«شهیدچمران»، «صاحبالزمان (عج)» و «بشارت» درکنار «حجت» و «شهید ساداتفریزنی» نامهای قبلی این معبر بوده است. برخی اهالی بهویژه ساکنان قدیمی ترجیح میدهند بهجای این نامهای متغیر، همچنان از نام «مالآباد» برای دادن نشانی استفاده کنند.
حاجعباس فراهانی از اهالی محله کلاته برفی میگوید: نمیدانم چندسالهام فقط میدانم که مال دوره احمدشاهم، در دوره رضاشاه، برای جنگ با او به صولت و بقیه یاغیها پیوستم، اما صولت که مُرد ما هم فراری شدیم.
سایه برجهای ارتفاعات جنوب سالهاست بر سر روستا ی «کلاتهسرهنگ» سنگینی میکند، روستا یی که با وجود نزدیکی به شهر آب لولهکشی و کنتور گاز و مدرسه و اتوبوس ندارد.
کدخدا برای همه اهالی مهرآباد مثل پدر بود. با ما همینطور رفتار میکرد که با بچههای خودش. مثلا وقتی من هفتسال داشتم، عمو دوتومان عیدی داد به من. خداوکیلی هیچکس آن زمان دوتومان عیدی نمیداد.
در مزرعه سمزقند، کارگاههای دباغی، رونق فراوان داشت که بیشترشان موقوفه آستانقدس بود و بهاجاره دراختیار صاحبان این شغل قرار میگرفت.
اینجا شبه روستا یی است که بین راه مانده است. میان آبادانی مشهد و اولین روستا ی خلج گیر افتاده است. هنوز خاطره حضور در مشهد در ذهنت کمرنگ نشده است که به این روستا میرسی. فضایی دلنشین برای عبور و سخت برای زندگی!
مزرعه شقا شامل سه قلعه به نامهای یزدیها، بالا و پایین بوده و سه صحرا و شش جفت زمین زراعی داشته است، اما تعیین مکان دقیق این اجزا نیز امکان ندارد. به نظر میرسد جمعیت ساکن شقا در اوج رونق، جمعیتی درخورتوجه بوده است