در کربلا رفتنها گاهی بعضی اذیتش میکردند، غر میزدند. یک روز بهش گفتم: داداش! اینهایی را که اذیتت میکنند خب با خودت نبر، بگو جا ندارم، یک بهانهای بیاور. به من گفت: آنها را من دعوت نکردم که بگویم نیایید. به آسانی که به آدم اجر نمیدهند، اجر مال سختیاش است. من اگر پیرها یا آنهایی که غر میزنند را ببرم، به من اجر میدهند. با اینکه خودش جثه درشتی نداشت، سالمندانی که در پیادهرویها خسته میشدند را کول میکرد. خیلی وقتها میشد که با هزینه خودش میبردشان کربلا. حتی اگر دستشان تنگ بود، خودش پول میداد و سوغاتی برای بچههایشان میگرفت که دست خالی برنگردند.
زمانی که قرار بر خاکبرداری مسجد در سال 68 شد آقای صابریفر شهردار وقت، پیشنهاد داد از خیّران دعوت کنند تا مبلغی برای ساخت مسجد فراهم شود. این شد که خیّران را دعوت کردند و تنها یکی از خیّران دو چک 50هزار تومانی داد. کار را که به پشتوانه همان چکها آغاز کردیم صاحب چکها آمد و گفت چکها را بانک نبریدممکن است برگشت بخورد. بعدها متوجه شدیم که او چون میدانسته آقای صابریفر شهردار است آن چکها را به ما داده تا بعدها بتواند خدماتی از شهرداری دریافت کند.
شنیدنش هم قلب آدمی را به درد میآورد. وقتی از عزاداریهایی بشنوی که اسرا برایش سیلی خوردند و باوجوداین زیر تازیانههای دشمن باز هم سرشان را بالا گرفتند. همه این دردها فقط به عشق امامحسین(ع) طاقتپذیر میشود و چیزی جز عشق اباعبدا... (ع) و خاندانش اینقدر نمیتواند انسان را آرام نگه دارد. مجتبی بحرینی میگوید: عزاداری در زمان اسارت ممنوع بود و انجام آن با جریمههای مختلفی همراه میشد. با این حال جریمهها و تنبیهها نه تنها ما را نمیترساند بلکه بیتوجه به آن در ایام محرم و صفر به برگزاری مراسم عزاداری میپرداختیم.
خدا رحمت کند، حاج آقای وظیفهدان که امام جماعت مسجد محله وکیلآباد بود، ترس و اضطراب من را هنگام مداحی درک کرد، مرا به گوشهای فراخواند و گفت: تو استعداد مداحی خوبی داری، به باغ وکیلآباد برو و در میان درختان با صدای بلند مداحی کن، گویی که درختان باغ، شنوندگان تو در مسجد هستند. خدا خیرش بدهد، چند مرتبهای این کار را انجام دادم تا اینکه ترس و اضطرابم از بین رفت.
سیدرضا اسدی هم همان حول و حوش سالهای 43-42 به همراه خانوادهاش از بجنورد به مشهد آمدهاند. پدرش دلداده امام رضا(ع) بوده و برای گرفتن شفایِ پسر چهار سالهاش مجاور حضرت میشود و مثل بقیه همولایتیهایش در قلعه نو عوارضی خانه میگیرد. آقا رضا روز تاسوعا دیگِ حلیمی را بار میگذارد که امسال 80 ساله میشود.