کد خبر: ۱۰۷۶۰
۲۲ آبان ۱۴۰۳ - ۱۱:۰۰

علی‌اکبر ترابیان: تکنولوژی نمی‌تواند جای داستان را بگیرد

دکتر علی‌اکبر ترابیان، نویسنده و مدرس داستان‌نویسی برجسته مشهدی، لیسانس ادبیات را از دانشگاه فردوسی گرفته و بعد‌ها به دلیل علاقه‌مند شدن به عرفان، تحصیلات خود را تا مقطع دکتری این رشته ادامه می‌دهد.

هیچکس نمی‌تواند تاریخ دقیقی از اولین روایتی که از زبان انسان بیان شد ارائه دهد، اما می‌شود حدس زد که روایت و به تعبیر دیگر داستان (البته نه با تعریف آکادمیک امروزی) عمری هم اندازه عمر حضور انسان روی این کره خاکی دارد.

گوش انسان‌ میلیون‌ها است که به شنیدن داستان خو گرفته و گذر این‌همه سال و پیشرفت تکنولوژی و صنعت، نتوانسته است جای داستان و روایت را پر کند.

این همان چیزی است که دکتر علی‌اکبرترابیان ساکن محله دانشجو مشهد، مدرس داستان‌نویسی در بخشی از صحبت‌هایش به ما می‌گوید «ما از روایت سیر و بی‌نیاز نمی‌شویم، ممکن است نسبت به بعضی از انواع ادبی یا هنری فاصله بگیریم یا شکل استفاده‌اش عوض شود، اما انسان‌ها هرگز نمی‌توانند از روایت دور شوند.»

او متولد سال  است ۱۳۴۵ است، دیپلمش را در رشته فرهنگ و ادب گرفته است، سال ۱۳۶۴ وارد دانشگاه فردوسی شده و مدرک کارشناسی خود را در رشته ادبیات از این دانشگاه اخذ کرده است.

او بعدها به دلیل علاقه‌مند شدن به عرفان، دوره کارشناسی ارشد خود را در دانشگاه علوم و تحقیقات تهران گذرانده و مدرک دکترای خود را نیز در رشته عرفان و تصوف اسلامی از دانشگاه سمنان گرفته است.

او که هم اکنون در بلوار دانشجو زندگی می‌کند، علاوه بر تدریس در مدارس و دانشگاه‌ها، مدرس کارگاه‌های داستان‌نویسی نیز هست.

 

مدیون معلم کلاس سوم ابتدایی هستم

ریشه انگیزه یا شروع هر کاری را شاید بتوان در کودکی یافت، علی‌اکبرترابیان نیز از این قاعده مستثنی نبوده و شروع کارش را اینگونه به یاد می‌آورد: کلاس سوم ابتدایی بودم، اوایل اردیبهشت بود که با معلم‌های مدرسه خواجه نصیر اردویی رفته بودیم.

خانم اقدس تهرانی که معلم ما بود به ما گفت خاطره‌ای بنویسید و من درست خاطره روز قبل، یعنی خاطره آن اردو را نوشتم و سر کلاس خواندم، معلم خیلی تشویقم کرد و این خاطره‌ای که نوشته بودم را از دفترم پاره کرد و با خودش برد.

روز‌های بعد وقتی بعضی معلم‌ها را در زنگ‌های تفریح یا در مسیر می‌دیدم، خانم تهرانی من را نشان می‌داد که این همان دانش‌آموزی است که آن خاطره را نوشته، در واقع این نوع تعریف کردن باعث شد من هم نسبت به خواندن و هم نوشتن علاقه‌مند شوم و بیشتر بنویسم.  

او ادامه می‌دهد: سال بعد وقتی خانم تهرانی، معلم ما شد یک دفتر نشانش دادم که در آن چیز‌هایی نوشته بودم، مثل خاطره. او دفتر را گرفت و برد و خواند و برای من یک جایزه گرفت و آورد و پیش‌بینی کرد که تو یک روزی نویسنده می‌شوی.

یعنی در واقع نوشتن و آشنایی با نویسندگی و علاقه‌مند کردن دیگران به نویسندگی را مدیون معلمی در دوران ابتدایی هستم. هنوز هم به یادشان هستم و دو داستان هم به ایشان تقدیم کرده‌ام.

ترابیان در ادامه به تاثیر یک روحانی هم اشاره می‌کند و می‌گوید: یکی دیگر از افرادی که در باروری ذهن من نقش زیادی داشت، روحانی مسجد محل‌مان بود -که خدا رحمتش کند.

وقتی مسجد می‌رفتیم و پای روضه‌اش می‌نشستیم، کمتر روضه‌ای بود که در آن قصه و روایتی نقل نشود و در واقع یکی از جاذبه‌هایی که من را به مسجد می‌کشاند، حکایت‌ها و قصه‌هایی بود که روحانی خوش ذوق مسجد از تاریخ اسلام به تناسب نقل می‌کرد.

 

شروع جدی نویسندگی

این نویسنده شروع جدی کار نویسندگی‌اش را از دوران دانشگاه می‌داند: جرقه‌های اولیه نوشتن و داستان‌نویسی به صورت جدی از دوره تحصیل در رشته ادبیات شروع شد.

اولین داستانم باعنوان «پری و ساحل» برای کودکان بود که بعدها به صورت کتاب تصویرسازی شد 

در دوره دانشگاه که زمان جنگ هم بود، چند تا از دانشجو‌های خوش ذوق در دانشکده ادبیات جمع شدند و جلسات داستان‌نویسی و نقد داستان گذاشتند، در همین دوران داستان‌های زیادی نوشتم که در جلسات خوانده و نقد می‌شد، اما اولین داستانی که در دوران دانشجویی نوشتم و جایزه گرفت، داستانی بود با عنوان «پری و ساحل» که برای کودکان بود.

این داستان علاوه بر اینکه در جشنواره‌ای جایزه گرفت، بعدا به صورت کتاب تصویرسازی شد و پس از آن تبدیل به نمایشنامه شد و نمایش عروسکی از روی آن اجرا شد که در کشور رتبه اول را آورد.

او در مورد ادامه روند نوشتنش چنین می‌گوید: همان زمان‌ها بود که داستان‌هایی در مورد جنگ نوشته شد و وقتی آنها را خواندم متوجه شدم کسانی که این داستان‌ها را نوشته‌اند، یا جنگ را ندیده‌اند یا داستان نویسی بلد نیستند.

این شد که به ضرورت و با تشویق هم‌رزمان و دوستان، مجموعه داستان «شیشه‌های گلاب» را نوشتم که برگزیده جشنواره ادبیات پایداری شد و وقتی استقبال از آن را دیدم مجموعه «درختان صنوبر» را نوشتم که این مجموعه را سوره مهر چاپ کرد و با حمایت حوزه هنری مشهد بیرون بیاید.  

 

چاپ کتاب‌های آموزشی «کارگاه داستان»

او نیاز به خواندن کتاب‌های کارگاهی برای نویسنده تازه کار و نبود آن را دلیل نوشتن مجموعه سه جلدی با عنوان کارگاه داستان مطرح می‌کند و می‌افزاید: وقتی ما در دانشکده ادبیات در کلاس‌های داستان و نقد داستان شرکت می‌کردیم، خود من دوست داشتم کتابی را بخوانم که به صورت کارگاهی با یک نویسنده نوپا شروع به کار کند؛ اما هرچه گشتم پیدا نکردم.

کتاب‌هایی مثل آثار آقایان ابراهیم یونسی و رضا براهنی آموزشی بود و مسائل بسیار خوبی هم داشت، اما به معنی کارگاهی نبود، این شد که نشستم و این کتاب‌ها را دیدم و شروع کردم به بازنویسی تکنیک‌ها و عناصر داستان به صورت درس‌های کارگاهی  که در ابتدا به صورت جزوه‌ای با عنوان «اجازه قلم» چاپ شد و بعد با نام کارگاه داستان‌نویسی  در سه جلد منتشر شد.  

این مدرس داستان‌نویسی در خصوص شروع به کار به عنوان مدرس نیز می‌گوید: وقتی کارگاه‌های داستان‌نویسی چاپ شد، محافلی که دوست داشتند کلاس‌های داستان‌نویسی داشته باشند به سمت مولف این کتاب‌ها آمدند تا کلاس‌هایی برپا کنند، از جمله واحد قصه حوزه هنری.

در این کلاس‌ها استادان خوب زیادی درس‌های مختلف را تدریس می‌کردند و من هم کارگاه داستانویسی داشتم و الان بیش از دو دهه است که در مشهد و در حوزه هنری، اداره ارشاد، آموزش و پرورش و... کلاس‌های داستان‌نویسی دارم.

او به کم بودن کارگاه‌ها و کلاس‌های داستان نویسی اشاره می‌کند و می‌افزاید: کلاس‌های داستان‌نویسی به صورت کارگاهی هم به کشف و هم به پرورش استعداد سرعت می‌دهد و نویسند زودتر خودش را پیدا می‌کند و آثاری هم که خلق می‌کند قابل تعریف است، اما زمینه آموزشی به صورت کارگاهی کم است یا نیست.

 

نوشتن به ضرورت

این مدرس داستان‌نویسی در ادامه صحبت‌هایش خاطرنشان می‌کند: مجموعه‌ها و داستان‌هایی که نوشتم بیشتر به ضرورت بوده است، یعنی احساس می‌کردم با این سبک و ژانر باید نوشته بشود.

از طرف دیگر داستان نویسان جوان و علاقه‌مند را تشویق کردم بنویسند و در تدوین حدود ۲۰ مجموعه نیز دستی به عنوان معلمی داشتم.

مجموعه داستان‌های «لب‌پر» و «انار‌های بادریز» نمونه‌ای از این کار‌ها هستند، بعد از آن چهارده مجموعه داستان بود که سال گذشته رونمایی شد و الان هم ۱۲ مجموعه در دست داریم که منتظر مجوز برای انتشار آن هستیم و این آثار نتیجه همین کارگاه‌هاست.  

او عنوان می‌کند: علاوه بر داستان کار‌های پژوهشی نیز انجام داده‌ام، یک وقتی احساس می‌کردم خیلی‌ها زمان جنگ نبوده‌اند و کسانی را که در جنگ بوده‌اند، ندیده‌اند و باید این افراد شناسانده شوند، این شد که یک کار سرگذشت پژوهی را با عنوان «سِر دلبران» با کمک دوستان در این زمینه منتشر کردیم.  

 

بهترین نگاه به قصه، نگاه قرآن است

این داستان‌نویس بهترین نگاه به قصه و روایت را نگاهی می‌داند که قرآن توصیه می‌کند و در این باره می‌گوید: بهترین الگو قصه‌های خود قرآن است؛ قرآن می‌گوید عبرت بگیرید، عبرت گرفتن به معنای عبور کردن از یک مرحله به مرحله دیگر است؛ از غفلت به هوشیاری.

وقتی یک قصه از قرآن را می‌خوانید، شمار را از یک مرتبه پائین به یک مرتبه بالا عبور می‌دهد، عبرت به این معنا است. وقتی روایتی را می‌شنویم باید ما را به نقطه جلوتر پیش ببرد که این نگاه هم آسمانی و هم اجتماعی است.

او در ادامه خاطرنشان می‌کند: اگر هنر ما بخواهد نقش سیرک و سرگرمی صرف را بازی کند، میدان برای کلاش‌ها و کسانی که بلدند با شعبده و حیله پول مردم را به جیب بزنند باز می‌شود و این یعنی تولید کتاب و کتاب سازی، منتهی از طرف دیگر معرفت‌سوزی و تفکر‌سوزی می‌شود.

اگر مخاطب در ادبیات و هنر مردم هستند، وقتی اثری را می‌بینند و می‌خوانند باید به بیداری و معرفت‌شان افزوده شود، اگر قرار است با آثار تولید شده از روشنایی و معرفت فاصله بگیرند، در واقع این آثار در راستای شیطنت کسانی است که جز سود و اختلاس و بهره‌کشی و پرکردن جیب به چیز دیگری فکر نمی‌کنند.  

درد بزرگ

ترابیان یکی از دلایل این آسیب را تربیت نکردن نویسنده می‌داند و تصریح می‌کند: وقتی نویسده تربیت نکنیم میدان تولید به دست رانت‌ها و باند‌ها می‌افتد، بعد می‌بینید یک گروهی که تعدادشان به اندازه انگشتان دست هم نیست در طول دو دهه با هر تِم و شکلی که می‌خواهند تولید می‌کنند و می‌نویسند؛ مثل بعضی از نشرها.  

او سپس به رسانه ملی اشاره می‌کند و می‌گوید: ببینید از اول انقلاب تا امروز در رسانه ملی ما، چند نفر کار تاریخی تولید کرده‌اند، چند نفر کار اجتماعی نوشته‌اند، چند نفر کار طنز می‌سازند؛ یعنی صدا و سیمای کشور پهناور ایران باید نویسنده‌ها و فیلمنامه‌نویس‌ها و نمایشنامه‌نویس‌هایش به اندازه انگشتان یک دست باشد؟ این درد بزرگی است.

صدا و سیما هم می‌تواند بیاید آمار بدهد، اگر صدا و سیما بگوید که ما به اندازه کافی نویسنده نداریم، اینجا دیگر به گردن مدیران آموزشی است که نویسنده تربیت نکرده‌اند.  

او ادامه می‌دهد: در هر صورت دو حالت دارد، یا باند و رانت است که کسی را راه نمی‌دهند، یا نویسنده نداریم، که هر دو آسیب است. اگر رانت است باید مانند سرطان به آن نگاه کرد و به فکر درمانش بود و اگر نداریم تاسف برانگیز است، تا کی قرار است نداشته باشیم؟  

نویسنده کتاب «شیشه‌های گلاب» ادامه می‌دهد: شما بروید آمار کمی آثاری که برای جنگ‌های جهانی نوشته شده است -داستان، فیلم‌نامه و نمایشنامه-  را با آثاری که برای جنگ هشت ساله ما نوشته شده را مقایسه کنید.

هشت سال در این مملکت جنگ بوده است، بروید آثار تولید شده را که ما بتوانیم در دنیا سرمان را بالا بگیریم و بگوئیم برابری می‌کند مثلا با «جنگ و صلح» تولستوی را پیدا کنید. ادبیات جنگ باید عمق داشته باشد، فقط در حد گفتن خاطره نیست؛ البته خاطرات به عنوان مواد خام لازم‌اند، اما وقتی قرار باشد تبدیل به اثر هنری شود باید هنرمند داشته باشیم، باید هنرمند را رشد داده باشیم.  

 

ضعف در نظام آموزشی

ترابیان دلیل اصلی خلق نشدن چنین آثاری را پرورش ندادن نویسنده می‌داند و می‌گوید: این درد است که ما چنین آثاری تولید نکرده‌ایم، باید بپرسیم چرا نویسنده پرورش داده نشده است، تا کی می‌خواهیم تربیت نکنیم.

ما در این کشور نوجوانان و جوانانی داریم که بالقوه توان نوشتن دارند ولی وقتی که رشد پیدا نکنند، تربیت نشوند و تحت تعلیم و نظر نباشند در سطح خودشان می‌ماند و به هدر می‌رود و هدر رفتن نیروی انسانی از هدر رفتن خیلی از منابع طبیعی مثل چاه نفت ضررش بیشتر است، چون نیروی انسانی و اثرش ماندگارتر است.  

او عملکرد نظام آموزشی را مناسب نمی‌داند و اظهار می‌کند: از سال اول ابتدایی تا چهارم دبیرستان ضعیف‌ترین روایت‌های کلاسیک و معاصر را در کتاب‌های درسی گذاشته‌اند، یک علتش به نظرم این است که در هیئت مولفان کتاب‌های درسی اصلا داستان‌نویس نیست، اسم‌ها را بخوانید، در میان آنان یک نفر که ۱۰ تا داستان نوشته باشد و استقبال هم شده باشد نداریم، حتی بروید تا دانشگاه.

وقتی در هئیت مولفان کتاب‌های درسی ما یک داستان‌نویس مطرح نیست، نمی‌شود انتظاری بیشتری داشت. بله با ادبیات آشنا هستند و چینشی هم می‌کنند، اما داستان‌هایی که گذاشته شده داستان‌هایی نیست که بچه‌ها با آن زندگی کنند و طعمش را بچشند.

او ادامه می‌دهد: در دانشگاه هم، در رشته ادبیات، ما ادبیات عرفانی، حماسی، غنایی و ... داریم، اما ببینید در کدام دانشگاه ادبیات داستانی هست، یک وقتی تهران در یکی از دانشگاه‌ها رشته ادبیات داستانی بود، ولی الان در ایران اگر ده‌هزار نَه، هزار دانش‌آموز داشته باشیم که دل‌شان بخواهد رشته ادبیات داستانی بخوانند، کجا باید بروند؟

این نویسنده بیان می‌کند: ما در دانشگاه‌ها دو واحد داستان نویسی نداریم و کسی که ادبیات می‌خواند، وقتی فارغ‌التحصیل می‌شود به صورت جدی نه می‌تواند داستان بنویسد و نه می‌تواند داستان نقد کند؛ مگر اینکه خودش کار کرده باشد.

متاسفانه در کشوری که سابقه آفرینش‌های هنری و ادبی آن قابل افتخار و جهانی است و تاریخش سرشار از شاهکار‌ها و آثار فاخر است، فعلا با چنین قحطی و چنین فقری در مکان‌های آموزشی، پرورشی و هنری رو به روییم.

ترابیان می‌افزاید: محفل‌های داستان‌نویسی در بعضی شهر‌های بزرگ هست و نویسندگانی هم از این محافل بلند شده‌اند، اما آیا برای یک کشور کفایت می‌کند؟ اینها چرا آسیب‌شناسی نشده و چرا به صورت جدی به آن پرداخته نشده است.

در دانشگاه سوربن فرانسه پنج دهه است که رشته ادبیات داستانی دارند و آنجا باز ادبیات داستانی را تفکیک کرده‌اند، شما آنجا داستان‌های سیاسی، اجتماعی، تاریخی، جنایی و انواع داستان‌ها را با گرایش‌هایش در سطوح بالا می‌بینید که آموزش می‌دهند و معلوم است که نتیجه چه می‌شود.

نه تنها سوربن، کشور‌های توسعه یافته دیگر و در دانشگاه‌های مطرح جهان مانند هاروارد و آکسفورد نیز رشته ادبیات داستانی هست.

ادبیات داستانی جایگاهی متعالی دارد، چون انعکاس زندگی است، اما مدیران فرهنگی و آموزشی از این موضوع غافل‌اند

 

ادبیات داستانی انعکاس زندگی است

این داستان‌نویس در پایان به اهمیت ادبیات داستانی اشاره می‌کند و می‌گوید: ما خیلی غافلیم، ادبیات داستانی از بمب اتمی و انرژی هسته‌ای تاثیرگذارتر است، امریکا با تولیدات هنری و هالیوودی خودش دنیا را مرعوب کرده است، نه با پایگاه هسته‌ای.

تولیدات هالیوود از کل اروپا بیشتر است. ما زمانی می‌توانیم به میدان بیاییم که نسبت به تولیدات هنری کم نیاوریم و کم نداشته باشیم و این زمینه از تربیت نیروی انسانی به دست می‌آید.

او تصریح می‌کند: ادبیات داستانی به معنای خلق و آفرینش است و می‌تواند فرهنگ را عمق و توسعه بدهد و به زبان کمک کند.

ادبیات داستانی جایگاهی متعالی دارد، چون انعکاس زندگی است، اما متاسفانه مدیران فرهنگی و آموزشی ما از این موضوع یا آگاه نیستند یا غافل‌اند.

متوجه نیستند که اگر هرچه سریعتر نجنبند، موضوع‌ها و سوژ‌هایی مثل دفاع مقدس کمرنگ و فراموش می‌شوند و این مثل دفن شدن یک گنجینه است.

ترابیان خاطرنشان می‌کند: با تمام تکنولوژی که آمده است، اما باز وقتی دو انسان کنار هم می‌نشینند، از پنج دقیقه، سه دقیقه را خاطره تعریف می‌کنند.

این خاطره یعنی روایت، یعنی داستان، ما از روایت سیر و بی‌نیاز نمی‌شویم، ممکن است نسبت به بعضی از انواع ادبی یا هنری فاصله بگیریم یا شکل استفاده‌اش عوض شود، اما انسان‌ها هرگز نمی‌توانند از روایت دور شوند و به همین دلیل به نظر من قرآن مجید روایت‌گونه نازل شده است.


* این گزارش پنج شنبه، ۱۴ اسفند ۹۳ در شماره ۱۳۸ شهرآرامحله منطقه ۱۱ چاپ شده است.  

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44