کد خبر: ۲۷۶۲
۱۸ فروردين ۱۴۰۱ - ۰۰:۰۰

به فکر سفره مشتری

به رسم همان زمان که پادویی ساده برای مرحوم پدرش بود و به حکم اوستا می‌ایستاد دم در، کنار در ایستاده است. سن‌وسال چندانی ندارد، اما این روزها یکی از کسبه‌ قدیمی کوچه آب‌میرزاست که خوش‌خلقی‌اش شهره کوچک و بزرگ است. همه این‌ها را بگذارید کنار دیانتی که وادارش می‌کند هنوز ظهر نشده آستینش را برای وضوگرفتن بالا بزند و هنوز آخر اردیبهشت نرسیده، حساب سال بکند و سهم خمس و زکاتش را بدهد. مجید هاشمیان را همه به این عادت‌ها و انصافش در کاسبی می‌شناسند؛ کسی‌که معتقد است: به زائر کم‌فروشی نکنیم تا شرممان نشود رو به گنبد آقا امام‌رضا(ع) سلام دهیم.

 به رسم همان زمان که پادویی ساده برای مرحوم پدرش بود و به حکم اوستا می‌ایستاد دم در، کنار در ایستاده است. سن‌وسال چندانی ندارد، اما این روزها یکی از کسبه‌ قدیمی کوچه آب‌میرزاست که خوش‌خلقی‌اش شهره کوچک و بزرگ است.

همه این‌ها را بگذارید کنار دیانتی که وادارش می‌کند هنوز ظهر نشده آستینش را برای وضوگرفتن بالا بزند و هنوز آخر اردیبهشت نرسیده، حساب سال بکند و سهم خمس و زکاتش را بدهد.

 مجید هاشمیان را همه به این عادت‌ها و انصافش در کاسبی می‌شناسند؛ کسی‌که معتقد است: به زائر کم‌فروشی نکنیم تا شرممان نشود رو به گنبد آقا امام‌رضا(ع) سلام دهیم. 

با همین نیت که ارث مرحوم پدرش به او بوده، از 23سال قبل بقالی کوچک پدر را می‌چرخاند و وقتی حرف از کاسبی در اطراف حرم‌مطهر می‌شود، می‌گوید: «کاسبی که یاد خدا نباشد، زندگی‌اش برکت ندارد.» جمله‌ای که فلسفه انصاف زیاد، داشتن دفتر نسیه‌ای با چندده‌میلیون تومان نسیه و خوش‌رفتاری با مشتری را برایمان روشن می‌کند.


مغازه 51ساله

گرد کهنگی زمان تا حدودی بر سر و روی مغازه است؛ گردی باقی‌مانده از 51سال قبل؛ درست همان زمانی که پدر دست از کار نانوایی شست و کلید در قفل مغازه‌ای میان کوچه آب‌میرزا چرخاند تا به قول قدیمی‌ها بقال‌باشی باشد و به رسم همان‌ها نه‌تنها جنس بفروشد، که سفره‌های خالی را هم با نیت خیرش پر کند. از همان زمان تاکنون این مغازه تعطیل نشده است و از میان سه پسر مرحوم علی هاشمیان، مجیدآقا هرروز کرکره‌ را بالا می‌دهد.

مجید متولد سال1357 در بالاخیابان است. هفت‌هشت سالی بیشتر نداشته که جلو بقالی مرحوم پدرش برای خودش بساط می‌کرده است

مجید متولد سال1357 در بالاخیابان است. هفت‌هشت سالی بیشتر نداشته که جلو بقالی مرحوم پدرش برای خودش بساط می‌کرده است تا مانند کودکان قدیم که زود مرد می‌شدند، راه و رسم کاسبی را یاد بگیرد: «آن زمان کارتن می‌چیدم و چند قلم جنس خواربار می‌فروختم. بعدها مانند برادرهایم وارد کار پارچه شدم و بعد از برگشت از سربازی چون مرحوم پدرم آسم داشت، کار جدید را از شاگردی در کنار او شروع کردم. با کمک‌هایش رسم کاسبی را یاد گرفتم و اکنون هم خیلی راضی هستم که پا جای پای او گذاشته‌ام.»


رسم همسایگی باید رعایت شود

آقای هاشمیان پنج سالی است که پدرش را کنار خودش ندارد، اما هنوز هم به روش آن مرحوم کاسبی می‌کند: «مرحوم پدرم معتقد بود که ذره‌ای غش نباید در مال آدم باشد. شاید باورتان نشود که آن زمان چون پلاستیک نبود، جنس‌ها را داخل پاکت می‌گذاشتیم. 

به همین دلیل قبل از اینکه جنسی را اندازه کند، ابتدا وزن پاکت را می‌گرفت و می‌گفت باید در کاسبی ترازو به سمت مشتری سنگین باشد. وقتی هم به رحمت خدا رفت، سعی کردم مرام و مسلک او را ادامه بدهم، باوجود اینکه با گرانی اجناس امروز، کار سختی است. نمونه آن همین دیروز بود.

 ماست‌های کوچکی داشتم که به 7هزار تومان می‌فروختم. زائر و غیرزائر هم فرقی ندارد. دیروز زائری آمد از همان ماست‌ها خواست، اما تمام شده بود. از سوپرمارکت دیگری به قیمت 10هزار تومان پیدا کرده بود. بنده‌خدا از سر لطف با همان ماست به مغازه من آمد و گفت: آمدم بگویم آدم باانصافی هستید؛ خدا خیرتان بدهد.»

او با تأکید بر اینکه کاسب در اطراف حرم مطهر نان زائر امام‌رضا(ع) را می‌خورد و باید رسم همسایگی با آقا را رعایت کند، می‌گوید: «ما کسبه که به‌نوعی دیوار به دیوار حرم امام‌رضا(ع) هستیم، باید بیش‌از بقیه حواسمان را جمع کنیم؛ کم نفروشیم و زیاد نگیریم که این پول خوردن ندارد.»


دفتر نسیه همچنان باز است

سنت 51ساله بقالی مرحوم هاشمیان که این روزها تابلو «سوپرمارکت» گرفته است، از قدیم در سه چیز خلاصه می‌شد. هاشمیان این سنت‌ها را یادگار مرحوم پدر می‌خواند و روایتش را این‌گونه می‌گوید: «پدرم فروش سیگار را در مغازه ممنوع کرده بود و می‌گفت شاید مادر، پدر، همسر و بچه فردی که سیگار می‌کشد، از این کار او ناراحت و ناراضی باشد.

 پس اگر ما دست او سیگار بدهیم، شریک عمل خلافش هستیم. به همین دلیل و باوجود سود خوب سیگارفروشی، در مغازه تابلو «سیگار نداریم» را نصب کرده‌ایم. از طرف دیگر، جنس خارجی نمی‌فروشیم، مگر در مواردی که نمونه ایرانی‌اش نباشد. مثلا من در کل مغازه فقط یک قلم کمپوت آناناس دارم که خارجی است و بقیه اجناس تولید کشورمان است.»

او مهم‌ترین سنت پدرش را که روی آن تأکید داشت و می‌گفت باید با مشتری راه آمد، در برقراری دفتر نسیه می‌خواند: «دفتر نسیه ما از همان زمان که پدر بقالی راه انداخت تا همین الآن باز است و هیچ‌وقت بسته نشده است.

 به افرادی که بشناسیم و قابل‌اعتماد باشند، نسیه می‌دهیم؛ با اینکه خودم اجناس را نقدی می‌خرم. شاید باورتان نشود که پارسال زمان حساب سال، 74میلیون تومان نسیه دست مشتری‌ها داشتم.»

 

 

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44