مرکز توانبخشی و نگهداری سالمندان صفا سال۱۳۸۸ با هدف خدماترسانی و دسترسی آسان و سریع سالمندان به خدمات جامع توانبخشی و نگهداری تاسیس شد.
۱۵ سال آزگار است که خانم میرکی، چهارچشمی مراقب مهدی است. بهخاطر فرزندِ بیمارش قید مسافرت و هر کاری که او را از مهدی دور میکند، زده است و هرلحظه سخت میکوشد تا جگرگوشهاش در آرامش باشد.
خانواده مرتضایی ماهی یک بار با همدیگر دیدار میکنند. نزدیکبه ۳۰ سالی از این تصمیم میگذرد و حالا فرزندان این خانواده همه بزرگ شدهاند و درمجموع با عروسها و دامادها ۲۰ نفر میشوند.
احمدآقا و زهرا خانم چه آنزمان که زیر باران بمبها و آوارگی بین کوههای ایلام، لحظههای سختشان را با یکدیگر قسمت کردند و چه حالا که با رفتن فرزندانشان به خانه بخت، دوباره زندگی دونفرهای را تجربه میکنند.
حسین هرگز خودش را لایق شهادت نمیدانست، اما زمان رفتنش چنان لبخندی به شهادت زد که این لبخند برای همه کسانی که در معراج شهادت، او را دیده بودند، محسوس بود.
اسم میدان مادر شده بود میدان اعدام که روزگاری به میدان پنجراه پایین خیابان میگفتند. اعدام یکجورهایی تبدیل شده بود به نماد منطقه ۱۰. یعنی کسی اینجا را نه با سینما سیمرغش میشناخت و نه هواپیمای معروفش!
آرزوهایشان کوچک است: آرزوی دیدن دوباره همسر، کاسبی در مغازه، سکونت در خانهای که سالها کلید درش همراهشان بوده است.






