حاجآقا کوثری از قدیمیهای محله شیرودی است که از حدود ۵۰ سال پیش به این محل آمده است. میگوید وقتی به این محل آمده محوطه اطراف خانهاش، سراسر باغهایی بود با دیوارهای ممتد کاهگلی.
کشتارگاه قدیم مشهد تا سال۱۳۷۲ در تقاطع شهیدشیرودی و شهیدرستمی فعلی برپا بود. عباس کارگرنژاد آن زمان کافه کنار کشتارگاه را میگرداند. او میگوید: سلاخها مشتریان همیشگی کافه چسبیده به کشتارگاه بودند.
معصومه رضایی تحصیل کرده رشته ادبیاتفارسی است اما از آنجا که علاقه زیادی به بافندگی دارد، مدرکش را دریافت میکند و با یک میلیون تومان سرمایه یکی از اتاقهای منزلش را به کارگاه بافندگی تبدیل میکند.
مردم از شهید عبدالحسین برونسی میدانند که سردار بزرگی بوده و باافتخار شهید شده و... شهیدی که وقتی وارد جزئیات زندگیاش میشویم، با شخصیت کامل و متفاوت او روبهرو خواهیم شد.
وحیدرضا وطنی، از پاسدارانی است که در یکی از عملیاتهای درگیری با عبدالمالک ریگی در زاهدان به شهادت میرسد. او به منظومکردن خاطراتش پرداخت و در همین راستا حین تمرین، ماموریت یا آموزش خاطرات را در قالب شعر مینوشت.
عباس شعبانپور، از قدیمیهای محله چهنو است. او دوران جنگ به دلیل شغل مصالح فروشیاش در بخش تدارکات جهبه فعالیت میکند و هم زمان دو پسر و دامادش شهید میشوند.
حمید مروی سابقه عضویت در تیم سیاه جامگان دارد. او کسی که از زمینهای خاکی و توپ پلاستکی پای به عرصه ورزش گذاشت و پدرش برای تشویق او کفش میخدار گرفت. کفشی که میان همبازیهای حمید مروی به «آدیداس گلشهری» معروف شد.
حجتالاسلام علیاکبر احمدی ۴۰ سال پیش با دوتا از دوستان روحانیاش برای بازدیدی به زورخانه قدیمی حوالی میدان طبرسی میرود و از همان زمان تصمیم میگیرد پای به گود بگذارد.
سجاد عارف با همان پولی که از پس دادن ماشین دستش آمده بود، کارگاه را از پدر رهن میکند، مقداری پول برای حقوق چند ماه کارگران کنار میگذارد و کارش را شروع میکند.