کد خبر: ۱۰۲۴۰
۲۰ شهريور ۱۴۰۳ - ۰۱:۰۰

افتخارات خانوادگی محسنی‌ها در مسابقات رزمی

اگر دغدغه برخی خانواده‌ها پس‌انداز برای خرید خانه و ماشین است، در خانواده محسنی، این دل‌مشغولی متفاوت است. آنها پس‌انداز می‌کنند تا به‌صورت دسته‌جمعی در مسابقات رزمی حتی در کشور‌های دیگر شرکت کنند.

اگر دغدغه برخی خانواده‌ها پس‌انداز برای خرید خانه و ماشین است، در خانواده محسنی، این دل‌مشغولی متفاوت است. آنها پس‌انداز می‌کنند تا به‌صورت دسته‌جمعی در مسابقات رزمی حتی در کشور‌های دیگر شرکت کنند.

ورزش باعث ارتباط صمیمانه اعضای خانواده محسنی شده است. پدر و دو فرزند این خانواده در رشته هنر‌های رزمی توآدو (تکواندو) فعال‌اند و در مسابقاتی که بهمن سال گذشته در کشور ارمنستان برگزار شد، توانستند در رده‌های مختلف سنی مقام کسب کنند. پدر خانواده، قهرمان مسابقات شد، دختر و پسرش، سما و محمد، نایب‌قهرمانی مسابقات اوراسیا را به‌دست آوردند و در‌مجموع این تیم خانوادگی توانست مقام نایب‌قهرمانی را برای کشورمان به ارمغان بیاورد.

آنها برای اینکه بتوانند در این مسابقه‌ها شرکت کنند، تا آخرین ریال پس‌اندازشان را خرج کردند و علاوه‌بر آن کلی قرض گرفتند. پدر خانواده مربی رزمی است و فرزندانش شاگردانش هستند و خانوادگی در مسابقات شرکت می‌کنند. مادر خانواده نیز در همه مسابقه‌ها حضور دارد و به‌عنوان یک پشتیبان به همه کار‌های همسر و دو فرزندش رسیدگی می‌کند. آنها با وجود کارنامه پر‌و‌پیمانشان و مقام‌های متعددی که کسب کرده‌اند، از بی‌مهری‌ها در ورزش رزمی گلایه دارند.

 

دوری از خشونت

پدر خانواده، مصطفی محسنی چهل‌و‌هفت‌ساله، متولد و بزرگ‌شده محله امام‌رضا(ع) است. از دوران کودکی و نوجوانی به ورزش‌های رزمی علاقه‌مند بود. آنچه سبب شد او به این نوع ورزش گرایش پیدا کند، محله‌ای بود که در آن بزرگ شد؛ محیطی که در آن، درگیری فیزیکی بین نوجوان‌ها و جوان‌ها زیاد بود و او برای پر‌کردن اوقات فراغتش به رشته رزمی پناه برد.

آقا‌مصطفی از همان نوجوانی از درگیری فیزیکی متنفر بود و یادش نمی‌آید در این سال‌ها با فردی درگیر شده باشد. بار‌ها برایش پیش آمده که فرد مقابل به او گفته است که «از درگیری می‌ترسی؟» یا «قدرتش را نداری؟»

او در پاسخ لبخند زده و گفته است «حق با شماست؛ من هم قدرتش را ندارم و هم می‌ترسم.»

محسنی می‌گوید: واقعا هم می‌ترسم. می‌ترسم اگر با آنها درگیر شوم، ناخواسته به فرد مقابل آسیب بزنم. همیشه تلاش می‌کنم در مواقع درگیری یا هنگامی‌که بحثی پیش می‌آید، خونسردی‌ام را حفظ کنم؛ زیرا می‌دانم ضربه‌هایی که می‌زنم، می‌تواند آسیب‌های جدی برای فردی که رزمی‌کار نیست، پیش بیاورد. بعد زیر لب می‌گوید: بگذار بگویند بلد نیست. بهتر از این است که به‌عنوان فردی خشن شناخته شوم یا خدای ناکرده در دعوا و مرافعه اتفاقی بیفتد که جبران‌ناپذیر باشد.

 

خانواده پرافتخار محسنی با هم به مسابقات رزمی می‌روند

 

مربیگری عشق می‌خواهد

اولین‌باری را که در مسابقات شرکت کرده است، به‌خوبی به یاد دارد؛ «بیست‌و‌یک‌ساله بودم که در اولین دوره مسابقات آزاد این رشته شرکت و مقام اول استان را کسب کردم. تا سال‌۷۵ مسابقات رشته ما ممنوع بود. اگر هم مسابقه‌ای برگزار می‌شد، به‌طور غیررسمی بود. به محض اینکه مسابقه‌ها رسمی شد، در آن شرکت کردم.»

‌از آن روز تا حالا بار‌ها در مسابقه‌های استانی و کشوری شرکت کرده و مقام‌های مختلفی در این سال‌ها به‌دست آورده است. بعد‌از کسب قهرمانی‌های متعدد، دعوت‌نامه‌های بسیاری از چند کشور جهان برایش ارسال شد که به تیم ملی آنها بپیوندد. اما آقامصطفی ماند و نرفت. او معتقد است: هر ورزشکار مانند یک درخت میوه است. تصور کنید باغبان درخت را بکارد، سال‌ها پرورشش بدهد، وقت ثمردهی میوه‌اش را همسایه دیگری برداشت کند.

همیشه تلاش می‌کنم در مواقع درگیری یا هنگامی‌که بحثی پیش می‌آید، خونسردی‌ام را حفظ کنم

از بیست‌و‌هفت‌سالگی مربیگری را برای ادامه ورزش انتخاب کرد. با آنکه به گفته خودش مربی‌شدن در رشته‌های رزمی هیچ آورده مالی ندارد، عشق به هنر‌های نمایشی، او را به این سمت هدایت کرده است؛ «بچه‌هایم مدام من را در‌حال ورزش می‌دیدند. همین باعث شد آنها هم به این ورزش و رشته رزمی علاقه‌مند شوند. تمرین با آنها شیرین‌ترین لحظات زندگی‌ام بود. به‌مرور گروهی به مسابقه می‌رفتیم.»


زیر بار هزینه مسابقات

بهمن پارسال برای مسابقه‌های توآدوی اوراسیا خانوادگی به ارمنستان سفر کردند. این سفر بدون حمایت هیئت رزمی انجام شد و محسنی درباره آن می‌گوید: انگار مسابقات اوراسیا را آن‌طور‌که باید و شاید به رسمیت نمی‌شناسند و برای اعزام تیم به این مسابقات بهانه‌تراشی می‌کنند. ما نفری ۳۰ میلیون‌تومان برای حضور در این مسابقه هزینه کردیم. هزینه اقامت و خورد و خوراک هم بود که درمجموع برای من، دو فرزند و همسرم ۱۲۰ میلیون تمام شد.

سما، دختر بزرگ خانواده، هفده‌سال دارد و از نه‌سالگی به‌طور جدی ورزش رزمی تکواندو را پی گرفته است. او که تا این بخش از گفت‌وگویمان ساکت نشسته است و به حرف‌ها گوش می‌دهد، صحبت‌های پدرش را این‌طور تکمیل می‌کند: هر‌چه پس‌انداز و طلا داشتم، برای شرکت در این مسابقه وسط گذاشتم. برادرم هم ۳ میلیون پس‌انداز از کار‌کردنش داشت که این پول را برای راهی‌شدن به مسابقات هزینه کرد.

 

دریغ از یک استقبال ساده

با آنکه خانوادگی مقام آوردند و تیمشان هم مقام نایب‌قهرمانی اوراسیا را کسب کرد، هنگام برگشت از مسابقه، هیچ استقبالی از آنها نشد. این بی‌اعتنایی هیئت ورزش‌های رزمی سبب دلخوری بچه‌ها و حتی پدر خانواده شده است. سما از اینکه فدراسیون به آنها روی خوش نشان نداده، دلخور است و با اشاره به اینکه آموزش‌و‌پرورش هم به ورزش‌های رزمی توجهی نمی‌کند، می‌گوید: آموزش‌و‌پرورش تنها به رشته‌هایی که با توپ سروکار دارد، اهمیت می‌دهد. حتی برای قهرمانی اوراسیا صدایم نکردند که لوحی به من بدهند.

محمد پسر خانواده سیزده‌سال دارد و امسال به کلاس هشتم می‌رود. او هم حسابی شاکی و دلخور است؛ زیرا در مدرسه حتی یک بنر برایش نصب نکرده‌اند، چه برسد به اهدای لوح تقدیر. او می‌گوید: انگار نه انگار که مقام نایب‌قهرمانی اوراسیا را کسب کرده‌ام. تصور می‌کردم مدرسه دست‌کم برایم یک جشن کوچک بگیرد، اما این‌طور نشد. فقط دوستم، عارف احمدی، در فرودگاه به استقبالم آمد.

وقتی صحبت بچه‌ها درباره حمایت‌نکردن فدراسیون و آموزش‌و‌پرورش کش‌دار می‌شود، آقا‌مصطفی لبخند کم‌رنگی روی صورتش می‌نشیند. می‌گوید: وقتی کم‌سن‌و‌سال بودم، خانواده‌ام حتی نمی‌دانستند ورزش می‌کنم. خاطرم هست پدرم که متوجه شد به باشگاه می‌روم، گفت «هر‌زمان که با سر و صورت زخمی به خانه برمی‌گشتی، فکر می‌کردم با بچه‌های خیابان دعوایت شده! تصور نمی‌کردم که قهرمان باشی و برای خودت باشگاه داشته باشی!»

آن روز‌ها با خودم عهد کردم که اگر فرزندانم ورزشکار شدند، در همه حال حمایتشان کنم. با خودم می‌گفتم اگر در آینده خداوند به من فرزند دختر داد، کمکش کنم رزمی‌کار شود. حالا که دختر و پسر پا جای پدر گذاشته‌اند، در تمام مسابقه‌ها پا‌به‌پایشان می‌رود و از هر بردشان، شاد و از هر شکستشان غمگین می‌شود.

 

خانواده پرافتخار محسنی با هم به مسابقات رزمی می‌روند

 

می‌خواهم یک ایران برایم جشن قهرمانی بگیرد

حالا که روی صحبتمان سماست، از آرزو‌های بزرگی که در سر دارد، برایمان می‌گوید؛ اینکه می‌خواهد آن‌قدر در رشته توآدو پیشرفت کند که برای قهرمانی‌اش یک ایران جشن بگیرند.

سما ورزشکاربودن پدرش را در راهی که انتخاب کرده است، مؤثر می‌داند و باور دارد که علاقه و استعدادش نیز سبب شده است در این رشته ورزشی پیشرفت کند. او در مسابقه‌های مختلف کشوری و استانی شرکت کرده و آن‌قدر مقام‌های رنگارنگ به دست آورده که شمار آنها از دستش خارج شده است.

سما از سال‌۱۴۰۱ عضو تیم ملی هنر‌های رزمی توآدوی کشور است. با‌این‌همه، هدفش کسب عنوان قهرمانی جهان است. می‌خواهد در المپیک آینده، یکی از اعضای کاروان اعزامی باشد و برای این کار حسابی تلاش می‌کند.

سما از اینکه بین ورزشکاران همواره با اسم دختر استاد شناخته می‌شود، احساس راحتی نمی‌کند و این موضوع را حتی دست‌و‌پاگیر می‌داند و حرفش را این‌گونه دنبال می‌کند: در هر مسابقه‌ای که شرکت می‌کنم، همه منتظرند ببینند دختر استاد محسنی چه نتیجه‌ای می‌گیرد. این موضوع استرس‌زاست. وقتی مقام می‌آورم می‌گویند پدرش لابی کرده است، در صورتی‌که پدرم به‌هیچ‌وجه ناحقی نمی‌کند.

سما امسال قرار است در کنکور شرکت کند. تا پایه نهم معدل تمام پایه‌هایش ۲۰ بوده و در درس‌خواندن چیزی کم نگذاشته است. این دختر ورزشکار امیدوار است که بتواند برای ادامه تحصیلش در رشته برق قدرت دانشگاه امیر‌کبیر یا فردوسی شهرمان درس بخواند. اما بدش نمی‌آید در کنکور تربیت‌بدنی هم رتبه بیاورد. می‌گوید همه تلاشش را می‌کند که در کنکور رتبه دو‌رقمی بیاورد تا بتواند هم‌زمان دو رشته برق و تربیت‌بدنی را با هم بخواند.

کل‌کل‌های خواهر برادری

محمد محسنی از سه‌سالگی همراه پدرش به باشگاه رفته و تمرین را تا امروز تعطیل نکرده است. او می‌گوید: اینکه نماینده پدرم باشم، برایم افتخار بزرگی است، اما این کارم را سخت‌تر کرده است. باید بیشتر از بقیه تمرین کنم. وقتی می‌بازم، می‌گویند پسر فلانی با اینکه پدرش چنین و چنان است، باخت.

اعضای خانواده باید هوای هم را داشته باشند و در همه حال از یکدیگر حمایت کنند

محمد و خواهرش برای هم کُری می‌خوانند و در مسابقات تمام تلاششان را می‌کنند تا بتوانند قهرمان شوند. آنها در خانه مدام مشغول تمرین و مبارزه هستند. محمد با لبخند می‌گوید که خواهرش قوی‌تر از اوست و ادامه می‌دهد: سما، چون زودتر شروع کرده است، در اجرا مهارت بیشتری دارد. البته تا چند سال دیگر به او می‌رسم و حتی بهتر از او می‌شوم (با شیطنت می‌خندد).

محمد برخلاف خواهرش که حین مسابقات استرس زیادی دارد و گاهی همین استرس زیاد کار دستش می‌دهد، آرام و خونسرد است. همین آرامش را نقطه قوتش می‌داند و می‌گوید: استرس زیاد سما گاهی مانع‌از موفقیتش می‌شود. من قبل از هر مسابقه به خودم می‌گویم حتی اگر پیروز نشوم، چیزی را از دست نمی‌دهم.

این خواهر و برادر جدای از کل‌کل‌هایی که حتی برای آوردن یک لیوان آب یا جمع‌کردن سفره ناهار یا شام با یکدیگر دارند، حریف تمرین هم در منزل هستند. پدر و مادر خانواده در این مبارزه‌ها دخالتی نمی‌کنند و تنها تماشاچی هستند.

پدر خانواده با خنده می‌گوید: به آنها گفته‌ام آهسته مبارزه نکنید؛ محکم به هم ضربه بزنید. گفته‌ام هر‌کدامتان که می‌تواند، دیگری را از میدان به در کند. البته خاطرم جمع است که این خواهر و برادر به هم آسیب نمی‌رسانند و هوای هم را دارند.

محمد به آشپزی بسیار علاقه‌مند است و تابستان‌ها که وقت بیشتری دارد، برای خانواده انواع غذا‌ها را درست می‌کند. ناگفته نماند که او کنار دست پدر در مغازه هم کار می‌کند. سما، اما به کار‌های خانه و آشپزی میل و رغبتی ندارد.

او می‌گوید: گاهی که از تمرین به خانه برمی‌گردم، می‌بینم محمد غذای خوشمزه‌ای درست کرده است. نمی‌دانید چه لذتی دارد وقتی دست‌پخت برادرم را می‌خورم.

مادر، در سنگر پشتیبانی

خدیجه صلحی، مادر خانواده، از ابتدای گفتگو با نگاه مشتاق، مصاحبه همسر و فرزندانش را دنبال کرده است. حالا که نوبت گفتگو با او شده است، می‌گوید که ورزشکار نیست و اصل کار سه نفر دیگر خانواده هستند. صلحی مصداق جمله «ورزشکار نیستم، اما ورزشکاران را دوست دارم» است.

بیست‌سال از عمر زندگی مشترکشان می‌گذرد و او در این مدت، همسر و بعد هم دو فرزندش را همراهی کرده است. قبل از اینکه فرزندانش را به دنیا بیاورد، به‌عنوان مدیر باشگاه فعالیت داشته، اما با متولد و بزرگ‌شدن بچه‌ها احساس کرده اگر کنار آنها باشد، بهتر می‌تواند کمکشان باشد و خدمت کند.

تماشای مسابقات فرزندانش از کنار زمین، برای او هم استرس زیادی به‌دنبال دارد. هر‌زمان که ضربه می‌خورند یا آسیب می‌بینند، انگار که او آسیب می‌بیند. در مسابقه اخیر، وقتی حریف به پسرش مشت می‌زده، او دعا می‌کرده که بخیه‌های عمل جراحی فرزندش باز نشود.

مادر است و این سبب شده است هنگام مسابقه قبل از اینکه بچه‌ها یا همسرش چیزی طلب کنند، او همه تدارکات را آماده کند. صلحی می‌گوید: تغذیه، لباس، دارو و هرآنچه نیاز باشد، تهیه می‌کنم. در زمان مسابقه، چون ویدئو‌چک نداریم، کنار زمین، رقابت را با گوشی ضبط می‌کنم. حواسم به هر چیزی که لازم دارند، هست تا آنها بدون استرس مسابقه بدهند. البته، چون هماهنگی و کار‌های اداری با من است، استرس و فشار زیادی را تحمل می‌کنم.

معتقد است که اعضای خانواده باید هوای هم را داشته باشند و در همه حال از یکدیگر حمایت کنند. به قول خدیجه خانم، کم پیش می‌آید که اعضای یک خانواده مثل آنها خانوادگی به مسابقات بروند.

او می‌گوید: در همه مسابقه‌ها کنارشان هستم و این برایم لذت‌بخش است، انگار خودم در‌حال رقابت هستم.


* این گزارش سه‌شنبه ۲۰ شهریورماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۸۰ شهرآرامحله منطقه ۷ و ۸ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44