کد خبر: ۱۲۸۵۲
۱۷ شهريور ۱۴۰۴ - ۱۵:۰۰
نصرالله کامرانی در ۸۵ سالگی ۱۵۰بار عرض استخر را شنا می‌کند

نصرالله کامرانی در ۸۵ سالگی ۱۵۰بار عرض استخر را شنا می‌کند

نصرالله کامرانی ۸۵ سال دارد. او همچنان می‌دود، شنا می‌کند و از کوهنوردی لذت می‌برد. خودش می‌گوید این روز‌ها دیگر مثل سابق نیستم، استخر که می‌روم فقط ۱۵۰بار عرض ۲۵ متری استخر را شنا می‌کنم!

محمد عطاریانی| از دامنه بلند‌ترین قله‌ها، تا ساحل عمیق‌ترین دریا‌ها و روی طولانی‌ترین جاده‌ها می‌شود رد پای نصرا... کامرانی، ساکن محله آزادشهر مشهد را دید. ردپا‌هایی گود روی برف دامنه‌های مرتفع، کوتاه و رو به دریا روی شن‌های نرم ساحل و کشیده و بلند روی جاده‌های بی‌انتها. به خانه این کوهنورد، شناگر، نجات‌غریق و دونده کهنه‌کار رفتیم تا ۸۵ سال زندگی او را همراهش به عقب برگردیم و از روز تولد با دوری تند مرور کنیم. 

با او به اوج بلند‌ترین قله‌ها صعود کردیم، در عمیق‌ترین آب‌ها شنا کردیم، روی طولانی‌ترین جاده‌ها دویدیم و در آخر، این ما بودیم که از نفس افتادیم. کامرانی که سال‌هاست در منطقه ما زندگی می‌کند و برای بسیاری، به ویژه ورزشکار‌ها شناخته شده است، هنوز در ۵۸ سالگی سرحال و سرزنده، شنا و کوهپیمایی و راهپیمایی را جزئی جداناپذیر از زندگی‌اش می‌داند. شما هم اگر حداقل در خیال، هوس شنا و کوهنوردی و دویدن کرده‌اید، اگر جزو کسانی هستید که این مرد خستگی‌ناپذیر را نمی‌شناسند، بد نیست به اندازه خواندن این چند خط همراه ما شوید.

شروع با دویدن

ششم اسفندماه سال۱۳۰۶، روزی است که تپانچه شروع مسابقه زندگی برای نصرا... کامرانی در مشهد شلیک شد. مردی که انگار به دنیا آمده بود تا تمام عمر شنا کند و بدود و از کوه بالا برود. ورزش قهرمانی را از ۱۲ سالگی با دوومیدانی شروع کرد و بار‌ها قهرمان آموزشگاه‌های مشهد شد. بعد به هنرستان رفت و در رشته درودگری فارغ‌التحصیل شد.

در دوران هنرستان علاوه بر دویدن، شنا را هم شروع کرده بود، اما هنوز با دوومیدانی شناخته می‌شد. در ۱۷ سالگی او قهرمان سه‌ساله دوی صحرانوردی آموزشگاه‌های مشهد بود. خودش این‌طور می‌گوید: سخت تمرین می‌کردم. مسیر مسابقه چهارکیلومتر بود، از آن سوی رودخانه کشف‌رود که آن موقع کلی از شهر فاصله داشت تا چهارطبقه فعلی که هنوز خیابانی خاکی بود.

 

ادامه با شنا 

نصرا... کامرانی با احترام یاد می‌کند از دکتر حسین بنایی و منوچهر مهران و از این می‌گوید که ورزش مشهد و بلکه ایران تا چه حد مدیون این دو ورزشکار تحصیل‌کرده است. منوچهر مهران همان کسی است که سالن ورزشی مهران مشهد به یاد او نام‌گذاری شده و دکترحسین بنایی هم همان کسی است که بعد‌ها به‌عنوان رئیس سازمان ورزش، سکان هدایت ورزش کشور را به دست گرفت.

قصه افتادن گذارش به استخر و شناگر شدنش را از خود کامرانی بشنوید: هنرستان که می‌رفتم، دکترحسین بنایی که نسبت فامیلی دوری هم با ما داشت، از آنجا که استعداد‌های ورزشی من را دیده بود، تابستان‌ها من را پیش خودش به تهران می‌برد.

آن زمان تهران دو مجموعه ورزشی بزرگ داشت: یکی ورزشگاه منظریه که بیشتر اردوگاه بزرگ پیش آهنگی بود و دیگری ورزشگاه امجدیه یا شیرودی فعلی. از طریق دکتربنایی توانستم در استخر امجدیه مشغول به کار شوم. کارم این بود که موقع آموزش به کارآموزان نجات‌غریق در استخر، من به‌علت وزن کمی که داشتم نقش غریق را بازی می‌کردم. همین هم باعث شد شنا را زود یاد بگیرم و در آن ورزیده بشوم طوری‌که در سال۱۳۲۴ هم وقتی فقط ۱۸ سال داشتم در رشته شنای قورباغه نایب قهرمان کشور شدم. از همین طریق هم موفق به دریافت مدرک نجات‌غریق شدم.

در سال۱۳۲۴ هم وقتی فقط ۱۸ سال داشتم در رشته شنای قورباغه نایب قهرمان کشور شدم

 

و حالا کوهنوردی

سال۱۳۴۰، نصرا... کامرانی حالا ۳۴ ساله است. او که چندسال قبل به‌عنوان دانشجو وارد انستیتو تکنولوژی شده و در رشته نقشه‌برداری فارغ‌التحصیل شده است، حالا در هنرستان در رشته ساختمان دروس فنی را تدریس می‌کند. هنوز می‌دود و شنا می‌کند، اما نه برای قهرمانی که ورزش برای او عادتی شده که ترک آن موجب هزار مرض است.

همین روزهاست که با بردن شاگردانش به کوه، پایش به کوهنوردی هم باز می‌شود. نخستین کانون‌های حرفه‌ای مربوط به کوهنوردی در مشهد، کانون احد و کانون آزادگان بوده است و نصرا... کامرانی خیلی زود با گذر از آزمونی دشوار که بسیار پشت آن می‌ماندند، مدرک کوهنوری دریافت می‌کند. قدم بعدی او تشکیل یک گروه کوهنوردی بود.

بعد نوبت صعود‌های پی‌درپی به بزرگ‌ترین قله‌های ایران و جهان می‌رسد. از خیلی سال قبل و از بینالود شروع می‌شود قصه این فتح‌های پی‌درپی، کم‌کم به تفتان سیستان‌وبلوچستان و سهند و سبلان می‌رسد و بعد با علم‌کوه کلاردشت ادامه می‌یابد تا بالاخره کامرانی خود را پای دیواره بام ایران یعنی دماوند می‌بیند.

دماوند که سه‌بار از جبهه‌های مختلف از جمله جنوبی و شمال‌غربی تسلیم اراده او می‌شود، زمان به مبارزه طلبیدن قله‌های آن سوی مرز‌ها برای کامرانی فرا می‌رسد. قله‌های آراگاتس ارمنستان، آرارات ترکیه هم تسلیم اراده او می‌شوند، اما عطش بلندپروازی کامرانی هنوز فروننشسته است.

 

حمله به بام دنیا

سال۱۳۸۸، کامرانی که حالا پیرمردی ۸۲ ساله است، در مبارزه‌ای جاه‌طلبانه در بام دنیا یعنی رشته کوه‌های هیمالیا، بیشترین فاصله را از زمین می‌گیرد و درحالی‌که حتی بعضی از جوان‌ها در مسیر صعود دچار بی‌هوشی و مشکلات تنفسی شده‌اند، خود را به کمپ اصلی اورست در ارتفاع بیشتر از شش‌هزار متری می‌رساند. حالا نام او در کتاب تشکیلات کوهنوری اورست به‌عنوان یکی از مسن‌ترین افراد حمله‌کننده به قله اورست ثبت شده است.

نام کامرانی در کتاب تشکیلات کوهنوری اورست به‌عنوان یکی از مسن‌ترین افراد حمله‌کننده به قله اورست ثبت شده است

 

و هنوز این قصه ادامه دارد

دویدن‌هایش تبدیل به راهپیمایی شده، مسافت شنا‌هایش کوتاه‌تر شده، به عبارتی دیگر برای قهرمانی ورزش نمی‌کند، اما هنوز خیلی از جوان‌تر‌ها را یارای راهپیمایی و شنا و کوهنوردی پا به پای او نیست و قصه خستگی‌ناپذیری‌اش ادامه دارد. خیلی معمولی می‌گوید: دیگر مثل سابق شنا نمی‌کنم، استخر که می‌روم فقط ۱۵۰بار عرض ۲۵ متری استخر را شنا می‌کنم. این را بی‌خیال چشمان از حدقه درآمده من می‌گوید.

بگذارید یادآوری کنم: نصرا... کامرانی حالا ۸۵ سال دارد. بهتر بگویم: سنی که اندکی به آن می‌رسند و اگر هم برسند، بیشترشان بدون کمک عصا نمی‌توانند راه بروند و مسیر رفت‌وآمد مورد علاقه‌شان هم میان رختخواب است و مطب دکتر‌های مختلف و نه بین کناره‌های یک استخر قهرمانی، آن هم ۱۵۰ بار. آخرین افتخار او سوم شدن در مسابقات شنای پیش‌کسوتان کشور است. البته در رده او شرکت‌کننده‌ای نبوده و او مجبور شده است با ۷۵ ساله‌ها رقابت کند.

 

نصرا... کامرانی در ۸۵ سالگی ۱۵۰بار عرض ۲۵ متری استخر را شنا می‌کند

 

مدیون ورزش هستم 

خودش از تاثیر ورزش بر زندگی‌اش این‌طور می‌گوید: هیچ‌گونه بیماری خاصی ندارم و صددرصد این سلامتی و توانمندی را مدیون ورزش هستم. همیشه و همه‌جا جوان‌تر‌ها را ترغیب و تشویق می‌کنم به ورزش. غیر از برنامه مرتب شنا و راهپیمایی هفتگی، هفته‌ای سه بار صبح‌ها برای کوهنوری به کوه زو در آب‌وبرق می‌روم.

بار‌ها شده پیرمردهایی بسیار از من جوان‌تر وقتی با من آشنا می‌شوند، دست خانواده‌هایشان را که نگران آن‌ها هستند و کوه‌رفتن را برای آن‌ها مضر می‌دانند، می‌گیرند و به کوه می‌آورند تا من را به آن‌ها نشان دهند و من برای آن‌ها توضیح دهم که کوهنوردی نه‌تنها مضر نیست برای افراد پیر که خیلی هم مفید و سودمند است. 

 

ورزش و منطقه 

‌می‌خواهم بدانم نصرا... کامرانی برای اهالی منطقه و محله خودش چه سهمی از تجربه گران قیمت یک عمر زندگی با نشاط و سالم با ورزش در نظر گرفته است. می‌گوید: در بعد گروهی، سال‌هاست که ورزش صبحگاهی در پارک گل‌های دانشجو با ابتکار و پیش‌قدم شدن خودم راه افتاده و هرروز صبح از ساعت ۵:۳۰ تا ۶:۳۰ بی‌وقفه حتی در روز‌های سرد زمستان برگزار می‌شود.

در بعد فردی هم به هر کسی که برمی‌خورم سعی در جذبش به ورزش دارم. همین مدتی پیش برای کاری گذرم به یک دوچرخه‌سازی افتاد در همین خیابان دانشجو که آشنایی و حرف‌هایمان رسید به اینجا که پای آن دوچرخه‌ساز به کوه باز شد و الان وی یک کوهنورد مصمم است. چند نفر از اهالی و به‌ویژه پسران و دختران جوان همین محله خودمان که در همسایگی‌مان زندگی می‌کنند هم با تبلیغ‌های من و همسرم همراه ما برای ورزش به پارک می‌آیند و مشتری دائم ورزش شده‌اند.

 

مسئولیت‌ها

مربی شنا و ناجی‌غریق در استخرهای مختلف، مربی و مسئول آموزش شناوری به دانشجویان، مسئول کمیته روابط‌عمومی، ریاست هیئت شنا و شیرجه خراسان، مسئول کمیته داوران و ریاست هیئت شنا و شیرجه خراسان، تعدادی از مسئولیت‌های ریز و درشت نصرا... کامرانی هستند.

 

یک خاطره شیرین

یکی از شیرین‌ترین خاطرات زندگی نصرا... کامرانی را از زبان پسرش فرهاد کامرانی بشنوید: سالگرد تولد ۸۰ سالگی پدر، بدون اینکه او خبر داشته باشد، آدم‌هایی را که در گذشته می‌شناخت و می‌دانستیم مورد علاقه‌اش هستند، از دوستانش در دوران مدرسه و دانشگاه گرفته، تا همکارانش در آموزش‌وپرورش و مربی‌ها و هم‌تیمی‌هایش در رشته‌های مختلف ورزشی، همه را دعوت کردیم. لحظاتی به‌یادماندنی بود وقتی زنگ خانه مرتب به صدا درمی‌آمد و هر لحظه دوستی و آشنایی که شاید پدر سال‌ها از او بی‌خبر بود، وارد می‌شد و همراه خودش دنیایی از خاطرات را پیش چشم پدرم زنده می‌کرد.

 

حرف آخر

حرف آخر نصرا... کامرانی یک تشکر ویژه است. تشکر از شریک زندگی زناشویی و ورزشی‌اش. می‌گوید: همسرم هم اهل ورزش است؛ وی صبح‌ها در همین پارک دانشجو ورزش صبحگاهی را برای بانوان راه انداخته و در بسیار از راهپیمایی‌ها و کوهپیمایی‌ها و حتی صعود به قله‌های مرتفع داخلی و خارجی همراه من بوده. زندگی با یک ورزشکار حرفه‌ای که روزهای زیادی بیرون از خانه و در سفر است خیلی سخت است. اگر نبود توجه ایشان به تربیت بچه‌ها و آرام نگه‌داشتن محیط خانه و اگر نبود این روحیه همراهی و همکاری وی، من هیچ‌وقت خیالی آسوده برای پرداختن به ورزش را نداشتم. 

 

*این گزارش پنج شنبه، ۱۲ بهمن ۹۱ در شماره ۴۱ شهرآرامحله منطقه ۱۰ چاپ شده است.

آوا و نمــــــای شهر
03:44