کد خبر: ۱۱۳۱۸
۳۰ دی ۱۴۰۳ - ۰۹:۴۰
هنر انگشترسازی در خیابان نبوت می‌درخشد

هنر انگشترسازی در خیابان نبوت می‌درخشد

در کارگاه کوچک انگشترسازی محله‌کوی‌مهدی هر انگشتر، نگین و حتی هر ضربه چکش آغاز یک سفر است. انگشتر‌هایی که هر کدام داستان خود را دارند و در دستان هنرمندان ماهر و باسابقه شکل می‌گیرند.

در کوچه‌های قدیمی محله‌کوی‌مهدی، از خیابان نبوت عبور می‌کنیم تا به سمت یکی از مغازه‌های انگشترسازی برویم. از پشت همان شیشه‌های خاک‌گرفته و نرده‌های آهنی‌اش به دنیای نقره و نگین وارد می‌شویم. فضای مغازه کوچک به‌نظر می‌رسد؛ شاید اندازه یک فرش سه در چهار، کمی بیشتر یا کمتر، اما پر از صدا و حرکت است. 

چهار میز کار جداگانه در این فضای محدود وجود دارد و در و دیوار‌هایی که پر از ابزار‌های دقیق و تخصصی است؛ اره تیغی و مویی، انبر برعکس، آهن‌بر، سنبه قلم‌زنی و سوهان‌های گرد.

روی میز‌ها هم به‌صورت پراکنده ابزار‌ها و وسایل مخصوص این کار وجود دارد؛ حلقه‌های سایز انگشتر، چرتکه و واکس جلا، کاغذ‌های سنباده با درجه‌های سختی متفاوت و قاب‌های انگشتر با نگین‌ها و رکاب‌های قلم‌کاری‌شده مختلف.

به دیوار‌ها و زمین هم که نگاهی بیندازی خالی از وسیله نیست؛ مانند دستگاه فرزی که آویزان است و برای پرداخت داخل انگشتر‌ها استفاده می‌شود و کپسول جوشکاری که درست پشت میز حاج احمد خادمی‌فر قرار دارد. 

از هر گوشه مغازه صدای چکش‌کاری و سوهان‌کاری به‌گوش می‌رسد. در این کارگاه، هر انگشتر، هر نگین و حتی هر ضربه چکش آغاز یک سفر است. انگشتر‌هایی که هر کدام داستان خود را دارند و در دستان هنرمندان ماهر و باسابقه شکل می‌گیرند.

 

درخشش نگین هنر حاج احمد خادمی‌فر

 

ادامه مسیر پدر

احمد خادمی‌فر با سال‌ها تجربه در قلم‌کاری روی نقره، از کودکی در مغازه پدرش، این کار را آموخته و اکنون با چهار همکار دیگر در این کارگاه کوچک مشغول به فعالیت است.

او با اشاره به پیشینه کاری خود می‌گوید: کودکی‌، نوجوانی‌ و جوانی‌مان در اینجا گذشت. منظورش از «اینجا» همان مغازه انگشترسازی است که به او امکان کسب روزی حلال برای خانواده‌اش را داده است.

او به یاد می‌آورد: کلاس چهارم ابتدایی بودم. غروب که می‌شد، وقتی پدرم مرا می‌دید، می‌گفت بیا مغازه و کمکم کن. گاهی می‌رفتم، ولی یواشکی فرار می‌کردم و به خانه می‌رفتم. آنچه مرا بیشتر به خانه می‌کشاند، کارتون‌های قشنگی بود که تلویزیون پخش می‌کرد. بعضی اوقات هم به بهانه دستشویی‌رفتن اجازه می‌گرفتم و از مغازه بیرون می‌رفتم.

 

درخشش نگین هنر حاج احمد خادمی‌فر

 

کار نه! بخشی از زندگی

در میانه روز و بین صحبت‌های اعضای کارگاه می‌شنویم که یکی می‌گوید: «علی ریخته‌گر نیامد؟» یا چیزی شبیه به این. از آنها می‌پرسیم آیا دیگران به شما لقب‌ها و پسوند‌هایی مانند انگشترساز می‌دهند؟ در پاسخ، همه به اتفاق می‌گویند: ما بیشتر از این القاب و صفت‌ها، رفیق هستیم.

سید‌عابدین فیاضی که اصالتا اهل بلخ و از چهارده‌سالگی در این شغل فعال است، ادامه می‌دهد: در این کارگاه، همکاری و دوستی حرف اول را می‌زند. با‌این‌حال، از روی احترام به آقای خادمی‌فر گاهی ایشان را حاج‌احمد یا حاجی صدا می‌زنیم.

احمد خادمی‌فر و همکارانش بیش از سی سال است که با هم کار می‌کنند و این مدت، تنها زمان صرف‌شده برای ساخت انگشتر‌های جورواجور نبوده است؛ بلکه سال‌ها دوستی و همکاری نیز در آن نهفته است.

خادمی‌فر می‌گوید: اینجا همه مثل خانواده‌ای هستیم که با هم کار می‌کنیم. برای ما دوستان قدیمی این کارگاه کوچک فقط کار نیست، بخشی از زندگی‌مان شده است.

 

یادگاری‌ها و مشتری‌های سی ساله

حاج‌احمد یک رکاب شکل‌نگرفته را که از ریختگری آمده است، برمی‌دارد و با آهن‌بر انتهای هر‌دو شاخه رکاب را می‌بُرد. می‌گوید پیش از آنکه این دو شاخه را به هم برسانیم و جوش بدهیم، حتما باید کمی از آن را قیچی کنیم. فلز صیقلی‌نشده نقره، موم دستان اوست. خیلی راحت به آن شکل می‌دهد. گِردش می‌کند و بعد از میان نگین‌های یمنی یکی را برای آن انتخاب می‌کند.

برای ما دوستان قدیمی این کارگاه کوچک فقط کار نیست، بخشی از زندگی‌مان شده است

او به برکت روزی حلال اعتقاد دارد و می‌گوید: عیار پایین به دست مردم نمی‌دهیم، حتی اگر مشتری دستش تنگ باشد از اجرت کار کم می‌کنیم، ولی از کیفیت آن هرگز. مشتری باید از کار ما راضی باشد.

از ارتباط با مشتریان قدیمی یاد می‌کند: بعضی‌ها سی‌سال است که مشتری ما هستند. پیرزن‌های محله که با مادرمان رفیق بودند، هنوز انگشترهایشان را برای ترمیم پیش ما می‌آورند.

خادمی‌فر یک رکاب نقره سنگین را که یک عقیق یمنی بر آن سوار است، روی انگشتانش می‌گیرد و می‌گوید: این انگشتر را خودم ساختم. هنوز صدای چکش آن توی گوشم است. اگر پدرم هم این انگشتر را بخواهد، به او نمی‌دهم. همه از این حرفش می‌خندند و بعد اضافه می‌کند: پدر م خودش انگشترساز بوده است، از این بابت چیزی کم ندارد.

 

درخشش نگین هنر حاج احمد خادمی‌فر

 

انگشترسازی؛ کار پرزحمت

عابدین فیاضی با رویکردی سنتی‌تر به ساخت انگشتر‌های نقره ساده مشغول است. او حافظه زنده نسل گذشته در این شغل محسوب می‌شود و هنوز به یاد دارد که اولین انگشتر خود را چگونه ساخته است؛ «همه کار‌های آن انگشتر را خودم انجام دادم؛ از ساخت و پرداخت رکاب تا برش و سوار کردن نگین.»

او ادامه می‌دهد: شغل ما یک هنر است و سلیقه و هنر در آن حرف اول را می‌زند. هرچه در این کار هنرمندتر باشی، بیشتر پیشرفت می‌کنی. برای ساخت یک انگشتر، واقعا باید وقت گذاشت و با این حساب، اگر بخواهیم برای آن مبلغی تعیین کنیم، به نظر من اصلا قیمت ندارد، اما کمتر کسی برای این کار پرزحمت ارزش قائل می‌شود.

در این کارگاه، همه‌چیز دست‌ساز نیست و بخشی از کارگاه به رکاب‌های برنجی و بدلی ماشینی اختصاص دارد. این بخش توسط محمد رحیمی‌فر اداره می‌شود. رحیمی با تمرکز بر تولید انبوه، ساخت انگشتر‌های بدلی را که عمدتا به کشور عراق صادر می‌شوند، برعهده دارد. او می‌گوید نوروز که بیاید، پنجاهش کامل می‌شود.

منظورش سنش است. او هم از شانزده‌سالگی دنباله‌رو شغل پدرش در بولوار امت بوده است، به یاد می‌آورد که «ما سری‌کاری انجام می‌دادیم. چند میز کنار هم بود که کار بین ما می‌چرخید؛ یکی قلم می‌زد، دیگری پرداخت می‌کرد و به این ترتیب هرکسی یک بخش از کار را جلو می‌برد.»

رحیمی از میان همه بخش‌ها، سوارکاری یعنی قرار‌دادن نگین روی رکاب را دوست دارد؛ «وقتی نگین را سوار رکاب می‌کنی، انگشتر شکل می‌گیرد. آن موقع است که انگشتر با تو حرف می‌زند و می‌گوید من چه هستم. اصل انگشتر نگین آن است.»

 

دنیای پر طرح و رنگ انگشتر‌ها

هر کس یک بخش از کار را توضیح می‌دهد. احمد خادمی‌فر با شور و شعف می‌گوید: انگشتر هزار طرح دارد و هر طرحی که می‌زنیم، باید بهتر از قبلی باشد. او نمونه‌هایی از انگشتر‌های ساده نقره تا رکاب‌های قلم‌کاری‌شده پیچیده و هنرمندانه با نگین‌های عقیق یمنی، شجر و عجمی را به نمایش می‌گذارد که هر‌یک نشان‌دهنده ذوق و سلیقه دست‌ساز آنان است.

خادمی‌فر درحالی‌که انگشتر جدیدی را با دقت بررسی می‌کند، می‌گوید: هر بار که می‌خواهیم طرح جدیدی بسازیم، باید فکر کنیم، طراحی کنیم تا به کاری خاص برسیم. به گفته همکارم آقای فیاضی، انگشتر‌ها تنها یک محصول نیستند؛ هر کدام یک اثر هنری منحصر‌به‌فرد هستند.

 

درخشش نگین هنر حاج احمد خادمی‌فر

 

لذت ساخت انگشتر

فیاضی یک رکاب نقره را داخل محفظه‌ای می‌برد و با دقت سطح آن را سنباده می‌کشد. کار او بسیار حساس است؛ چون ممکن است هر آن انگشتش هم روی صفحه سنباده کشیده شود و گرد نقره‌ای که در فضا پخش می‌شود، برای ریه‌ها مضر است. به همین دلیل، معمولا صفحه‌های پرداخت را داخل محفظه‌ای شیشه‌ای قرار می‌دهند و جلو آن پارچه بلندِ چرمی نصب می‌کنند تا هم گرد نقره محفوظ بماند و هم بتوانند آنها را راحت‌تر جمع کنند؛ زیرا برای انگشترساز‌ها ارزش ریالی دارد.

او می‌گوید: مردم با این انگشتر‌ها نماز می‌خوانند و در پیشگاه خداوند حاجاتشان را می‌خواهند. این برای ما هم پاداش دارد، اگر خودمان کار را خراب نکنیم. با این‌حال، این مسیر همواره خالی از مشکل نبوده و مشکلات شغلی خاص خود را دارد.

احمد خادمی‌فر در بخش دیگر کارگاه و در‌حالی‌که بخشی از سنباده زیر ناخنش رفته است، با لحنی آرام می‌گوید: گرد و خاک نقره چندان ضرری ندارد، اما وقتی به سنگ می‌رسیم، مسائل بهداشتی جدی‌تر می‌شود. به‌همین‌دلیل ما ماسک می‌زنیم و سعی می‌کنیم حواسمان به سلامت خودمان باشد. دیگری می‌گوید: گوش‌هایمان معیوب است به‌خاطر سروصدایی که این کار دارد، اما هیچ چیزی نمی‌تواند لذت ساخت یک انگشتر دست‌ساز را از ما بگیرد.

 

درخشش نگین هنر حاج احمد خادمی‌فر

از راست: سید عابدین فیاضی، احمد خادمی‌فر ومحمد  رحیمی‌فر 

امید به آینده و نسل جدید

در این کارگاه کوچک، هر ضربه چکش، هر سوار‌کردن نگین و هر پرداخت نهایی، نشان از دنیای بی‌پایانی دارد که در آن هنر و اصالت در کنار هم رشد می‌کنند. اینجا چیزی بیشتر از یک شغل ساده است؛ بلکه یک میراث زنده که از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است.

احمد خادمی‌فر از پسرش یاد می‌کند که به تحصیل در رشته بهداشت پرداخته است. پسر با اینکه هرازگاهی در مغازه پدر کمک حال او بوده، تمایلی به ادامه این شغل نداشته است.

هرچه در این کار هنرمندتر باشی، بیشتر پیشرفت می‌کنی. برای ساخت یک انگشتر، واقعا باید وقت گذاشت

با‌این حال حاج‌احمد همچنان امیدوار است که نسل جدید بتواند این شغل را ادامه دهد و می‌گوید: اگر جوانی از من راهنمایی بخواهد حتما این کار را می‌کنم. این روز‌ها خیلی‌ها این کار را به‌عنوان شغل دوم انجام می‌دهند. درآمد این کار از روزی یک‌میلیون‌تومان تا دویست‌هزار تومان متغیر است، بستگی به سلیقه، هنر و پشتکار فرد دارد. در این کار، اگر هنرمند باشی و بتوانی کار‌های زیبایی بسازی، همیشه موفق هستی.

 

مظهر هنر و اصالت

صدای چکش‌کاری در کارگاه پیچیده است. خادمی‌فر می‌گوید: پدر من بیست‌سال در این حرفه مشغول بود؛ مغازه‌اش در همین خیابان نبوت بود. آن موقع‌ها وسایل کار خیلی ابتدایی و بیشتر انگشتر‌ها هم ساده بود. حالا ابزار‌های جدیدی آمده است.

او به ماشین پرداخت اشاره و بیان می‌کند: این ماشین درست مانند همان محفظه پرداخت است، با این تفاوت که، چون با آن کار‌های بدلی را آماده می‌کنیم، پوشیده‌تر و ایمن‌تر است. از طرف دیگر مدل دستگاه‌های پرداخت جدید نیاز به پارچه چرمی ندارد. در قسمت پایین مخزنی دارد که گرد فلز در آن جمع می‌شود.

 

زندگی ما همین انگشترهاست

حاج‌احمد که خود یک داماد دارد، می‌گوید بیشتر خانواده‌هایی که مذهبی هستند، برای دامادهایشان انگشتر نقره با عقیق یمنی سفارش می‌دهند. او هر سال به مناسبت تولد دامادش یک انگشتر به او هدیه می‌دهد.

سپس از میان قاب‌های روی میز، چند نگین زبرجدِ سبز نشانمان می‌دهد و با لبخند می‌گوید: چند روز پیش از روز زن، یکی دو انگشتر به خانه بردم که بدون نگین به کارگاه برگشتند!

با خنده ادامه می‌دهد: ما برای همه دعا می‌کنیم که انگشترشان گم شود، چون بازارمان خراب است! بعد از این شوخی، به‌آرامی روی میز را خلوت می‌کند و با یادآوری دوران جوانی‌اش می‌گوید: جوان که بودیم، کوه هم می‌رفتیم. امثال من همیشه نگاهشان به سنگ‌هاست. زندگی ما همین انگشترهاست.

 

* این گزارش یکشنبه ۳۰ دی‌ماه ۱۴۰۳ در شماره ۶۰۱ شهرآرامحله منطقه ۳ و ۴ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44