حانیه، دختری در دنیای زبالههای خشک
به خوشنویس مدرسه معروف است. «به نام خدا»ی روی روزنامهدیواریهای مدرسه همیشه کار اوست. همین خوشنویس بودنش است که ما را به سمت او کشانده. از حانیه کهنمهرآباد حرف میزنم. دختر دهساله محله سیدی مشهد که در همان ابتدای گفتگو تذکر میدهد حواسم باشد اسمش را با ح جیمی بنویسم. از این حرفش میفهمم که رفتن به کلاس خط، دقت و تیزبینیاش را هم زیاد کرده است.
حانیه یک سال پیش در کانون پرورش فکری کودک و نوجوان مرکز شماره یک در دانش شرقی زیر نظر خانم صفرلی آموزش خوشنویسی دیده است و حالا مدرک درجه متوسط این رشته را دارد. دو بار هم در مسابقات خوشنویسی آموزش و پرورش ناحیه ۲ مقام اول و دوم را کسب کرده است.
نوشتن در دفترهای جادویی
درباره شروع رفتنش به کلاس خوشنویسی میگوید: پارسال که برای ثبتنام به کلاسهای کانون رفته بودم، مدیر کانون به من گفت یک کتاب خلاصه کنم؛ وقتی خلاصه کتاب را دید، از دیدن خطم خوشحال شد و برای شرکت در کلاسهای خوشنویسی تشویقم کرد.
این دختر هنرمند ادامه میدهد: با روش جدیدی که خانم صفرلی ابداع کرده، زودتر میتوانیم خوشنویسی را یاد بگیریم. درباره این روش هم میگوید: دفترهایمان شطرنجی است و به راحتی میتوانیم اندازه حروف را تشخیص بدهیم؛ مثلا حرف الف را با قلم درشت بین سه مربع مینویسیم.
تا حالا ۳۷۰ ستاره از کانون گرفتم که اگر به هزار تا برسد، یک جایزه بزرگ به من میدهند
اطلاعات حانیه در این یک سال که خوشنویسی یاد گرفته، خوب است. تندتند و با هیجان برایم توضیح میدهد: وقتی با قلم خیزران و به خط نستعلیق بنویسیم، اسمش کتابت است. خط تحریر هم با مداد یا خودکار نوشتن است. او میگوید: تا حالا ۳۷۰ ستاره از کانون گرفتم که اگر به هزار تا برسد، یک جایزه بزرگ به من میدهند.
حانیه در جواب به این سؤال که چقدر تمرین میکند، میگوید: یک بار بعد از یک هفته تمریننکردن، خطم بد شده بود. برای همین طبق راهنمایی مربیام که گفته هر روز کار کن تا آنچه را یاد گرفتهای، فراموش نکنی، روزی یک ربع تمرین میکنم.
فینگیلی تو هم اومدی امتحان بدی؟
این خوشنویس محله سیدی به صورت آزاد، سه بار در سال در امتحانات انجمن خوشنویسان که از تمام سنین هستند، شرکت میکند. تعریف میکند که در جلسه امتحان، خانمهایی که همسطح او هستند از حضور او در انجمن تعجب میکنند و میگویند: فینگیلی تو هم اومدی امتحان بدی؟!
قلمنی با چوب بستنی
اما حانیه غیر از خوشنویسی کارهای جالب دیگری هم به همراه خواهرش ریحانه که کلاس اول ابتدایی است، انجام میدهد. این را وقتی فهمیدم که حانیه داشت درباره چوب بستنی حرف میزد که با آن برای خواهرش قلمنی درست کرده. آخر او به خواهرش هم خوشنویسی یاد داده اما چون ریحانه تازهکار است، قلمهایی به او میدهد که با چوب بستنی درست کرده.
چیزی به عنوان زباله در خانه ما وجود ندارد
درباره چوب بستنی که حرف میزنیم، مادر حانیه که همراه او به تحریریه شهرآرامحله آمده، انگار که یاد چیز مهمی افتاده باشد، میگوید: خانم، چیزی به عنوان زباله در خانه ما وجود ندارد. این دو تا فسقلی چشمشان به دست من است. همین که میخواهم زباله خشکی را دور بریزم، سر میرسند و زبالهها را میگیرند و با آنها کاردستی درست میکنند.
بابابزرگ یونولیتی
حانیه هم ریزریز میخندد و تعریف میکند: یکبار با یونولیت هیولا و یکبار با شانه تخممرغ، کندوی زنبور و یکبار هم با لولههای دستمال حولهای، یک بابابزرگ درست کردم. بعضی مواقع هم به همراه ریحانه از مادربزرگم که خیاط است، سرقیچیهایش را میگیریم و برای عروسکهایمان لباس میدوزیم. او ادامه میدهد: تازه کاردستیهایمان را با کاردستیهای بچههای فامیل عوض میکنیم؛ گاهی هم به هم میفروشیم. این دو خواهر هنرمند، بعضی کاردستیهایشان را از برنامههای تلویزیون یا از مربیان کانون یاد میگیرند؛ البته بیشترشان ابتکار خودشان است.
مادر حانیه که مدیر دارالقران سراجالمنیر هم هست، میگوید: همیشه زیر تخت بچهها پر از کاردستی است. اگر اجازه بدهم، خانه را پر از کاردستی میکنند آنهم چیزهایی که با زباله خشک درست کردهاند. برای اینکه با آنها به مشکل برنخورم، کاردستیهایشان را به کانون میبرند. بعضی مواقع هم جاهایی دور از دید من قایمشان میکنند.
*این گزارش سه شنبه، ۲ آبان ۹۱ در شماره ۲۷ شهرآرامحله منطقه ۷ چاپ شده است.
