کد خبر: ۱۱۶۷۲
۱۹ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۱:۰۰
مسافر هندی، ساکن ابدی تکیه کرمانی‌ها شد

مسافر هندی، ساکن ابدی تکیه کرمانی‌ها شد

«نبی‌بخش» روحانی‌ای که ۱۲۴ سال پیش به عشق امام‌رضا (ع) از هند به مشهد آمد و پس از فوت، بر اساس اسناد مکتوب موجود، در سرداب تکیه کرمانی‌ها براساس وصیتی که خودش کرده بوده، به خاک سپرده شد.

با کمی تحقیق و تفحص در آثار مکتوب و غیرمکتوب باقی‌مانده از روزگاران گذشته به‌راحتی می‌توان ردپای بزرگانی را یافت که در سال‌های دور و نزدیک مجاورت حضرت‌ثامن (ع) را به هم‌نشینی با فامیل و همشهریان ترجیح داده و همسایه غریب‌الغربا (ع) شده‌اند.

بدیع‌الزمان هندی یکی از شاخص‌ترین و البته ناشناخته‌ترین این افراد است. او را به‌رغم نوشتن آثار مکتوب متعدد و حتی مشخص بودن مکان دفنش کمتر کسی از اهل فرهنگ و ادب و دین مشهد امروز و حتی دیروز می‌شناسد.

 

«نبی‌بخش»، عاشق فرزند نبی

خداوند سال ۱۲۹۵‌هجری‌قمری برابر با ۱۲۵۷‌خورشیدی به مولوی ضیاءالدین، روحانی بزرگ شیعه ساکن شهر مبارک‌پور ایالت اوتارپرادش هندوستان، فرزند پسری عنایت فرمود. پدر به‌واسطه ارادت ویژه‌ای که مانند بسیاری از مسلمانان هند به پیامبر‌خاتم (ص) داشت، به رسم آن دوران شیعیان هند او را نبی‌بخش نامید.

پسر سال‌های نخست زندگی را مانند تمام هم‌سن‌و‌سالان خود در مبارک‌پور در آغوش گرم خانواده و طبیعت گرم و بارانی منطقه، با گردش در باغات و جنگل‌های سبز و خرم گذرانید. 

نبی‌بخش با رسیدن به سن علم‌آموزی فراگرفتن دانش خاصه علوم دینی را زیر نظر پدر آغاز کرد. او از همان کودکی پیوندی خاص با نوشتن داشت، به‌نحوی‌که از این منظر در زادگاهش چهره بود. نبی‌بخش هنوز ده‌ساله نشده بود که پدر و خانواده‌اش به بمبئی مهاجرت کردند.

او در این شهر به تحصیل ادامه داد و به‌مرور زمان به خطاطی زبردست و نقاشی چیره‌دست تبدیل شد. هنوز هجده‌ساله نشده بود که توانست در یکی از چاپخانه‌های بمبئی شغلی پردرآمد به دست آورد. او در آن دوران مسئول بازنویسی متن کتاب‌های خطی روی صفحات سنگی مورد‌استفاده در چاپ سنگی بود. این امر باعث شد پس از صاحب چاپخانه بیشترین درآمد را در بین همکاران خود داشته باشد.

با‌وجوداین نبی‌بخش به خواندن کتاب‌هایی که نوشتن متن آنها شغلش شده بود، قانع نبود و به‌دنبال فرصتی بود تا تحصیل خود را ادامه دهد. جرقه تبدیل این آرزو به حقیقت را یکی از روحانیون شیعه وقت بمبئی در دل وی روشن کرد.

نبی‌بخش در سالیان میان‌سالی در‌این‌باره نوشته است: «شبی در مسجد شیعیان بمبئی (مُغَل‌مسجد که اکنون نیز دائر است)، با دوستان و رفقا خدمت مولوی‌علی‌بخش مرحوم نشسته بودیم. ایشان در جواب ملا‌محمدحسین فرمودند انسان باید بداند که تحصیل علم در‌مورد او مقدر نشده است. 

هر‌کسی به‌اندازه سعی و کوشش خودش می‌تواند کسب دانش نماید. در آن هنگام هجده سال از عمرم گذشته بود. کلام آن دانشمند بزرگ در قلبم تأثیر عمیقی گذاشت. آن روز‌ها در بمبئی همه‌گونه وسایل آسایش و رفاه برای من مهیا بود.

همان شب به فکر فرو رفتم که اگر بر همین حال بمیرم، تا ابد جاهل خواهم ماند. در همان هفته تصمیم گرفتم برای تحصیل علم از بمبئی هجرت کنم و استخاره نمودم؛ برای لاهور خوب آمد. مقصود من از این حرکت (هجرت) تحصیل ادبیات عرب و علوم‌اسلامی برای فهم قرآن و روایات آل‌محمد (ع) بود.»

 

سفر برای آموختن

نبی‌بخش اندکی بعد راهی لاهور شد. این شهر در آن سال‌ها بزرگ‌ترین مرکز آموزش شیعیان هندوستان محسوب می‌شد. او سالیانی چند در دانشگاه مرکزی ایالت پنجاب به تحصیل قرآن و علوم‌اسلامی پرداخت و با مدرک ممتاز در این رشته فارغ‌التحصیل شد.

او در این دوره همزمان با آموختن دروس قرآنی و اسلامی، ادبیات عرب، ادبیات انگلیسی، زبان عبری و ادبیات فارسی نیز فراگرفت و تاحدی به دو زبان فارسی و عربی تسلط پیدا کرد که به هر دو زبان با تخلص «بدیع‌الزمان» و «بدیع‌الزمان هندی» شعر می‌سرود.

نبی‌بخش به خواندن کتاب‌هایی که نوشتن متن آنها شغلش شده بود، قانع نبود و به‌دنبال فرصتی برای ادامه تحصیل بود

او که در این دوران با لقب دینی مولوی شناخته می‌شد، اندکی پس از پایان تحصیل در لاهور راهی زادگاهش شد تا با آموزش علوم‌دینی به همشهریان خود، زکات علمش را پرداخت کند. نبی‌بخش چندی بعد در‌حالی‌که پا در دوران میان‌سالی گذاشته و صاحب زن و فرزند بود، با علامه شیخ‌عبدالعلی‌هروی دیدار کرد.

هروی از روحانیون برجسته آن دوران ایران محسوب می‌شد که پس از جدایی افغانستان از ایران با میان‌داری انگلستان مدتی را در ایران قاجاری زندگی و سپس به هندوستان مهاجرت کرده بود.

این دیدار که چند‌بار دیگر هم تکرار شد و در جریان آن نبی‌بخش پاسخ اشکالات معرفتی و تفسیری خود را از شیخ‌هروی جویا می‌شد، تأثیر مهمی در روح و روان مولوی گذاشت تا‌جایی‌که او با خود عهد کرد که بار دیگر برای آموختن بیشتر ترک وطن کند؛ البته علاوه بر این هم‌نشینی‌ها، سخنرانی‌های شیخ هروی درباره لزوم آشنایی بهتر و بیشتر مسلمانان به‌منظور رهایی از بند ظلم و ستم انگلستان و هم‌زمان دوری از خرافات که بعد‌ها به کتاب مواعظ حسنه تبدیل شد، هم در این انقلاب دوم روحی مولوی نبی‌بخش مؤثر بود.

مشهد مقصدی بود که نبی‌بخش برای دومین سفر بزرگ زندگی خود انتخاب کرد.

 

«نبی‌بخش» ساکن ابدی تکیه کرمانی‌ها

 

در مجاورت امام ثامن (ع)

اسناد موجود بازگو‌کننده این واقعیت است که مولوی نبی‌بخش در یکی از ملتهب‌ترین روزگاران گذشته بر مشهد -یعنی اندکی پس از واقعه تیرماه ۱۳۱۴ مسجد گوهرشاد-ساکن این دیار شده است. همین امر و جو امنیتی حاکم بر شهر در آن دوران باعث شد وی نتواند در مدارس علمیه وقت شهر به تحصیل یا تدریس بپردازد و در نتیجه بالاجبار ساکن محله کشمیری‌های پایین‌خیابان شد.

این امر از یک‌سو و آشنایی وی با برخی تاجران کرمانی مقیم مشهد که روزگاری با هندوستان -و به‌صورت دقیق‌تر لاهور- داد‌و‌ستد داشتند، عاملی شد تا وی از حسینیه کرمانی‌های مشهد که در محله قبر‌میر و مجاورت کوچه کشمیری‌ها قرار داشت به‌عنوان محل ارائه اندیشه‌های دینی خود استفاده کند.

در این بین، تابعیت هندی مولوی نبی‌بخش با‌توجه‌به در اشغال انگلستان بودن این کشور و در نتیجه تبعه انگلستان محسوب شدن اهالی هند، تا حد بسیاری برای در امان ماندن وی از برخی ناملایمات روزگار ناشی از اقدامات پهلوی اول و عوامل وی علیه علمای مشهد مؤثر بود.

او در این دوران بیشتر خود را با تخلص شعری خویش یعنی بدیع‌الزمان‌هندی معرفی می‌کرد. این امر البته پس از سقوط پهلوی اول تا حد بسیاری به ضرر او تمام شد؛ زیرا در سال‌های اشغال مشهد توسط قوای ارتش سرخ او مانند بسیاری دیگر از هندی‌های مقیم مشهد مجبور شده بود کمتر در انظار عمومی ظاهر شود.

این شرایط باعث شد ملوی نبی‌بخش در سال‌های حضور در مشهد بار دیگر به سراغ داشته‌های دوران جوانی خود برود و برای گسترش اندیشه خود به نوشتن بپردازد.

او در این دوره زمانی موفق به نوشتن و سپس چاپ بیش از دوازده کتاب نفیس در تفسیر قرآن و معارف شیعی با عناوینی، چون المعرفته بالروحانیّه و النّورانیّه، مراحلُ الازل و الأبد، التّوحید و التّجرید، مواهب الرضویه، در اسرار ذبح عظیم، میدان محشر، جنّات الخلود، بشاره‌المصطفى من صحائف الانبیاء، المعراج، مهدی شیعه، مجالس شاهکار [در مواعظ و روش صحیح تبلیغ اسلام]، القسطاسُ‌المستقیم [تشریح عقاید اسلامی با براهین قرآنی و روایی]و دُرّ‌النّظیم فی اوصاف‌المعصومین [اشعاری در معرفی شخصیت، صفات و مناقب چهارده معصوم (ع)]شد. مولوی نبی‌بخش در اغلب این کتاب‌ها از دیگر هنر خدادادی‌اش -یعنی نقاشی- هم برای بیان مقصود خود استفاده کرد.

بدیع‌الزمان هندی در این دوران سختی‌های بسیار کشید، اما حاضر نشد از امتیازات رسمی ارائه‌شده از سوی کنسولگری انگلستان برای اتباع هند استفاده کند و تنها با اشاره به زیستگاه اولیه خود تلاش کرد برخی ناملایمات را پشت سر گذارد؛ امری که مورد‌توجه برخی از اهالی فرهنگ قرار گرفت تا‌جایی‌که پس از درگذشتش دکتر‌قاسم‌رسا، ملک‌الشعرای وقت آستان‌قدس‌رضوی، این قطعه شعر را سرود:

فغان که رفت گران‌مایه گوهری از دست

فغان که رونق بازار اهل علم شکست

چو رخت بست نبی‌بخش مولوی ز جهان

دری زمانه ز در‌های علم و دانش بست

چو با ولای علی (ع) آرمیده در دل خاک

به زیر سایه لطفش ز رنج محنت رست

چو طبع خامه بر‌آورد و از خرد پرسید

ز سال رحلت آن عالم خدای‌پرست

بگفت در مه شعبان شتافت سوی جنان

چو هفت سال گذشت از هزاروسیصد‌وشصت

با‌توجه‌به تاریخ به کار‌رفته در بیت پایانی این شعر می‌توان گفت که مولوی نبی بخش در سال ۱۳۶۷‌قمری، برابر با ۱۳۲۷‌خورشیدی، به دیدار معبود رفته است.

 

نخستین ساکن دائمی تکیه کرمانی‌ها

اسناد مکتوب موجود درباره مکان دفن مولوی نبی‌بخش سکوت کرده‌اند، اما اگر شرایط اقتضا کند و بتوانید سری به سرداب حسینیه کرمانی‌های مشهد بزنید با سه مزار مواجه می‌شوید. سنگ قرار گرفته بر قدیمی‌ترین این مزار‌ها بازگو‌کننده دفن مولوی‌نبی بخش بدیع الزمان‌هندی در زیر آن است.

هرچند سندی بر چرایی این دفن وجود ندارد، با‌توجه‌به شرایط مشهد در زمان فوت مولوی‌نبی‌بخش می‌توان مدعی شد که مسئولان وقت تکیه کرمانی‌ها براساس وصیتی که مولوی کرده بوده و با‌توجه‌به سال‌ها حضور وی در این مجموعه با دفنش در این سرداب موافقت کرده‌اند. 

دفن دکتر‌عبدالعلی‌مولوی، یکی از فرزندان بدیع‌الزمان‌هندی، در اردیبهشت‌۱۳۶۸ در کنار پدر، در سرداب تکیه کرمانی‌ها هم می‌تواند مدرک دیگری بر ارتباط قوی این خانواده با جامعه کرمانی‌های مشهد باشد؛ موضوعی که متأسفانه نویسنده کتاب گروه‌های مهاجر به مشهد از صفویه تاکنون، به‌هنگام معرفی شاخه‌های مختلف هندی‌ها، پاکستانی‌ها، کشمیری‌ها و حتی کرمانی‌های مهاجر به مشهد هیچ اشاره‌ای بدان نکرده تا ردی از مولوی نبی‌بخش و خانواده وی در این کتاب که مهم‌ترین منبع شناسایی مهاجران به مشهد محسوب می‌شود، وجود ندشته باشد.

 

منابع:

مشاهیر مدفون در مشهد و حومه، اثر غلامرضا جلالی و همکاران، مواهب الرضویه، اثر بدیع‌الزمان هندی، پایگاه‌های اینترنتی علمای هند و مهدی شیعه، روزنامه شهرآرامحله ثامن.

 

* این گزارش یکشنبه ۱۹ اسفندماه ۱۴۰۳ در شماره ۴۴۴۸ روزنامه شهرآرا صفحه تاریخ و هویت چاپ شده است.

کلمات کلیدی
ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44