سوژه این هفته ما را «شاعر انقلاب» نامش دادهاند؛ چراکه در اولین سالهای زندگی، درست روزهایی که شوروحال کودکی را در کلاس چهارم دبستان تجربه میکرد، اولین شعر وزندارش را در وصف امام خمینی و به بهانه ورود ایشان سرود.
البته بیراه هم نگفتهاند، چون حجتالاسلاموالمسلمین حسین زاهدی از همان سال به بعد بهترین و ارزندهترین سرودههایش را برای پیروزی انقلاب و در وصف شرایط آن روزها و در مقام خمینی کبیر سروده است.
او که اکنون روزهای میانسالی را میگذراند و ساکن محله دانشجو مشهد است، به بهانه سالروز پیروزی انقلاب اسلامی ایران، مهمان ما است.
سخنش را اینگونه آغاز میکند: رهبر مسلمانها، چون وارد ایران شد/ از قدوم آن آقا ایران چو گلستان شد. لبخندی بر لبانش نقش میبندد و در ادامه میگوید: این اولین بیت من است که در وصف امام خمینی (ره) و به بهانه ورود ایشان به ایران در ۱۰سالگی بر صفحه کاغذ نقش گرفت.
ادامه میدهد: از کودکی در خانوادهای دوستدار شعر و ادبیات بزرگ شدهام. پدرم از علما و روحانیون بزرگ شهرستان فردوس بودند و در آن زمان بر روی منبر و در مجالس از اشعار حافظ و سعدی استفاده میکردند.
پدربزرگم نیز علاوهبر روحانیبودن به شعر و شاعری علاقه داشتند.
همزمان با پدر و پدربزرگ، مادر نیز اشعار مختلف وزن و قافیهدار شعرای بزرگ را همواره برایمان تکرار میکردند و گاه نیز با پدر بحث و مباحثه شعری راه میانداختند.
حاجآقای زاهدی بیان میدارد: این ذوق و استعداد به گونهای در من نهفته بود که با ورود امام شکوفا شد و از آن سال به بعد سرودههایم در حوزه انقلاب سپس جنگ تحمیلی ادامه یافت.
او در ادامه از سرودن بیشاز ۵۰شعر انقلابی در وصف امام و شرایط آن روزهای کشور و انقلاب بهمنماه میگوید و میافزاید: در مجموعه شعریام سرودههای انقلاب، سرآمدی بر دیگر سرودهها هستند که به آنها افتخار میکنم.
این شاعر انقلاب که این روزها علاوهبر شعر و شاعری در فعالیتها و مناسبتهای مختلف دینی قدیمیترین مسجد منطقه ما یعنی مسجد امیرالمومنین(ع) فعالیت دارد، اضافه میکند: من نیز با میراث از پدر و پدربزرگ گاهی از اشعارم برای مستمعین مسجد استفاده میکنم.
این روزها نیز که روزهای جشن و سرور و شادی انقلاب است، بیشتر اشعار انقلابیام را بیان میکنم.
او ادامه میدهد: در دبیرستان در رشته فرهنگ و هنر تحصیل میکردم. سال سوم دبیرستان سرودههای انقلابیام گل کرد و از آن سال به بعد به جشنوارهها و مراسم مختلف دعوت میشدم.
حتی یادم میآید که در آن سالهای جنگ، یکی از مجریان اصلی بیان شعر در جلسات اعزام رزمندگان به جبهه بودم.
در اشعارم، آژیر و توپ و تانک و حس میهندوستی و اسلامدوستی ملت ایران موج میزند
میگوید: در اشعارم، آژیر و توپ و تانک و حس میهندوستی و اسلامدوستی ملت ایران موج میزند؛ البته این نقلقول برخی دوستداران اشعارم است که همه متفقالقول این موضوع را تایید میکنند.
حجتالاسلام زاهدی در کارنامه فعالیت جهادی خود ۴۵روز حضور در جبهه جنگ حق علیه باطل را نیز به ثبت رسانده. او میگوید: سال دوم دبیرستان بودم که حدود ۴۵روز به خرمشهر رفتم و در آنجا نیز تجارب و البته درسهای خوبی از رزمندگان اسلام آموختم.
دوباره به روزهای تحصیل برمیگردد؛ اینکه بعد از اتمام دوره دبیرستان وارد دانشگاه رضوی مشهد شده و در رشته فقه و حقوق اسلامی ادامه تحصیل داده است.
میافزاید: اشعارم در قالبهای مختلف سروده شده اند؛ از غزل گرفته تا قصیده و قطعه. حتی طنز هم سرودهام.
یادم میآید سال۶۶ ترجیعبندی درمورد شهدای مکه سرودم که بسیار مورداستقبال مجامع ادبی قرار گرفت. در همان سال در کنگره شعر شاهد درکنار شعرای بنام نظیر محمدعلی مردانی، محمود شاهرخی، نصرا... مردانی و... حضور داشتم.
حجتالاسلام زاهدی بیان میدارد: از روزهای انقلاب، خاطره بسیار است، اما شیرینترین خاطره همان سخنرانیهای حضرت امام بود که هیچگاه یادم نمیرود. برای شرکت در این سخنرانیها همه سختیها را به جان میخریدم تا از بیانات امام استفاده کنم.
میگوید: در سال۵۷ حدود ۱۴سال داشتم. در آن سال بههمراه پدر در راهپیماییها شرکت میکردیم و در سخنرانیها و مجامع انقلابی حضور فعال داشیم.
او در ادامه میافزاید: بالاخره امـام آمـد و، چون خون در رگهایمان جاری شد. امـام آمـد و بسان نور، شب تارمان را روشنایی داد. امـام آمد و چـون روح به کالبد مردهمان، حیاتی دوبـاره بخشید.
امام آمد و زمستانمان را بهاری جاودانه کرد. امام آمد و فجر آورد و در دستان پرنورش، «استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی» را به ارمغان آورد.
حجتالاسلام زاهدی در ادامه، خاطره خوش دیگری را بر زبان میآورد؛ اینکه در سال۷۴ توفیق یافت به دست مقام معظم رهبری به لباس روحانیت ملبس شود. میگوید: آن روز هیچگاه از خاطرم نمیرود. برای همه طلبهها روز ملبسشدن، روز خاصی است و البته برای من هم همینطور. اینکه نیمه شعبان و به دست مقام معظم رهبری به لباس مبارک روحانیت ملبس شدم، خاطره شیرین آن روز را برایم دوچندان میکند.
در سال۷۴ توفیق داشتم به دست مقام معظم رهبری به لباس روحانیت ملبس شوم
حاجآقای زاهدی در ادامه از خانواده روحانی خود لب به سخن میگشاید و میگوید: من فقط یک برادر دارم. خوب یادم هست بعد از اتمام دروس در دبیرستان، پدر از من خواستند که راهشان را ادامه بدهم.
به همین دلیل من نیز باتوجهبه میل درونیام مطابق پدر و پدربزرگ در این راه قدم برداشتم. من نیز دو پسر دارم که یکی در دانشگاه تحصیل میکند و دیگری طلبه است. او نیز قرار است ادامهدهنده راه ماباشد.
به بهمنی که همه رحمت خدا دیدند
قیام مردمی از لطف کبریا دیدند
مهی که مردم مستضعف و ستمدیده
یگانه رهبر دلسوز و باصفا دیدند
مهی که فاسق و فاجر همه برآشفتند
چو خویش را به در از صحنه بقا دیدند
چگونه وصف تو را روی صفحه بنگارم
چراکه فجر تو را شاهد صفا دیدم
* این گزارش پنج شنبه، ۱۶ بهمن ۹۳ در شماره ۱۳۴ شهرآرامحله منطقه ۱۱ چاپ شده است.