کد خبر: ۱۱۷۷۸
۱۸ فروردين ۱۴۰۴ - ۱۳:۰۰
آقا بیوک همه فن حریف فوتبال مشهد است!

آقا بیوک همه فن حریف فوتبال مشهد است!

غلام‌عباس بیوک؛ بازیکن، مربی بدنساز، مربی دروازه‌بان‌ها، سرمربی، تدارکات‌چی و... فوتبال مشهد است. او ۳۰ سال است که به فوتبال مشهد خدمت می‌کند، اما حالا به جز احترام شاگردان چیزی برایش نمانده است.

با گرمکن ورزشی آبی‌رنگش به دفتر شهرآرامحله آمده است! پرسیدن دلیل این کار می‌شود شروع گفتگوی ما با غلام‌عباس بیوک؛ بازیکن، مربی بدن ساز، مربی دروازه‌بان‌ها، سرمربی، تدارکات‌چی و... فوتبال مشهد! می‌گوید: «با همین گرمکن در همه‌جا حاضر می‌شوم، حتی عروسی. دوسال پیش در تصادفی دنده‌هایم شکست و آسیب جدی دید؛ به‌طوری که باید لباس راحت تنم باشد.» 

عشق به فوتبال روی صورت فوتبالیست ۴۰ ساله محله رسالت مشهد، چین انداخته است. می‌گوید که برای پاسداشت این عشق، بی‌مهری دیده، ناروا شنیده و درد کشیده: «بعد از ۳۰ سال خدمت به فوتبال مشهد، وضعیتم این‌گونه است؛ نه بیمه هستم و نه درآمد ثابتی دارم. به سختی‌های زندگی عادت کرده‌ام و فقط به تربیت جوانان و احترامی که مردم برایم قائلند، دلخوشم.»

کمر فوتبالِ شهر خم شده است!

کمتر از خودش و از جزئیات خدمت‌هایی که به فوتبال این شهر کرده صحبت می‌کند. بیشتر حرف‌هایش درددل و انتقاد است، با ۳۰ سال تجربه کاری در ۴۰ سالگی طبیعی هم هست که بتواند زبان گویای کاستی‌های فوتبال شهرش باشد: «از زمانی که زمین‌های خاکی را از کوچه و خیابان‌های این شهر گرفته‌اند، کمر فوتبال مشهد را خم کرده‌اند، چون بازیکن از دل خاک برمی‌خیزد و آب‌دیده می‌شود.

درست است که بازی‌کردن روی چمن، آرزوی فوتبالیست‌های محلات است و حالا با تبدیل‌شدن زمین‌های خاکی به چمن، آنها را به این آرزو نزدیک کرده‌اند، اما بازی روی زمین چمن پول می‌خواهد؛ هر کس که نداشت، باید فوتبال را کنار بگذارد.»

متولد خواف است، اما از دوسالگی تاکنون در محله رسالت و در خانواده‌ای پرجمعیت بزرگ شده است.  خانواده‌ای که هیچ‌کدام به ورزش علاقه‌مند نبوده‌اند؛ به‌ویژه  پدر خانواده. غلام‌عباس ۹ ساله می‌شود و پدرش از دنیا می‌رود.

بعد از فوت پدر، فوتبال را آغاز می‌کند. اسم پدر بغضی در گلویش می‌دواند: «الان که اسم پدرم را می‌برم، قلبم می‌سوزد. انسان هرچه دارد از وجود پدر و مادر دارد. من هم حاضر بودم هیچ‌وقت سراغ فوتبال نروم، اما پدرم بالای سرم می‌بود.»

از زمانی که زمین‌های خاکی را از کوچه و خیابان‌های این شهر گرفته‌اند، کمر فوتبال مشهد را خم کرده‌اند

 

هم‌‌محله و هم‌بازی خداداد عزیزی بودم

فوتبال را از تیمی به نام شهیدآیت شروع می‌کند. چندین‌سال در این تیم می‌ماند، بعد هم به تیم جوانان متحد کاشانی می‌پیوندد: «هشت‌سال در این تیم هم مربی بودم و هم بازیکن مدافع. در سال اول حضورم، از دسته‌دو به دسته‌یک محلات صعود کردیم و در عرض سه‌سال، از محلات به دسته‌یک مشهد رسیدیم. تیم ما که بیشتر بچه‌های محله راه‌آهن و طلاب بودند، از تیم‌های دیگر مثل ابومسلم و پیام سرتر بود.»

بیوک تعریف می‌کند: «سال ۶۴ در تصادف بدی پایم از سه‌جا شکست و دیگر نتوانستم به‌صورت حرفه‌ای فوتبال را دنبال کنم؛ درصورتی‌که هم‌دوره، هم‌محله (در زمان مورد اشاره آقای بیوک، محدوده زندگی وی و حوالی آن طلاب نامیده می‌شده است) و هم‌سطح خداداد عزیزی و برادران برگی‌زر بودم. یادم است که با این بچه‌ها در زمین خاکی قدس یا زمین خاکی میدان راه‌آهن یا در زمینی سنگلاخ در چهارراه مقدم به‌نام وحید بازی می‌کردیم.»

 

جایگاهی که این زمین خاکی داشت

صحبت از زمین خاکی مجموعه قدس که عکس پابه‌توپ بیوک [در این صفحه می‌بینید] در آنجا گرفته شده است، او را به آن دوران می‌برد و تعصبی بر صحبت‌هایش می‌نشاند: «فوتبال مشهد از این زمین خاکی قد علم کرده است. اصلا صاحب این زمین، آن را وقف جوانان طلاب کرده بود تا در آن ورزش کنند، اما بعدها در آن چند مدرسه ساخته شد و سازمان تربیت‌بدنی هم چند سالن سرپوشیده و چمن‌مصنوعی ساخت.»

 

آقا بیوک همه فن حریف فوتبال مشهد است!

 

بچه‌ها کجا فوتبال بازی کنند؟

این مربی ساکن در محله رسالت می‌گوید: «حالا با شلوغ‌شدن خیابان‌ها و کوچه‌ها دیگر بچه‌ها نمی‌توانند بازی کنند. مثلا محله خود ما دیگر زمین خاکی برای فوتبال بازی‌کردن بچه‌ها ندارد و دائم همسایه‌ها از سروصدای بازی آن‌ها در کوچه‌ها شاکی‌اند.

ما محله فوتبال‌دوستی داریم که در آن جا برای بازی‌کردن نیست! هزینه‌های سالن قدس هم زیاد است و بچه‌ها از عهده پرداخت آن برنمی‌آیند. آنها باید برای دو جلسه تمرین روی چمن مصنوعی این مجموعه نفری ۷ هزار تومان هزینه کنند.»

پیش‌کسوت فوتبال محله ما بعد از آسیب‌دیدن تا سال ۷۲ همراه با فوتبال بازی‌کردن، کار هم می‌کند. او در این سال شغل قاب‌سازی را کنار می‌گذارد و تمام هم و غمش فوتبال می‌شود، هرچند بیشتر در هیئت مربی.

یک‌سال بعد هم تشکیل خانواده می‌دهد که یک پسر و یک دختر نتیجه آن است. وقتی از او می‌پرسیم که آیا فرزندانش هم به فوتبال علاقه‌مندند، می‌گوید: «پسرم مهدی که الان ۱۲ سال دارد بسیار علاقه‌مند است، اما من اصلا دوست ندارم او به‌صورت حرفه‌ای به فوتبال بپردازد.»

 

۱۳۰ هزار تومان دستمزد یک سال!

بیوک در سال‌های ۸۲ و ۸۳ هشت‌تیم را در همه رده‌های سنی برای شرکت در مسابقات محلات که زیر نظر شهرداری برگزار می‌شود، آماده می‌کند! جالب اینجاست که با دستمزد اندک و فقط به‌خاطر فوتبال در چند بخش کار می‌کند؛ هم سرمربی است و هم مربی؛ مربی بدن‌ساز است و مربی دروازه‌بان‌ها؛ کار‌های تدارکات هم که بماند.

او بعد هم به مدت هشت‌سال به‌عنوان مربی با مدرسه فوتبال استقلال و در تمام رده‌های سنی همکاری می‌کند. آخرین دستمزد او برای یک‌سال و با وجود فعالیت‌های گوناگونش ۱۳۰ هزار تومان است!

البته به گفته خودش علاقه به فوتبال و پرهیز از دلال‌بازی او را ناچار به رضایت از همین دستمزد کرده است! درباره حضورش در مدرسه فوتبال می‌گوید: اولین نفر وارد مدرسه و آخرین نفر از آن خارج می‌شدم. بیرون از مدرسه نیز با بازیکنان مستعد، در زمین آسفالت تمرین می‌کردم؛ البته بدون گرفتن هزینه.»

 

اهالی محله به من احترام می‌گذارند

دو سال است فوتبالیست زحمتکش محله ما با مدرسه فوتبال همکاری‌اش را قطع کرده است و اکنون سرمربی رده‌های نونهالان و نوجوانان و جوانان و امید تیم استقلال منطقه ۳ است که در سالن قدس تمرین می‌کنند.

او حالا گاهی در محله، خودش نیز پابه‌توپ می‌شود و با دوستانش به یاد دوران پرشور و نشاط نوجوانی فوتبال بازی می‌کند، اما درهرحال، زمان، زمان آموختن تجربیات به جوان‌ترهاست. بیوک عنوان می‌کند: «مصلحت این بود که به جوانان مشهد خدمت کنم و خوشبختانه از احترام هم‌محله‌ای‌هایم نیز برخوردارم؛ آنها فرزندانشان را با خیالی آسوده برای تمرین ورزش به من می‌سپارند.»

بی‌شک شما نام بیوک و محله زندگی‌اش را که پر است از عاشقان‌فوتبالی که جایی برای بازی ندارند، فراموش نخواهید کرد؛ همان‌طور که دوربین عکاسی شهرآرامحله توانست لبخند او را به بهانه گرفتن عکس بایگانی کند تا هیچ‌گاه فراموش نشود؛ لبخندی همراه با ژستی فوتبالی که برای لحظه‌ای چین و چروک صورت خسته‌اش را باز کرد.

 

* این گزارش یکشنبه، اول اردیبشهت ۹۲ در شماره ۵۰ شهرآرامحله منطقه ۳ چاپ شده است.

کلمات کلیدی
ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44