امام حسین(ع)

مجید، پهلوانِ هنرمند
مجید پهلوان از 30سال پیش علاوه بر تئاتر در چندین فیلم سینمایی کوتاه و تلویزیونی هم حضور داشته که از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به فیلم تلویزیونی «شب شوم» اشاره کرد، درامی که با همدردی و حس عمیق به بررسی معضل اعتیاد می‌پردازد. او سال‌هاست هر تاسوعا با لباس تعزیه‌خوانی وارد روستای آبا و اجدادی‎اش می‌شود تا ارادتش به ائمه اطهار(س) را با لباس دیگری به ‌جای آورد، رسمی که او را «شمر» گروه تعزیه‌خوانی روستای حسین‌آباد شیروان کرده‌ است. هنرمند ساکن محله الهیه در رادیو هم کار می‌کند و از ساخت نمایش‌های رادیویی تا گزارشگری و مجریگری را تجربه کرده ‌است. خودش می‌گوید آچار فرانسه رادیو است و هرجا بخواهند، «نه» نمی‌گوید.
شهادت سه پسرخاله‌ آرام و قرارش را گرفت!
شهید علیرضا کاظمی شناسنامه‌اش را برداشت و به مرکز بسیج رفت تا روانه جبهه‌های جنگ شود، اما مأمور ثبت‌نام به دلیل کمبود سنش با این امر مخالف کرد. علیرضا هم شناسنامه‌اش را دست‌کاری کرد و دوباره برای ثبت‌نام رفت، اما مسئول ثبت‌نام متوجه دست‌کاری شناسنامه شد و از علیرضا خواست که موافقت‌نامه، ولی خود را برای اعزام به جبهه بیاورد. یک روز که من و مادرش در خانه نشسته بودیم، با مقدمه‌چینی و صحبت از امام حسین (ع) و دفاع در برابر ظلم و ستم، رو به من و مادرش کرد و گفت: شما دوست ندارید که فرزندتان به راه امام حسین (ع) برود و در برابر ظالمان و متجاوزانی که به سرزمین و ناموس ما حمله کرده‌اند، مقاومت کند!؟
کنده زیر دیگ شله هنوز می‌سوزد
همه اهالی محله کلاته‌برفی سیدعلی‌اکبر زارعی را می‌شناسند، سال‌هاست که به شغل گچ‌کاری مشغول است. ۲۸ سال است که با شروع ماه محرم و عزاداری امام‌حسین (ع) در و دیوار خانه‌اش را سیاه‌پوش می‌کند و در این حسینیه کوچک به‌اقامه عزای جدش می‌پردازد. دو نسل از اهالی محله با خاطرات این حسینیه عزاداری کرده و بزرگ شده‌اند.
 ارادت محمود اکبرزاده به اهل‌بیت (ع) مثال‌زدنی بود
مردی که حافظه انجمن‌های شعر و مداحی مشهد بود، اما نه ادعای شاعری داشت و نه تحصیل‌کرده آن‌چنانی بود. او ۵ کلاس بیشتر درس نخوانده بود. با وجود این، ذوق سلیمی داشت در دیدن و برگزیدن که نتیجه آن شده بود سرودن چندین شعر و تألیف ۴ کتاب آیینی. کتاب‌هایی به نام «علی، راز ناشناخته»، «حسین، پیشوای انسان ها»، «زهرا، گلبانگ عفاف» و «امام‌زمان (عج)» که مشهورترین آن‌ها «حسین، پیشوای انسان‌ها» است که سال‌ها قبل از کتاب «حماسه حسینی» استاد مطهری منتشر شده و به تیراژ بیستم رسیده است.
اینجا غریب نیستیم
این عاشقان جامانده خودشان را از سراسر کشور به حرم ولی‌نعمتمان رسانده‌اند تا ناکامی‌شان از خدمت به زائر امام‌حسین(ع) را با خدمت به زائر امام‌رضا(ع) جبران کنند. وعده‌گاهشان هم موکب‌های برپاشده در خیابان آیت‌الله طبسی است که ظاهر و باطن آن نمایشی از پیاده‌روی اربعین در مقیاس کوچک است. گزارش پیش‌رو روایت‌هایی است از فعالیت 34موکب جامانده از پیاده‌روی اربعین
تعزیه‌خوانی؛ ارثیه خانوادگی پاکزادها
تعزیه، اعتقادهای مذهبی و مسائل اجتماعی و فرهنگی را به شیوه‌ای هنرمندانه در هم آمیخته و نگرش‌ها و باورهای سنتی مردم را به نمایش می‌گذارد.» این را حسن پاکزاد از هیئت متوسلین به امام زمان(عج) می‌گوید که 34بهار از زندگی‌اش گذشته است و در 14سال آن به‌طور جدی تعزیه‌خوانی کار کرده است. وقتی برای اولین بار او را دیدیم، با خودمان گفتیم واقعا گزینه مناسبی برای نقش شمر است. قیافه‌ای جدی با ریش‌های بلند و ابروان در هم کشیده.
غم دوری از خانه
جانبازی داشتیم که علاوه‌بر مشکلات خانوادگی، گرفتاری حقوقی(قضایی) داشت. یک بار صدایم زد. وقتی نزدش رفتم و گفتم چه چیزی لازم دارد گفت هیچی نمی‌خواهم فقط دوست دارم بنشینی و به حرف‌هایم گوش دهی. ماه صفر بود. کارهایم را انجام دادم و به کنارش رفتم. شروع به گریه و درددل کرد. بین حرف‌هایش گفت خواب دیده‌ام و می‌دانم که ماندنی نیستم. دعا کن در همین ماه صفر عمرم تمام شود. آن‌قدر سوزناک حرف می‌زد که من هم منقلب شده بودم. ۱۰روز نشد که خبر فوتش را آوردند. هنوز صدای گریه‌هایش در گوشم است و به‌ویژه ماه صفر خیلی یادش می‌کنم. این را سیداحمد حسینی از کارکنان بخش اداری آسایشگاه جانبازان امام خمینی روایت می‌کند.