کد خبر: ۱۲۵۸۰
۰۷ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۰:۰۰
ماجرای وقف آب سردکن

ماجرای وقف آب سردکن

حمید خواجه‌ایم‌مقدم تعریف می‌کند: پدرم برای باقیات‌الصالحات عمه‌ام آب‌سردکنی خرید و نزدیک شیرآب نصب کرد و به این ترتیب رانندگان و عابران می‌توانستند آب سرد میل کنند.

می‌گویند بعضی چیز‌ها نه ساخته می‌شوند، نه کاشته. خودشان سر جایشان سبز می‌شوند، درست همان‌جا که باید باشند. مثل درختی در بیابان. مثل سایه‌ای وسط داغی ظهر. مثل وقفی که ماندگار می‌شود.

ظهر یک روز کش‌دار تابستانی است. از همان روز‌هایی که آفتاب، آسفالت را به مرز خمیری‌شدن می‌رساند و کوچه از نفس می‌افتد؛ درخت توت کنار دیوار، برگ‌هایش را از گرما به باد می‌سپارد. از دل دیوار آجری، شیر آبی بیرون زده است. نوشته‌ای محو دیده می‌شود و اگر درست نگاه کنی، عبارت «آب سرد» به چشم می‌خورد.

رهگذران خسته، در‌میان دود و آفتاب و شلوغی، اینجا پناهی پیدا می‌کنند؛ جرعه‌ای برای خنکی جان، لحظه‌ای برای تازه‌کردن نفس. این آب ساده یاد مردی را زنده نگهداشته است که سال‌ها پیش نیت کرده بود لب‌های تشنه‌ای را سیراب کند؛ مردی که حالا نیست، اما نیت پاکش هنوز در کوچه جاری است.

این آب‌سردکن وقف پدر حمید خواجه‌ایم‌مقدم برای خواهر مرحومش است که حالا هر جرعه آبش، فاتحه‌ای بی‌صداست و هر لیوانش «خدابیامرزی»‌ای که از دل یک کوچه بیرون می‌آید.

 

آب سرد برای رانندگان و اهالی

حمید خوجه‌ایم‌مقدم در محله کوی کارگران متولد شده است. در آن سال‌ها که خانه‌شان را در چمن‌۱۳ خریدند، تا چشم کار می‌کرد، گندمزار بود و باغ‌های میوه. روزگاری که صدای گنجشک‌ها بیشتر از صدای ماشین‌ها بود. آن زمان که اهالی برای ساعتی استراحت نیاز نبود تا خارج شهر رانندگی کنند. آنها کنار همین زمین‌های کشاورزی می‌نشستند و با خوردن یک قاچ هندوانه یا خربزه، خستگی روزمره را از تن بیرون می‌کردند.

خواجه‌ایم‌مقدم برایمان روایت می‌کند: دهه‌۷۰ بود که ماشین‌های میوه مقابل خانه‌مان می‌ایستادند. تعدادشان خیلی زیاد بود، شاید نزدیک به پنجاه‌شصت‌وانت که هر کدام از صبح می‌آمدند و تا شب میوه و سبزی می‌فروختند. زمستان و تابستان هم نداشت. این رانندگان میوه‌فروش گاهی به در خانه‌مان می‌آمدند و آب می‌خواستند برای چای درست‌کردن یا برای وضو‌گرفتن. ما هم از شیر آب حیاطمان، شلنگی به بیرون کشیده بودیم تا آنها بتوانند استفاده کنند.

پدر مرحوم حمیدآقا که این موضوع را متوجه می‌شود، برای راحتی رانندگان از حیاط منزل تا سر باغچه بیرون، لوله‌کشی آب انجام می‌دهد. بدین‌شکل شیر آبی بیرون از خانه نصب می‌شود که هر‌زمان رانندگان و حتی عابران خواستند، می‌توانستند از آن استفاده کنند.

 

ماجرای وقف آب سردکن

 

وقفی ماندگار برای عمه‌ام

او ماجرای وقف آب‌سردکن را این‌طور برایمان تعریف می‌کند: عمه‌ای داشتم که ازدواج نکرده بود. بیماری داشت و بعد‌از مدتی هم فوت کرد. پدرم برای باقیات‌الصالحات خواهرش آب‌سردکنی خرید و نزدیک همان شیر آب نصب کرد. حالا رانندگان و عابران می‌توانستند آب سرد میل کنند.

این آب‌سردکن تا چند‌سال قبل هم برقرار بود، اما شهرداری برایمان اخطار زد که آب‌سرد‌کن سبب سد معبر برای همسایه‌ها شده است. ما هم آن را به داخل خانه منتقل کردیم و شیر آب را از دیوار حیاط به بیرون گذاشتیم.

او می‌گوید: البته دیگر میوه‌فروش‌های وانتی هم نیستند و اینجا خیابان‌کشی شده است، اما هنوز رهگذران و بچه‌هایی که در کوچه بازی می‌کنند می‌دانند که اینجا، آب سرد هست و هر زمان که بخواهند به‌سراغش می‌آیند.

تا‌زمانی‌که پدر بود، هزینه آب‌سردکن را روی مبلغ آب ماهیانه‌شان پرداخت می‌کرد و حالا هم حمیدآقا با جان و دل این کار را انجام می‌دهد.

 

* این گزارش سه‌شنبه ۷ مردادماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۲۱ شهرآرامحله منطقه ۷ و ۸ چاپ شده است.

آوا و نمــــــای شهر
03:44