
شیرینی جایزه زیر دندانم ماند
محسن مُربّایان شصتساله، کارمند بازنشسته شرکت گاز و ساکن محله کاشانی است. در دوران تحصیل، دانشآموز درسخوانی بوده و تحصیلات خود را تا مقطع لیسانس ادامه داده است.
به گذشته که برمیگردد، خاطرات دوران دبستان لبخند بر لبش مینشاند، زمانی که درسخواندن برای او و همسالانش، توأم با شیطنتها و شیرینیهای دوران کودکی بود. خاطره تنقلات مدرسه، یکی از خاطرات پررنگ اوست.
بهداشت، اولویت داشت
او که در خانوادهای مذهبی متولد شده بود، بهدلیل رویکرد غیرمذهبی مدارس دولتی، در مدرسه ملی رضوی که شبیه مدارس غیرانتفاعی امروز بود، تحصیل کرد؛ مدرسهای که براساس مبانی اسلامی و دینی اداره میشد و در چهارراه خواجهربیع واقع بود.
مُربّایان با اشارهبه اهمیت بهداشت در مدارس میگوید: بهخاطر شرایط بهداشتی ضعیف آن زمان، تمیزی شاگردان مدرسه از اهمیت ویژهای برخوردار بود. ناظم مدرسه هرروز صبح، ناخن و موی بچهها را نگاه میکرد. همه شاگردان لباس فرم داشتند. روی لباسها یقههای سفیدی قرار داشت. هر زمان این یقهها کثیف میشد، مادرها آنها را باز میکردند و میشستند و دوباره روی لباس نصب میکردند. با این روش، نیاز نبود هر هفته لباس فرم را بشویند و ماهی یک بار این کار را انجام میدادند.
روزی ۱۰ ساعت در مدرسه بودیم
پنجاه سال قبل، درسخواندن کاری تماموقت بود و تمام روز یک دانشآموز را میگرفت و مثل امروز نبود که شیفتی باشد. به همین دلیل، دانشآموزان ناهار را در مدرسه میخوردند.
سر میز، همه غذای خود را به هم تعارف میکردند. همین کار، جوی از صمیمیت و دوستی را بین بچهها به وجود آورده بود
این دانشآموز قدیمی میگوید: از ساعت۷ صبح تا ۵ بعدازظهر در مدرسه بودیم و درس میخواندیم. از ساعت۱۲ تا ۱، به مدت یک ساعت، وقت استراحت و خوردن ناهار بود.
او ادامه میدهد: دانشآموزانی که خانهشان نزدیک به مدرسه بود، به خانه میرفتند و بعداز خوردن غذا، دوباره به مدرسه میآمدند. بعضی از دانشآموزان با خود غذا میآوردند؛ آنهایی هم که پولدار بودند، غذایی را که در مدرسه پخته میشد، میخریدند و میخوردند.
به گفته آقامحسن، مدرسهشان سالن و میز غذاخوری بزرگی داشت که همه دانشآموزان کنار هم مینشستند و غذا میخوردند. سر میز، همه غذای خود را به هم تعارف میکردند. همین کار، جوی از صمیمیت و دوستی را بین بچهها به وجود آورده بود.
شیرینی قطاب زیر دندانم ماند
در مدرسه رضوی، یک مغازه کوچک برای فروش تنقلات به دانشآموزان وجود داشت. فروشنده آن، فراش مدرسه یا به زبان امروزیها، بابای مدرسه بود. یکی از تنقلات پرطرفدار این مغازه، شیرینی قطاب بود که در کارتنهای بزرگ صدتایی قرار داشت.
مُربّایان میگوید: هرکدام از این شیرینیها یک قِران بود. داخل هر کارتن صدتایی، یک قطاب جایزهدار بود که داخلش یک سکه یکریالی قرار داشت.
آقامحسن ادامه میدهد: یک روز که درحال خوردن قطاب بودم، سفتی فلزی را زیر دندانم احساس کردم. دیدم داخل شیرینی یک سکه یکریالی است. این صحنه آنقدر برایم جذاب بود که سکه را به همه بچهها نشان دادم و گفتم: جایزه! جایزه! بالاخره این جایزه نصیبم شد. بعد از پنجاهسال، خاطره آن سکه یکریالی را فراموش نکردهام.
* این گزارش شنبه ۲۹ شهریورماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۱۸ شهرآرامحله منطقه ۱ و ۲ چاپ شده است.