تاریخ شفاهی

«شیخ هادی»، سمسار محبوب ته‌پل‌محله
چندی پیش بود که تغییرنامش تصویب شد تا انگار نام محله‌ای که هرروز رنجورتر از گذشته می‌شود، دیگر وجود نداشته باشد؛ محله‌ای که زمانی در همسایگی نوغان، آخر شهر حساب می‌شد و چون در انتهای آن پلی روی کال قرار داشت، به آن ته‌پل‌محله می‌گفتند. پلی که ته شهر بود. حالا ما رفته‌ایم دنبال آدم‌ها و خانه‌هایی که هنوز در این محله مانده‌اند و قصه‌‌دار هستند؛ آن‌ها که انگار با بازگویی نام اشخاص و جای‌ها تاریخ را بازسازی می‌کنند.
انقلابی‌ها را جای مشتری جا زدم
انقلاب به ایستگاه چهل و سه سالگی رسید. افرادی که آن زمان جوان بودند حالا سنشان به نزدیک 70 رسیده است و آن‌ها که نوجوان بودند به میانسالی قدم گذاشته‌اند اما خاطرات روزهای پرشور انقلاب همچنان در ذهنشان نقش و نگار روزهای اول را دارد. کافی است از امام و انقلاب بپرسی تا سیلِ خاطراتشان را به سمتت گسیل کنند. به مناسبت ورق خوردن یک برگ دیگر از انقلاب راهی محلات مختلف می‌شویم تا از خاطرات آن روزها بشنویم. 
گذر از خیابان تهران
حدود یک قرن پیش زمانی که مشهد فقط در دو محدوده بالاخیابان و پایین‌خیابان خلاصه می‌شد، با توجه به رشد جمعیت مسئولان شهری تصمیم‌ گرفتند خیابان‌های جدیدی در ضلع‌های شمالی(خیابان طبرسی) و جنوبی(خیابان تهران) حرم مطهر ساخته ‌شود. سال 1307 بنای ساخت این خیابان‌ها گذاشته شد.
گشت و گذاری در مرکز دیروز کارخانه‌ها در مشهد
از‌آنجا‌که مشهد در گذشته، یکی از قطب‌های فرش‌بافی کشور محسوب می‌شده است، جرقه ایجاد کارخانه پشم و نخ برای مصرف در این صنعت، از دوره پهلوی اول زده می‌شود و برای ایجاد آن از همه‌جا، حتی از زرتشتیان هندوستان نیز کمک می‌گیرند. ‌اهمیت این رویداد برای آن دوران چنان است که تا مدت‌ها، بوق کارخانه نخریسی به زنگ آغاز و پایان کار در مشهد تبدیل می‌شود ولی به‌دلیل اینکه این محدوده هنوز جزو منطقه شهری نبوده، کسی در آنجا سکونت نداشته است اما در پی سیل ویرانگر سال‌1329خورشیدی همه‌چیز تغییر می‌کند. ماجرا از این قرار است که در این سال، سیل بزرگی در مشهد رخ می‌دهد که سبب خرابی برخی خانه‌ها می‌شود. پس از آن با تمهیداتی که از‌سوی آستان قدس صورت می‌گیرد، تعدادی خانه، پشت یکی از دروازه‌‌های مشهد نزدیک کارخانه، که حیطه‌مانند (زمین‌های سبزی‌کاری) بوده است و بعدها با گسترش مشهد به محدوده شهری متصل می‌شود، می‌سازند.
منبعی با آب نامحدود
این منبع برای اهالی محله پایین‌خیابان آب شرب را تأمین می‌کرد و به‌علت نزدیکی به قبرستان خردو (کوچک) به منبع آب خردو در بین مردم معروف بود. با لوله‌کشی منازل و تأمین آب شرب از طریق لو‌له، این منبع کارایی خود را از دست داد و برای سال‌ها به‌صورت مخروبه‌ای در کوچه سیابان خودنمایی می‌کرد. حال بعد از گذشت 72سال از زمان ساخت، در سال1394 این منبع در فهرست آثار ملی ثبت شد
پایان ابهام زندگی پیرمرد معروف کوچه بهاءالتولیه
آدم‌های خیر همیشه ماجراهای شنیدنی و جذابی دارند؛ همچون جواد علیزاده که نماد اخلاق یک محله است و در آخرین قدم خیرش توانست خانواده مرحوم رضا قفل‌ساز (رضا جاودانی) که بیش‌از 70سال از آن‌ها خبری نبود را پیدا‌ کند . آنچه هست، در حادثه آتش‌سوزی مغازه رضا قفل‌ساز در کوچه بهاءالتولیه تپل‌المحله سوخت و خود او هم که سنش از 78سال گذشته بود، در همین حادثه طعمه حریق شد. پیرمردی که تا آن روز حتی همسایه‌ها هم از خانواده او خبر نداشتند و به واسطه کارش او را قفل‌ساز می‌خواندند.
از همان اول آباد بود!
خیلی از مشهدی‌ها هنوز بعد از گذشت سی و چندسال وقتی می‌خواهند از قاسم‌آباد حرف بزنند، می‌گویند اینجا بیابان لم‌یزرع بی‌آب و علفی بود که کم‌کم‌ آباد شد! این گزاره سال‌هاست که دهان به دهان چرخیده و همه باورشان شده است که تا قبل از طرح تفصیلی معروف مهندس خازنی که در آن پایه و بنیان قاسم‌آباد گذاشته شد، اصلاً اینجا وجود خارجی نداشته است. گزاره‌ای که از بیخ و بن غلط است و شواهد بسیاری برای اثبات اشتباه بودن آن وجود دارد.