
فاطمه بختیاری| شاید شما هم گاهی دست به کار شده باشید و یک تولید خانگی ساخته باشید. مثلا یک نوع شیرینی، کالباس خانگی، شمع دست ساز و هر آنچه که نیاز بوده از بازار بخرید، اما با مواد اولیه خودتان در خانه آن را ارزانتر و با سلیقه خودتان درست کرده باشید.
این محصول یک محصول خانگی است و وقتی دست به تکرار آن و فروش بزنید شما یک شغل خانگی ایجاد کردهاید. زنان زیادی مشاغل خانگی را تجربه کردهاند، برخی در فراز و فرودها شکست خورده و عقب نشینی کرده و برخی ادامه دادهاند. در ادامه با آنهایی که ادامه دادهاند همصحبت شدهایم و از دغدغههایشان نوشتهایم.
بتول اصلی از آن دهه پنجاهیهایی است که بعد از درس و مدرسه طبق رسوم آن زمان که دختر از هر انگشتش هنری باید بریزد راهی کلاس خیاطی میشود و فوت و فن آن را یاد میگیرد؛ غافل از اینکه همین فوتوفن سالها بعد کسب و کار خانوادگیاش خواهد شد!
او که متولد سال ۵۳ است؛ پانزده سالگی با قاسم اصلی متولد سال ۴۳ که از اقوام پدریاش است، ازدواج میکند. ازدواج با مردی که هرچند شغل پدریاش پلیاسترکاری است و به این کار وارد شده، اما حرفه مورد علاقهاش خیاطی است.
آنها از سال ۸۵ بعد از تولید محصولات مختلف، تصمیم میگیرند وارد کار چادر شوند. آنچه آنها را به سمت این تولید میکشاند؛ تعهدی است که به کار خود دارند؛ چراکه معتقدند چیزی را باید تولید کرد که باعث گناه نشود.
خانم اصلی میگوید: اوایل کار خودمان چند نفر بودیم. من و همسرم و دخترم که یکی برش میزد، یکی میدوخت و یکی هم اتوکشی را انجام میداد. کارگاه خانوادگی در خانه داشتیم و کارهایی که سفارش میگرفتیم را تولید میکردیم. سفارشها که زیاد شد، از سال ۹۰ کارگاه زدیم و از چند نفر از خانمها دعوت به کار کردیم.حدود پانزده نفری الان با ما همکاری میکنند.
حقیقت این است که دوست ندارم چیزی را تولید کنم که پوشیده نیست. برای همین هیچ وقت روی موجهای بازار سوار نشدهام که هرچیزی را به هرقیمتی تولید کنم. یک دورهای دوخت و تولید مانتوهای کوتاه و جلوباز زیاد به ما پیشنهاد میشد ولی قبول نمیکردیم، چون معتقدیم خدای ناکرده اگر آن پوشش باعث هرگناهی شود ما هم در آن گناه دخیل و سهیم هستیم و به پای ما هم نوشته میشود.
میخواهم چیزی تولید کنم که خدابیامرزی پشت آن باشد برای همین پای کار چادر ماندیم. خیلی وقتها شده که سفارش کار کم بوده و به قول قدیمیها به مو رسیده ولی به لطف خدا پاره نشده است و ما ادامه دادهایم و تعطیل نکردهایم.
منصوره حسینی، از آنهایی است که از قضای روزگار سراغ تحصیلات دانشگاهی رفته و رشته تاریخ در دانشگاه فردوسی مشهد خوانده است، اما از آنجایی که از دوران نوجوانی به کارهای هنری علاقه داشته است بعد از ازدواج حرفه آشپزی و شیرینیپزی را دنبال کرده و حالا علاوه بر اینکه به زبردستی در آشپزی و شیرینیپزی رسیده است، آموزشگاهی هم راه انداخته تا به علاقهمندان انواع غذاهای سنتی، فستفودی، دسرها و شیرینیها را آموزش دهد.
او متولد سال ۵۷ است و یک همسر همراه و سه پسر ۲۱ ساله، ۱۸ ساله و ۹ ساله دارد که در کارها کمکدست او هستند. میگوید: آزمون و خطا زیاد میکردم و، چون کلاس نرفته بودم خراب هم زیاد میکردم، ولی همیشه به مدلهای شیرینیها در قنادیها نگاه میکردم تا ایده بگیرم. برای خودم و تولد خانواده کیک و شیرینی میپختم، ولی بهصورت جدی از سال ۸۹ و بعد از ازدواج وارد این حوزه شدم.
من و همسرم و دخترم که یکی برش میزد، یکی میدوخت و یکی هم اتوکشی را انجام میداد
یک آگهی کلاس آشپزی که از زیر در داخل خانه انداخته بودند باعث شد که دوباره شروع کنم. البته شروعی حرفهای که همراه با آموزشهای آکادمی بود. رفتم و مدارک شیرینیپزی، کافیشاپ، آشپزی، فستفوت، فینگر فوت و دیگر مدارک را گرفتم. اوایل در خانه آموزش میدادم و سفارش قبول میکردم.
در همین حین گاهی کلاسهای آموزشی در شهرهای اطراف مشهد برگزار میکردم. بعد از مدتی دنبال مجوز آموزشگاه رفتم. هفتخان رستم بود، ولی بالاخره سال ۹۸ توانستم مجوز کارگاه را در دو بخش آشپزی و شیرینیپزی به اسم شهدنیشکر بگیرم.
انگیزه داشتم و با عشق و علاقه پای این کار آمده بودم و همسرم هم همراهم بود وگرنه طی این مسیر واقعا سخت است. خیلی از خانمها تا میآیند و کمی سختی میبینند کنار میکشند، ولی من همیشه به هنرآموزان میگویم که بدون سختی، شیرینی به دست آوردن معنی ندارد.
فاطمه احسانی، متولد سال ۱۳۶۹ است. علاقه به هنر ذاتی است و از کلاس چهارم ابتدایی نقاشی را بهصورت حرفهای شروع و کلاسهای آن را گذراندهاست. در دبیرستان هنر خوانده و رشته دانشگاهی او صنایعدستی است.
احسانی در ۷۰ رشته هنری از قبیل شاخههای مختلف نقاشی، دکوپاژ، قلمزنی، حکاکی و دیگر رشتهها تخصص و مدرک دارد و تاکنون در سطح کشور به ۳ هزار نفر، پانزده شاخه هنری را آموزش دادهاست.
او پس از تجربه رشتههای مختلف هنری در نهایت تصمیم گرفته روی سفال کار کند و خلاقیت و نوآوری ویژه او که در رقابت با کالاهای مشابه خارجی است، تولید سفال سبک است. میگوید: به نقاشی علاقه داشتم. اولین تابلو رنگ روغن را در دوران ابتدایی و کلاس چهارم کشیدم که آن را هنوز روی دیوار کارگاه دارم. بعد از اینکه رشتههای مختلف هنری را تجربه کردم تصمیم گرفتم بهصورت جدی وارد کار سرامیک شوم.
بهنظرم رسید که همه رشتهها را در سرامیک میتوان خلاصه کرد و نشان داد. جای خلاقیت زیاد داشت و میشد هنر را در کالای مصرفی به نمایش گذاشت. طراحی سنتی، نقاشی، عروسکسازی و دیگر هنرها را در سرامیک میتوان آورد و خروجیهای زیبایی گرفت. این شد که از سال ۹۶ به صورت جدی وارد کار شدم. اوایل در فضای کارگاهی، کارآموزی کردم. بعد از مدتی کار شراکتی و الان هم مستقل شدهام.
احسانی در ادامه میافزاید: کلی کار خراب کردم تا بالاخره به نتیجه رسیدم. بیشتر کارهای خراب شده را هنوز دارم. از طرفی اتفاقاتی که در کوره میافتد قابل پیشبینی نبود. اگر دما کمی بالا و پایین و یا برق قطع میشد کاری که تا مرحله نهایی رفته خراب میشد و هیچ خروجی نداشتیم. در این میان اگر کوره یا صفحه کوره هم آسیب میدید که دیگر حسابی کار ما درآمده و کلی خرج هم روی دست میگذاشت. اما با تمام این سختیها من تصمیم گرفتم پای کاری که به آن علاقه دارم بمانم.
بهنظرم چیزی که آدم را پای کار نگه میدارد عشق است؛ عشق به هنر و علاقه به آن. ما یک گروه هنرمندیم که با ایدههای مختلف در کنار هم جمع شدهایم و کار ما حاصل همین گروه بودن است. الان پانزده نفر خانم بهصورت حضوری در کارگاه کار میکنند که کارهای مختلف از قالبزنی تا نقاشی روی کارها را انجام میدهند.
چهار نفر نقاش، سه نفر برجستهکار، سه نفر پرداختکار و سه نفر ریختهگری میکنند. پانزده نفر غیرحضوری در خانه برایم عروسک دستساز میزنند که همه خانم هستند و ۹ نفر هم بازاریاب داریم که همه آقا هستند و فروش کارها در تمام کشور و به ویژه در نمایشگاههای مختلف بودهاست. در کنار کار آموزش هم برای من مهم بوده و خیلی از همکارانم از شاگردانم هستند. در اینگونه مشاغل بیشتر حمایت از سمت کارآفرینان است وگرنه که حمایت دولتی وجود ندارد. دلت میسوزد، چون کار از خودت است.
جمیله سیبویه از آن زنانی است که دغدغه فرهنگی او را پای کار اقتصادی کشانده و دست به تولید زدهاست. تولیدی که بتواند پوششی مناسب برای دختران خرد و نوجوان ایرانی باشد و از تن کردن آن لذت ببرند.
شروع ماجرا از سال ۹۵ و از زمانی است که او مادر دختری دو ساله است و لباسی مناسب برای بچهاش در بازار پیدا نمیکند. همین پیدا نکردنها را با ذوق و خلاقیت خود گره میزند و دست به کار میشود. با تکهپارچههایی که در خانه دارد برای دخترش لباس میدوزد و تمجید و تشویق اطرافیان باعث میشود این دوختودوزها را ادامه دهد.
او درباره شروع به کار خانگیاش میگوید: کار را با ۱۰ تا نیممتر پارچه شروع کردم. پیراهن برای بچههای سه تا چهار ساله طراحی کردم و دوختم. تن دخترم کردم و عکس گرفتم و برای فروش در دیوار گذاشتم. به هفته نرسیده فروخته شد. احساس کردم عده زیادی هستند که مثل من دنبال لباسهای مناسب هستند. ادامه دادم.
اینبار پارچههای ۱۰ متری خریدم. برادرم علی آقا و دختر بزرگترم هم کمکم میکردند. روزی پنج لباس میدوختم. دخترم عکاسی میکرد و برادرم کانالی در تلگرام زده بود و کارهای فروش را انجام میداد. تقریبا بعد از سه ماه یک خانه کوچک ۴۰ متری را برای کارگاه اجاره کردم.
یکی از آشنایان برای این کار ۲۰ میلیون تومان به من قرض داد. دو نفره کار را شروع کردیم. چرخ خودم را از خانه آوردم و یک چرخ دیگر هم گرفتم. دو سال آنجا بودیم و در این مدت چهار چرخ خریدم و هفت نفر شدیم. لباسهای دخترانه تا هفت سال تولید میکردیم. همان سال اول کارهایم رفت تهران و مشتری کلی داشتم.
کار خوب پیش میرفت، ولی سال ۹۷ با افت روبهرو شد. من باردار بودم، مراسم خواستگاری دختر بزرگم بود. فشار کار زیاد بود. تلگرام را بستند و مخاطب ما از ۲۲۰۰ تا به ۲۰۰ نفر در ایتا رسید. چون اعتقاد دارم استفاده از فیلترشکن صحیح نیست ایتا را جایگزین کردم. افت کردیم و سخت بود ولی رشد کردیم. کار وقتی برای رضای خدا باشد، خدا آدم را رها نمیکند. آن فشارها و سختیها برای من خیلی خوب بود و باعث نیروسازی شد.
الان بچههای کارگاه به جایی رسیدهاند که اگر من هم نباشم، کارشان پیش میرود. بعد از این اتفاقات ما به لطف خدا به کار خود ادامه دادیم و کانون فرهنگی، آموزشی و کارآفرینی مائده که هم نام دخترم است را راهانداختیم. بعد از آن هر دو سال یک بار سایزها را افزایش دادیم.
این بانوی دغدغهمند با هدف تغییر در فضای جامعه کار خود را شروع میکند. اعتقاد او این است که تولید وظیفه اوست و رزق و روزی را خدا باید برساند. با این اعتقاد هیچوقت به دنبال اقتصادی کردن کار خود نرفته و بیش از درآمد به دنبال تأثیر بودهاست. تأثیری که بتواند برسبک زندگی یک دختر ایرانی خود را نشان دهد و حیا بیافریند. با همین نگاه تاکنون برای ۳۷ نفر حضوری و غیرحضوری فضای اشتغال ایجاد کردهاست.
خودش میگوید: برکت باید محور کارهای ما باشد. تولید وظیفه من است و رزق و روزی را خدا میدهد. چون به دنبال تأثیر فرهنگی در جامعه بودم همیشه سود کم را معیار قرار دادم. در ایام کرونا که همه کارشان را از دست دادند کار من دو برابر شد.
اعتقاد دارم که ما نسبت به هم وظیفه داریم و یک تأثیر هرچند کوچک باید روی هم بگذاریم. از این فعالیت هیچ وقت به دنبال تأثیر اقتصادی در زندگی خودم نبودهام بلکه دنبال یک فعالیت فرهنگیام و معتقدم هر تهدیدی را میتوان به فرصت تبدیل کرد.
* این گزارش دوشنبه یکم اردیبهشتماه ۱۴۰۴ در شماره ۱۵۹ شهربانو در روزنامه شهرآرا چاپ شده است.