
برادران پایکار تنها پرچمدوزان خیابان میثم هستند
یک کارگاه کوچک با چهار دیواری که سهمتری زمین تا سقف آن را پرچمهای کوچک و بزرگ اسمای متبرکه زینت داده، ابتداییترین تصویر یک پرچمدوزی محلی در محله طلاب مشهد است؛ جایی که برادران پایکار را ساعتها پشت چرخ دوزندگی مینشاند تا یکی باشند از هزاران انسانی که محبتشان به آقای دشت کربلا را به شیوهای خاص نشان میدهند.
در گذرِ روزهای محرم وقتی که شهر کوچهبهکوچه و دیواربهدیوار حسینی میشود، به سراغ این دو برادر رفتیم تا از هنر و خاطرههایشان بگویند؛ هنری که دلیل نقش گرفتن آن تنها یکی از هزار رنگ زیبای ارادت است و بس.
چند پرسش کوتاه از محمد پایکار
- چه شد که به این حرفه رو آوردید؟
همه عمر را گج تخته خوردهام و معلمم اما برای فرار از بیکاری در دوران تعطیلی مدارس، تصمیم گرفتم برای خودم شغل دومی دستوپا کنم. از آنجا که برادرم پرچمدوز بود و خودم هم به هنر او علاقه خاصی داشتم، تصمیم گرفتم این هنر را یاد بگیرم و کنار خودش مشغول به کار شوم.
- چه مدت طول کشید تا بلد این حرفه شدید؟
من خیلی سریع یاد گرفتم، چون برادرم به صورت ویژه و اختصاصی سعی کرد این هنر را به من بیاموزد. این را برای این میگویم که بسیاری از شاغلان حِرَف سنتی، خودشان سالها شاگردی و پادویی کردهاند تا به جایگاه استادی رسیدهاند و اینطور نبوده که یکی بیاید از ابتدا خموچم کار را نشانشان بدهد و بگوید به سلامت.
- اولین اسمی که روی پارچه نقش زدید، چه بود؟
اسم مبارک امام حسین(ع) بود.
- روزانه معمولا چند پرچم میدوزید؟
بستگی به متراژ کار دارد. پرچههای سهگوشی که معمولا دم در منازل آویخته میشود، زمان زیادی نمیبرد و میشود چهار عدد از آنها را در یک نیمروز کاری نقش زد.
- دردناکترین صحنه کربلا از نگاه محمد پایکار چیست؟
همه صحنههای کربلا دردآور است اما اگر پدر باشید، میدانید که برای یک پدر هیچچیز به اندازه مرگ فرزند عذابآور نیست. حالا شما آقا امام حسین(ع) را تصور کنید که ناچار است خودش اجازه رفتن جگرگوشهاش را به میدان جنگ صادر کند، در حالی که میداند چند دقیقه دیگر پیکر غرقبهخونش را برای او میآورند.
- اگر خاطره خاصی از این هنر دارید، تعریف کنید؟
برخی مردم وقتی برای سفارش کار میآیند، طوری قیمت را میپرسند که انگار میخواهند یک کالای عادی روزانه را بخرند. منظورم این است که این حرفه پیش از اینکه یک هنر باشد، از آنجا که با نام امام حسین(ع) گره خورده است، حرمت خاصی دارد. یک روز آقا و خانمی وارد کارگاه شدند.
آقا با دیدن فضا بغض کرد و وقتی پرچمها را نگاه میکرد، پرسید: «هدیه این کار چقدر میشود؟» این مسئله برای من خیلی تازگی داشت. از ارادتش که سوال کردم، گفت: اینجا برای من حکم زرگری را دارد. بعد هم ماجرای جالبی را تعریف کرد.
این آقا گویا دختری داشته که چندسال از بیماری سرطان رنج میبرده، بهطوریکه پزشکان از درمانش قطع امید کرده بودند. متوسل به آقا میشود و فرزندش شفا پیدا میکند. آن روز هم آمده بود تا چند پرچم برای تکایا هدیه ببرد و نذرش را ادا کند.
- حرف آخر؟
ای کاش روزی برسد که شور حسینیمان با شعور حسینی همراه شود.
- به نظر شما عزاداریها در این منطقه با گذشته چه تفاوتهایی پیدا کرده است؟
متاسفانه تغییر الگوهای محرم تنها معطوف به محدوده ما نمیشود و موضوعی است که در سالهای اخیر به مشکلی کشوری تبدیل شده است. برگزاری عزاداریهای پرشوری که با شعور حسینی بسیار فاصله پیدا کرده، بزرگترین مسئله است؛ بهطور مثال در دوران نوجوانی ما عزاداریها بیشتر با سینهزنیهای هماهنگ و همراه با نوحهخوانی سنگین و مداومی برگزار میشد. به عقیده من برای رفع این مشکل باید فرهنگسازی مناسبی انجام شود که جوانان را با سیره و روش زندگی امام حسین(ع) و حادثه کربلا بیشتر آشنا کند.
استادان این حرفه که بیشتر در بازار رضا هستند، با چرخهای روسی پدالی کار میکردند
درباره هنر پرچمدوزی
شکی در سنتی بودن شغل یا حرفه پرچمدوزی وجود ندارد. این حرفه در اوایل شکلگیری تناسب عجیبی با گلابتوندوزی داشته است و استادان این کار بعدها قلابدوزی را جایگزین آن کردهاند.
قدیمترها و استادان این حرفه که بیشتر میتوان آنها را در بازار رضا مشاهده کرد، با چرخهای روسی پدالی کار میکردند؛ البته با ورود چرخهای جدید امروزی، این هنر شاید شکل قدیم خودش را از دست داده باشد ولی به قول معروف دل که میتپد، خودش رنگها را کنار هم قرار میدهد و نقش میگیرد. وقتی از حسن پایکار درباره نخ، پارچه، طرح حاشیهها و خط میپرسیم، میگوید: «معمولا از نخهای زریدوزی و نخ کاموا استفاده میکنیم.
پارچه پرچمدوزی هم مخمل جیر است که در رنگهای مختلف استفاده میشود اما رنگهای سبز و مشکی کاربردیترین آنهاست. هر پرچم علاوه بر متن دارای یک حاشیه است که با توجه به سلیقه و سفارش مشتری تغییر میکند. بیشتر این حاشیهها شامل گل، بورمه و... است. چرخهای قلاب در نوع دوخت به دو صورت عمل میکنند که به اسم برجستهدوزی و قلابدوزی معروفند.
وی ادامه میدهد: «خط پرچمها را هم آقای قاجار نامی مینویسد که تنها خطاط پرچم در تمام مشهد است و همه پرچمدوزان، اسما و آیههای درخواست شده را به او سفارش میدهند.»
چند پرسش کوتاه از حسن پایکار
- چقدر طول کشید تا استاد این کار شدید؟
تقریبا پنج سال پادویی کردم و گاهی تا چهارده ساعت پای چرخ مینشستم. اوایل فقط حاشیه میزدم تا اینکه با جزئیات این هنر آشنا شدم.
- اولین اسمی که نقش زدید، خاطرتان هست؟
بعد از سه سال شاگردی، اجازه پیدا کردم که یکی از اسمای مبارک را ببرم زیر دوخت و آن هم اسم «یا اباعبدا...» بود.
- معمولا بازار کسبوکار شما در دو ماه محرم و صفر است، باقی سال را از چه طریق امرار معاش میکنید؟
شاید باورتان نشود اما ما در باقی ماههای سال هم پرچم میدوزیم و انبار میکنیم و همه آنها در دو ماه محرم و صفر فروخته میشود. درضمن پول این کار خیلی برکت دارد و تابهحال نشده که خیلی سخت بگذرد؛ البته باقی سال هم فروش داریم اما خب در ایام محرم و صفر سرمان خیلی شلوغ میشود.
- معمولا دوخت پرچمهای دیواری چند ساعت زمان میبرد؟
حدود ده ساعت.
- از مشتریانتان هم بگویید؟
معمولا مردم و گردانندگان تکایا و هیئات مذهبی، خریدار این پرچمها هستند. مردم عادی گاهی سر نذرونیازی که دارند، پرچم میخرند و وقف تکایا و مساجد میکنند.
- دردناکترین صحنه کربلا از نگاه حسن پایکار کدام است؟
دردناکترین تصویر، تلِ زینبیه است و خواهری که با دو چشم خود، لشکر اشقیا را میبیند که روی سینه برادرش نشستهاند تا سر از تنش جدا کنند. میگویند وقتی شمر روی سینه امام حسین(ع) مینشیند، امام به خواهرش که روی تل ایستاده بود، با اشاره دست میگوید که رویت را برگردان. تصور حال بانو زینب(س) در آن لحظه، دردناکترین صحنهای است که آدم میتواند تصور کند.
- یک خاطره از این حرفه برایمان بگویید؟
سال گذشته پرچمی دوختم و نذر یکی از تکایا کردم. خیلی طرح آن پرچم را دوست داشتم اما از بعد مادی آن صرفنظر کردم و هدیه دادمش. جالب اینجاست که بعد از نصب پرچم در مسجد، عدهای سراغ دوزنده آن را گرفته بودند و همین شد که من چند سفارش از آن کار گرفتم و مبلغی چندبرابر عایدم شد.
درباره محمد پایکار
محمد پایکار دوسال از عمر چهلساله خود را صرف پرچمدوزی اسمای مبارکه کرده است. این مدت کوتاه را بگذارید به حساب اینکه همچنان معلم است و پرچمدوزی، شغل که نه، هنر دومی است که آموخته است تا گذرانی برای روزها و ساعتهای تعطیل داشته باشد. محمد پایکار این حرفه را از برادر کوچکترش که دهسالی میشود پرچمدوز است، یاد گرفته.
درباره حسن پایکار
۱۰سال پیش، بعد از پایان خدمت سربازی رفت سراغ حاجی وطنخواه که صبح تا غروب در حجرهاش سوزن میزد تا هربار اسم یکی از شهدای کربلا بنشیند روی سیاهی مخمل و دل هر رهگذری را هوایی مرقد ششگوشه کند.
۵ سال شاگردی میکند و بعد هم که به قول معروف اوستا و بلدِکار میشود، مغازهای دستوپا کرده و میشود یکی از اندک پرچمدوزانی که به گفته خودش، تعدادشان در مشهد به کمتر از انگشتان دو دست میرسد.
*این گزارش یکشنبه، ۲۵ آبان ۹۳ در شماره ۱۲۸ شهرآرامحله منطقه ۴ چاپ شده است.