صبح علی الطلوع قرار بود حکم اجرا شود. شب قبل خواب به چشم هیچ کداممان نیامد. صبح سپیده نزده تاکسی گرفتیم و در سکوت راهی زندان وکیلآباد شدیم. توی مسیر هیچ کسی حرفی نمیزد. بینمان سکوت بود و توی سرمان کلی فکر و خیال. نماز را توی محوطه زندان خواندیم و بعد منتظر نشستیم. مادر م طبق معمول سرش پایین بود، تسبیح میگرداند و زیر لب ذکر میگفت. سرش را که بلند کرد، تردید را توی چشمهای پراشکش دیدم. بعد از چند دقیقه سکوت به من نزدیک شد و گفت که میخواهد قاتل احمد، پسر 39سالهاش را ببخشد.
قلب پدرم پس از مشاهده استخوانهای برادرم شهادت محمد را باور کرد. پدر پذیرفت پسر ارشدش شهید شده و با وجود سخت بودن این حقیقت آن را تحمل کرد. مادر اما که به محمد علاقه زیادی داشت و پیکر او را ندیده تا به امروز حاضر به قبول این حقیقت نشده است. مادر م هنوز منتظر بازگشت پسر خود است.
با اینکه هشت سال بیشتر ندارد، موفق شده چند مدال رنگارنگ در حوزههای مختلف کسب کند اما مهمترین مدالش را چند ماه پیش به دست آورد، مدال طلای مسابقات کشوری محاسبات ذهنی با چرتکه UCMAS (یو سی مس). ستایش ابراهیمی دانشآموز پایه دوم دبستان حضرت معصومه(س) مصلینژاد در شهرک شهید رجایی است که با همین سن و سال کم افتخارات زیادی به دست آورده است.
اگر گذرتان به محله مهرآباد بخورد خواهید دید از خیلی خانههای آن صدای قرآن و دعا به گوش میرسد و تابلو هیئتها و جلسات تقریبا در هر کوچهای نصب است.
حمید فرازی هنرآموزهای زیادی دارد. او روزها پای کوره و ساماندهی کارگران است و وقتهای فراغتش را میگذارد برای آموزش نقاشی و حالا که کرونا و محدودیتهاست، شبها در گروه مجازی بهصورت آنلاین کار سیاهقلم را آموزش میدهد.
تاکنون 4نمایشگاه شخصی داشته است؛ نمایشگاه «کوچههای خاکی» نگارخانه محراب سال 73 در احمدآباد و «خستهام» در نگارخانه اسپهبدی که در همین مشهد برگزار شده است. علاوه بر این او در نمایشگاههای «نگارخانه سبز» با موضوع طبیعت در سال 83 و «نسیم مهر» آذر 98 در نگارخانه یاسمین مهر تهران شرکت داشتهاست.
سال اول دبستان انعطاف بدنی یاسمین مورد توجه دبیر ورزش قرار میگیرد و او از طرف مدرسه امام علی(ع) به کلاس ژیمناستیک در همین محله ساختمان فرستاده میشود توی یک سال در مسابقات مختلف چند مدال کسب میکند اما پس از مدتی مربی متوجه میشود که یاسمین در رشتههای رزمی هم استعداد دارد و برای استعدادیابی به باشگاه رزمی در همین منطقه معرفی میشود.
ته همه این پشتکار، تلاش و تمرینها میشود مدالهای طلا و برنز و نقره که یاسمین توی مسابقات مختلف در ناحیه و استان و کشور کسب کرده است.
فاطمه عزتمند، مربی جوان و پرانرژی دخترهای رزمیکار پورسیناست. او تا چند سال پیش یک مربی ساده و معمولی بود در منطقهای دیگر. اتفاقی گذرش به این نقطه از شهر میافتد و استعداد این بچهها را که میبیند تصمیم میگیرد در پرورش آنها سهمی داشته باشد. آنقدر درگیر این بچهها میشود که محل زندگیاش را هم به پورسینا تغییر میدهد.