تاریخ شفاهی - صفحه 6

آخرین داش مشهد
محمود اصیل، جاهل محله نوغان، حالا به قول خودش «کرک و پرش ریخته» جوان خوش‌قد و بالا و چهارشانه آن روز‌ها این روز‌ها سمسار تکیده‌ای شده است.
خاطرات آخرین آسیابان محله آبکوه
سیدقاسم حسینی معروف به «سید آسیابان» آخرین آسیابان زنده محله آبکوه است. او گذشته‌ای را به خاطر می‌آورد که سنگ بیشتر آسیاب‌ها با نیروی حیواناتی مثل الاغ و گاو یا با نیروی آب به حرکت در‌می‌آمد.
کفاش محله کاشانی، تاریخ زنده گیوه دوزی مشهد است
غلامعلی سهیل‌طرقبه که ۶۵ سال از عمرش را صرف تولید گیوه کرده می‌گوید: پا‌های انسان قلب دوم بدن اوست باید مراقبت از پا‌ها را در اولویت قرار داد. ضمن اینکه با پوشیدن گیوه پا کمتر عرق می‌کند.
داستان عشق دختر پادشاه از «عاشقان» تا «مردارکشان»!
یک افسانه قدیمی هست که می‌گوید: سلطان دختری داشت سپیدتن با زلفی سیاه و صدایی خوش، به نام «سوران». سوران در روستای «عاشقان»، عاشق مردی گاوچران (دراصطلاح محلی گوره‌چرون) می‌شود.
آخرین روز‌های رژیم پهلوی به روایت زوج انقلابی
سیدعلی‌اکبر مستعلی می‌گوید: چند کاسب همدل بودیم که سرگروهی به نام آقای چاووشی داشتیم. هر‌زمان که او می‌خواست به راهپیمایی برود، خبرمان می‌کرد. مغازه‌ام را می‌بستیم و همگی راهی می‌شدیم.
ته‌پل محله کوچه بزرگان مشهد بود
سیدمحمد مشهدی‌حسینی از قدیمی‌های ته‌پل محله می‌گوید: محله ما از شلوغ‌ترین محله‌های شهر محسوب می‌شد. آن‌قدر که این شعر را سر زبان مردم انداخته بود که «شهر کجاست؟ ته خیابون، بالاخیابون، سراب و نوغون»
قلعه وکیل‌آباد به روایت یکی از ساکنان قدیمی‌اش
حاج غلامعلی فضائلی از قدیمی‌ترین رعیت‌های حاج حسین ملک بوده که در سال ۱۳۱۲ در محله وکیل آباد به دنیا می‌آید. او در نزد حاج حسین کشاورزی می‌کرده و تاریخ شفاهی این محله به شمار می‌آید.