباده، یکی از سختترین وسایل ورزشی در ورزش باستانی است و وقتیکه ورزشکار زیر آن میایستد، همه جثهاش دیده میشود. واقعیت این است که کبادهکشها حرفهای هستند چراکه آموزش این رشته و تحمل آن به صبر بالا و قدرت زیادی نیاز دارد. قوانین مسابقات در این بخش هم سخت است و هرساله سختتر هم میشود؛ مثلاً اگر زاویه دست کبادهزن از حد معینی بیشتر شود، ورزشکار را حذف میکنند.
کافی است سرتان در هنگام کبادهزنی کمی اینطرفتر یا آنطرفتر برود که بعدش لازم است بروید لباس بپوشید و به خانهتان بروید، چون از مسابقات حذف شدهاید. در مسابقههای ورزش باستانی، کباده جزو بیرحمترین رشتههاست. ورزشکار بهمحض اینکه اشتباه کند، ضرب مرشد قطع میشود و دیگر هیچ. مثل کشتی یا فوتبال گروه بازندهها هم وجود ندارد.
این زورخانه مزین به نام «شهید سیداحمد احمدی» است. او پیش از انقلاب شهید شده و ازجمله مبارزان با رژیم پهلوی بوده است. سیداحمد مقابل دفتر آیتالله شیرازی با تیر یک ساواکی که روی درختی پنهان شده بود، شهید میشود. او از جمله ورزشکاران این رشته بود و در باشگاه «جوانان اسلامی» در محدوده چهارراه شهدا ورزش میکرد. او قهرمانی رشته چرخ ایران را دارا بود. به همت بزرگترهای رشته باستانی، مجوز ساخت این گود از اداره تربیتبدنی دریافت شد و کلنگ ساخت آن را حجتالاسلام والمسلمین سیدهادی خامنهای که خود از ورزشکاران شناخته شده باستانی است، به زمین زد و با همکاری او این گود ورزشی ساخته شد. تاریخ ساخت این گود به سال ۵۸ یعنی حدود یک سال بعد از انقلاب برمیگردد.
این زورخانه مزین به نام «شهید سیداحمد احمدی» است. او پیش از انقلاب شهید شده و ازجمله مبارزان با رژیم پهلوی بوده است. سیداحمد مقابل دفتر آیتالله شیرازی با تیر یک ساواکی که روی درختی پنهان شده بود، شهید میشود
مطمئن باشید که هدف از این رشته هر چه باشد، انجام حرکات فوقالعاده سنگین نیست. اگر هدف انجام چنین حرکاتی باشد ورزشهای دیگری مثل بوکس داریم که خیلی بیشتر با این هدف سازگار هستند. بحث اول در ورزش زورخانه، فرهنگ پهلوانی است. هدف اصلی در این ورزش، آموزش سنتهای جوانمردی است.
برخلاف نظر عمومی، پهلوانی نوعی از اخلاق است که فارغ از هر دین و مکتبی درخور تصور است. پهلوانی به جثه و سن ربطی ندارد و مطلبی ذاتی است که البته آموزشپذیر است. باور کنید رفتار پهلوانی به جنسیت هم ربطی ندارد و میتوان بانوانی را سراغ گرفت که مشی پهلوانی و بزرگی دارند. نیمی از ورزش باستانی در گود زورخانه شکل میگیرد و باقیمانده در رفتوآمدهای اجتماعی، احوالپرسی از بیماران و افراد مستمند است. اصل در این ورزش مردمداری و حفظ شرف است.
به این سؤال میتوان در دو بخش داشتههای روحی و جسمی پاسخ داد. واقعیت این است که با توجه به سنتهای خاصی که در این ورزش وجود دارد آدمهای خاصی هم طالب آن هستند. آدمهایی سراغ باستانی میآیند که اعتقادات قوی در بخش انسانی و مذهبی دارند و در پی استحکام بخشیدن به آن هستند.
اگر شما آدمی هستید که دوست دارید شرف فردی و جمعی خودتان را حفظ کنید بهترین ورزش برای رسیدن به آن همین ورزش باستانی است. الان در کشورهای اروپایی و آمریکا هم زورخانه وجود دارد و در آنجا افرادی از ادیان دیگر هم به این رشته مشغول هستند. در بخش داشتههای بدنی هم باید بگویم کسی که بدنی لاغر و دارای اندام عضلانی و خشک است میتواند در رشته چرخ تیز موفق باشد. کسی که لاغر است و قدی بلند دارد میتواند در رشته چرخ چمنی موفق باشد. برای هر بدن دیگر هم رشتهای مناسب داریم.
بهمرور زمان حدود ۵۰ سال قبل کشتی پهلوانی از ورزش باستانی جدا شد. در گذشتهها، بعد از همه تمرینهای مختلف ورزشی در گود، پهلوانان به کشتی گرفتن میپرداختند. آنها در همان گودهای خاکی کشتی میگرفتند.
در ادامه سالنهای ورزشی به فرمی تازه به وجود آمد و هویت ورزش باستانی که همان کشتی پهلوانی است را از آن گرفتند. الان مسئولان فدراسیون و هیئتهای استان و مشهد همگی به دنبال این هستند که دوباره کشتی پهلوانی را احیا کنند. قرار شده است در باشگاه ما در کنار گود که تشکهای کشتی هم قرار دارد کلاس کشتی پهلوانی راه بینداریم.
الزام شد هر کسی که میخواهد در مسابقات کشتی پهلوانی شرکت کند باید در بخش ورزش گروهی زورخانهای هم حضور داشته باشد. به نظرم با توجه به فاصلهای که بین ورزش باستانی و کشتی پهلوانی روی داده است امروزه پهلوان نداریم.
ورزش باستانی از قدیمیترین ورزشهای دنیاست و این مطلب را نه ما بلکه علم تربیتبدنی میگوید و تأیید میکند. وسایل این ورزش سابق بیشتر از ۳ هزار سال دارد. به رغم اهمیت آن متأسفانه امروزه نسبت به دیگر ورزشها چندان رغبت و تبلیغی برای آن نمیشود. من مهمترین مسئله را در نبود تبلیغات میدانم.
چرا صداوسیما موظف نمیشود که ساعتی از برنامههای روزانه خود را به این ورزش که ورزش اصلی ایرانزمین است اختصاصدهد؟ ورزش زورخانه تنها ورزشی است که همه روبهروی هم ورزش میکنند
چرا صداوسیما موظف نمیشود که ساعتی از برنامههای روزانه خود را به این ورزش که ورزش اصلی ایرانزمین است اختصاصدهد؟ ورزش زورخانه تنها ورزشی است که همه روبهروی هم ورزش میکنند. در آن آیات قرآن و اشعار پهلوانی و مدح پاکان خوانده میشود. وقتی آدمها دورهم جمع میشوند مشکل کار و ازدواج حل میشود.
بخش مهمی از مشکلات در بیارتباطی و تکنفره افتادن ماست. در این منطقه هم با توجه به قرار گرفتن گود زورخانه افرادی نهچندان زیاد مشغول به آن هستند که البته بودن آنها مغتنم است. خوشحالم بگویم گودهایی هم برای گروه سنی کودکان و نوجوانان جدا از گودی که برای بزرگسالان برگزار میشود راه انداختهایم.
در زورخانه شهید احمدی، کودکان و نوجوانان از سنین پایین با این رشته آشنا میشوند که البته نیاز است علم روز و دانستههای جدید را هم به ورزش باستانی بیفزاییم. من به عنوان کسی که تصدی گود کودکان و نوجوانان را دارم با توجه به مشخصات بدنی این سن از آنها تمرین ورزشی میگیرم.
باید برای کودک و نوجوان همهچیز ازجمله ورزش جنبه بازی داشته باشد تا آرامآرام و البته بهصورت ریشهای مطالب اصلی و شرافت انسانی را در کنار افزایش توانایی بدنی آموزش داد. «محمد یاسین» کوچکترین ورزشکاری است که به گود میآید. او تنها ۳ سال دارد و البته در گود بزرگسالان ورزشکاران بالای ۸۰ سال هم به ورزش میپردازند.
مرشدی کار عشق است و همچنین کار سختی است. گاهی که دلم هوایی میشود و وقتی میخواهم عشقبازی کنم با رخصت از بزرگترها به مرشدی هم میپردازم. اگر راستش را بخواهید از مرشدی میترسم! اگر از یک ورزشکار معمولی خطایی سر بزند چندان ملامت نمیشود، اما حرکات یک مرشد زیر ذرهبین است.
مرشد باید در رفتار و اعتقاداتش کاملاً پاکیزه و جدی باشد و الگویی تمامعیار برای همه ورزشکاران زورخانه و حتی در جامعه الگو باشد. مرشد ارشادکننده همه است. در قدیم مرشد همهکاره زورخانه بود. او نقش مربی، استاد اخلاق، مدیر زورخانه و ارشادکننده همه ورزشکاران را داشت. البته در این سالها مناصب تقسیم شده است و هرکسی عنوانی دارد.
با توجه به روحیه وطنپرستی و دلاوری که در این رشته است از قدیمالایام خواندن اشعار حماسی مرسوم بوده است. در گذشته گاهی از اشعار فردوسی و قهرمانی رستم و دیگر نامداران ایرانی نام برده میشد. هرچند شاید الان اولویت دوم مرشدان باشد و بیشتر به اشعار مذهبی البته با زمینه دلاوری و توصیف جوانمردیهای اولیای دین پرداخته میشود.
پهلوان شخصی من در نظرم آقا ابوالفضل و مولا علی (ع) است و وقتی نام آنان را با زنگ و ضرب میخوانم تمام وجودم شعله میکشد و پر از عشق میشوم. خودم هم شاعرم و ۱۸۰۰ بیت در قالب غزل دارم. همه را هم در همین زورخانه بر اساس عشق و شور نوشتم.
واقعیت این است که نه کلاسی رفتم و نه استادی دیدم. وقتی روحم جلا پیدا میکند و فضا معنوی میشود، دوست دارم عشقبازیام را در قالب کلمات بیان کنم. همه این شعرها محصول حس من است و البته ادعای شاعری ندارم. از قبل از سال ۷۰ شعر میگفتم، اما بعد از اینکه با زورخانه آشنا شدم محتوای شعرهایم مذهبی شد و بیشتر ابیاتم معطوف به کعبه دلها –امام زمان (عج) - است.
شعر برایم عشق است. دنبال چاپ شعرهایم نیستم. همان لحظه که شعر میگویم خوش هستم و شعر را محصول لحظه و در لحظه میدانم.
از غروب جهان، کودکی در میان، آمد و شد عیان
حیدری بس قوی، صفدری بس صفی، اژدری، چون ژیان
غرشش در اوان، لرزهای بر بدان، چون خزان بر جهان
هیبتش در سخن، قدرتش در اذان، همتش کهکشان
خشم او خشم رب، تیغ او، چون دو لب، دست او دست حق
قدرتش ماورا، غیرتش ماسوا، شهرتش تا فلک
میزند تن به تیغ، این شهنشاه دین، مرتضای عجین
میخورد نان جو، میدرد، چون درو، میکند سر جدا
دشمنان نبی، بر زمین منزوی، لافتی جز علی...
اجازه بدهید حالا که صحبت شعر شد پاسختان را با شعری در همینباره بدهم.
اول به زورخانه چو رفتی زمین ببوس
آری زمین به نام جهانآفرین ببوس
از پهلوان و مرشد و از پیشکسوتان
سر نِه به آستان و پس آستین ببوس
خواهی که نور چشم شوی پیش این و آن
پیشانی و جبین و رخ این و آن ببوس
دست خدای را به حقیقت بهدست گیر
این شعر را بخوان و زمین را چنین ببوس
کای لنگر زمین و زمان، جان هر احد
دست من است و دامن تو یا علی مدد
در زورخانه بودن و همراهی با انسانهایی که دغدغه جوانمردی دارند، بیخاطره نیست. من سالی دو، سه بار به مسابقات کشوری در شهرهای مختلف اعزام میشوم. در گفتگو با دیگر ورزشکاران که از نقاط مختلف کشور میآیند وقتی متوجه میشوند که مشهدی هستم به من پیش از هر چیز میگویند سلام ما را به آقا امام رضا (ع) برسان.
بعد از این جمله عموماً افرادی قدیمی در هر جای کشور یادی از مرشدی که ازجمله زنده نامان این ورزش است، میکنند. مرحوم «حسین سلاخی» در سال ۸۷ فوت شدند. او هر وقت به زورخانه میآمد و در سردم مینشست (جایگاه مرشد) و شعر میخواند آن شب من ورزش نمیکردم. من رو به روی سردم مینشستم و ششدانگ حواسم را میدادم به شعرهای که ایشان با حالت معنوی میخواند. صبحی در جمع دوستان شعری از شعرهای او را خواندم.