کد خبر: ۱۳۰۲۴
۰۶ مهر ۱۴۰۴ - ۰۹:۰۰
خانم مهندس محله خیرآباد تعمیرکار یخچال است

خانم مهندس محله خیرآباد تعمیرکار یخچال است

مبینا ثانی مهندس کامپیوتری است که فعالیت حرفه‌ای‌اش را از مغازه تعمیرات یخچال‌ محله آغاز کرده است، می‌گوید: پدرم بنکدار قطعات لوازم منزل است و من با مشورت ایشان، خواستم روی فروش و تعمیر قطعات یخچال متمرکز باشم.

دختری جوان پشت پیشخوان مغازه ایستاده است و مشتری را راهنمایی می‌کند؛ مغازه‌ای در خیابان شیخ‌صدوق، متعلق به یکی از کسبه قدیمی و خوش‌نام محله خیرآباد که به تعمیر یخچال اختصاص دارد.

مبینا ثانی، بیست‌و‌دو‌ساله است؛ تک‌دختر خانواده‌ای چهارنفره و فرزند یکی از بنکداران قطعات لوازم منزل که به‌تازگی، مهندسی کامپیوتر را در مقطع کارشناسی از دانشگاهی غیرانتفاعی به پایان برده است. برونگراست و اهل جنب‌وجوش و همین ویژگی‌ها ماندن در رشته کامپیوتر را برایش ناخوشایند کرده بود.

استعفای او از مدیریت بخش سایت در یک شرکت خصوصی از یک سو و تصمیم به حضور در محیطی به ظاهر مردانه، فنی و بیگانه با رشته تحصیلی‌اش از سوی دیگر، هرچند تصمیمی عادی نیست، ریشه در دلایلی دارد که او پس‌از هفته‌ها فکر و مشورت با خانواده، به آن رسیده است و بنا ندارد به صِرف اظهار تعجب مشتری‌ها یا مخالفت اطرافیان، از آن پا پس بکشد.

 

- چطور از تعمیرگاه یخچال سردرآوردی؟

حدود یک‌سال پیش، وقتی هنوز دانشجو بودم، کارمند یک شرکت خصوصی شدم. کار، مرتبط با رشته‌ام بود. شش‌ماهی که آنجا بودم، من را مطمئن کرد که کامپیوتر، ایده‌آلم نیست. من تعامل با دیگران را دوست دارم، در‌حالی‌که اگر می‌خواستم کامپیوتر را ادامه بدهم باید پشت‌سیستم‌نشین می‌شدم.

- از میان این همه شغل، چرا تعمیر یخچال را انتخاب کردی؟

پدرم بنکدار قطعات لوازم منزل است. من بچگی‌ام را با شیرینی تمام در شلوغی مغازه او گذراندم. هر‌چه فکر کردم، دیدم چقدر این شغل خوب است. پدرم قطعات انواع لوازم منزل را می‌فروشد. من با مشورت ایشان، خواستم که روی فروش و تعمیر قطعات یخچال متمرکز باشم.

- پس با این حساب، خانواده موافق این انتخاب بودند.

نه اصلا. یک هفته کامل داشتم اصرار می‌کردم که این کار را دوست دارم. آنها هم نگفتند، چون تو دختر هستی نباید بروی سراغ این کار. برای پدرم مهم این بود که واقعا این کار را بخواهم و محیط، برایم امن باشد. درنهایت گفتند فقط یک جا حاضر هستند من را برای شاگردی بفرستند که همین‌جا بود. با آقای خزاعی صاحب مغازه که از قدیمی‌های این کار هستند، صحبت کردند و از فروردین امسال، شاگردی‌ام را شروع کردم.

- از واکنش دوستان و اطرافیان به تصمیمت بگو.

بین دوستان دانشگاهم کسانی که شغلی متفاوت با رشته تحصیلی‌شان انتخاب کرده باشند، زیادند. یکی آشپز شده است، یکی در مغازه موبایل‌فروشی کار می‌کند، دیگری می‌خواهد باشگاه بزند و‌.... اطرافیان می‌گفتند: کامپیوتر که بهتر است، چرا آن را ادامه ندادی؟

سعی می‌کنم با دقت ببینم و بپرسم؛ با‌این‌حال مشتری‌ها سؤالاتی می‌پرسند که به ذهنم نرسیده است

- منظورشان از بهتر چه بود؟

کار کارمندی و پشت‌میزنشینی با پول زیاد.

- تصورشان از رشته کامپیوتر اشتباه بود؟

نه، نبود، اما من دنبال این چیز‌ها نبودم. تکاپو می‌خواستم و ارتباط دائم با مشتری؛ شغلی شبیه شغل پدرم.

- با این شرایط چطور کنار می‌آیی؟ اینکه به‌عنوان یک مهندس کامپیوتر، حین تعمیر یخچال، دست‌هایت سیاه و روغنی شوند؛ همچنین اینکه دیدگاه اطرافیان درباره انتخابت مثبت نباشد.

من با شرایط تعمیرگاه کنار آمده‌ام. هر‌روز از حدود ۹:۳۰ تا ۱۳:۳۰ و از ۱۶ تا ۲۰:۳۰ می‌آیم و مقدمات شغل آینده‌ام را یاد می‌گیرم. تعجب دیگران درباره این انتخاب، نسبت‌به قبل کمتر شده، اما هنوز هم هست. اهمیت نمی‌دهم.

- در این مغازه چه چیز‌هایی یاد می‌گیری؟

از حاج آقا خزاعی و پسرشان، هم نکات فنی و قطعه‌شناسی را یاد می‌گیرم و هم چیز‌های ظریفی مثل شرایط بازار، ارتباط با مشتری و‌....

- واکنش استادانت به اشتباهاتت چطور است؟

مدارا می‌کنند و با لبخند، کمک می‌کنند خرابکاری‌ام را درست کنم؛ از آن لبخند‌هایی که آدم خجالت‌زده می‌شود و حساب کار، دستش می‌آید.

- از شاگرد‌هایی هستی که از آموزش، زود اشباع می‌شوند یا اینکه فکر می‌کنی فرایند یادگیری‌ات طولانی شود؟

هنوز چیز‌های زیادی است که نمی‌دانم. سعی می‌کنم با دقت ببینم و بپرسم؛ با‌این‌حال مشتری‌ها که می‌آیند، سؤالاتی می‌پرسند که به ذهنم نرسیده است. پایان زمان حضورم در این تعمیرگاه، بستگی به نظر دو استادکارم دارد.

 

مبینا ثانی؛ خانم مهندسی که پشت میز ننشست

 

نخستین شاگرد خانم در ۴۶ سال تجربه کاری

فضا پر از صدای خنده می‌شود وقتی پای اشتباهات شاگرد جوان و تازه‌کار مغازه به میان می‌آید؛ مثلا آن دفعه که کلید یک یخچال قفل‌دار را داخل قفل شکست یا تازه‌ترین آن، که به کار با دستگاه کارت‌خوان برمی‌گردد.

«خانم ثانی به‌جای ۱۷۰‌هزار تومان، یک‌میلیون و ۷۰۰‌هزار‌تومان از کارت مشتری برداشت کرد.» این را حسن خزاعی می‌گوید. تخصص او در تعمیر یخچال، مرهون سال‌ها شاگردی نزد پدرش، علی خزاعی معروف به حاج‌آقا خزاعی است.

در کار‌های فنی مثل تعمیر یخچال، علاقه و تخصص حرف اول و آخر را می‌زند و نباید به بهانه جنسیت، فرصت را از بانوان علاقه‌مند گرفت

حسن‌آقا، سابقه آشنایی با پدر خانم ثانی را بیش از ده‌سال عنوان می‌کند و می‌گوید: یک روز پدرشان به من گفتند که دخترخانم ما به این شغل علاقه دارد و می‌خواهد بیاید شاگردی. مخالفتی نداشتم. مهم این بود که خودش بتواند با محیطی که حضور خانم‌ها در آن، چیزی در حد یکی‌دو درصد است، کنار بیاید.

نه حسن‌آقا اهل افراط در سخت‌گیری به شاگرد است و نه پدرش و شاید علت حضور دو شاگرد دیگر در این مغازه، که هر دو نوجون و پسر هستند نیز همین جدیت توأم با خوش‌خلقی باشد. به دیگر حضار دائمی این تعمیرگاه، باید نازنین و نسترن، دختران خردسال حسن‌آقا را هم اضافه کرد که بودن در‌کنار پدر و پدربزرگ را به ماندن در خانه، ترجیح می‌دهند.

حسن‌آقا راه‌انداختن کار مشتری را به خانم ثانی می‌سپارد و ادامه می‌دهد: در کار‌های فنی مثل تعمیر یخچال، علاقه و تخصص حرف اول و آخر را می‌زند و نباید با بهانه‌کردن جنسیت، فرصت را از بانوان علاقه‌مند گرفت.

حاج‌آقا خزاعی نیز با‌وجود قرار‌داشتن در آستانه هفتاد‌سالگی و ارزش‌های متفاوت نسل پیش، دیدگاهی مشابه با فرزندش دارد. مبینا ثانی، نخستین شاگرد خانم او در مدت ۴۶‌سال فعالیتش در محله خیرآباد است و در پذیرش او به شاگردی، نکته منفی نمی‌بیند.

هر دو استادکار، از نظم، پشتکار و دقت خانم ثانی راضی هستند و تأکید دارند که خبره‌شدن یک شاگرد، دقیقا به همین ویژگی‌ها بستگی دارد. آنها می‌گویند که باعث افتخارشان خواهد بود اگر روزی این دختر جوان به‌عنوان شاگرد مغازه، در چهارراه برق که بورس فروشندگان قطعات یدکی لوازم منزل است یا هر جای دیگر، کسب و کار راه بیندازد و موفق باشد.

 

* این گزارش یکشنبه ۶ مهرماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۳۲ شهرآرامحله منطقه ۳ و ۴ چاپ شده است.

کلمات کلیدی
آوا و نمــــــای شهر
03:04
03:44