مادر

خانه زوج کارآفرین مهرآبادی، کارگاه هنر است
هردو پای کار هستند؛ چه خانم نجمه نیک‌سیما و چه همسرش محمد علی‌دادی و حتی فرزندانشان، اما بدون شک پیشانی کار، خود خانم نیک‌سیماست که با تلاش فراوان تا این لحظه بر مشکلات چیره شده و لحظه‌ای متوقف نشده است. این زوج کارآفرین مهرآبادی خانه‌شان را کارگاه کرده‌اند و زیر پر و بال انسان‌های زیادی را گرفته‌اند، حتی در همین اوضاع عجیب‌وغریب کرونا و طلا و دلار و سقوط و صعود همه‌چیز که کمر تولیدی‌های بسیاری را شکسته است.
روزگار خاکستری طالب، بعد از شهادت مادرش پای تنور
نام زنان شهید را شاید کمتر از نام مردان شنیده باشیم، زنانی که در هشت سال جنگ تحمیلی دوشادوش مردان مبارزه می‌کردند. شهید زری موسوی یکی از همین زنان است. زنی از خطه آبادان که همسرش را سال‌ها پیش از جنگ تحمیلی هشت ساله علیه ایران از دست داده بود و طالب تک فرزندش را با کار در زمین‌های کشاورزی و باغ‌های نخل بزرگ می‌کرد، اما آن‌طور که طالب می‌گوید یک روز ظهر تابستان زمانی که کنار تنور مشغول پخت نان بوده بر اثر اصابت ترکش شهید می‌شود و طالب ١٢ساله مادر ش را هم از دست می‌دهد. طالب که معلولیت جسمی دارد و کاری از دستش برنمی‌آید، حالا ٥٤سال سن دارد.
شربازی اشرار، جان سرباز را گرفت
اولین چیزی که با ورود به این خانه توجهم را جلب می‌کند عکس قاب شده آویزان به دیوار است. محمد توی این عکس انگار هنوز زنده است و نفس می‌کشد با همان لبخند روی لب و نگاه گرم و گیرا که به نقطه‌ای نامعلوم دوخته شده است. ناخوداگاه این بیت توی سرم مرور می‌شود: (هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق!) محمد قدمگاهی شهید نیروی انتظامی است که دوازدهم تیرماه سال١٣٨٧ در روستای لار سیستان و بلوچستان توسط اشرار به شهادت می‌رسد.
زنده‌تر از زنده‌ها
همه چیز اینجا نام و نشانی از «حمیدرضا» دارد. از درخت تنومند توت داخل حیاط که پدر پس از شهادت «حمیدرضا» کاشته بگیرید تا انبوه قاب عکس‌های او که در جای جای این خانه کوچک به چشم می‌خورد. روحش هنوز توی این خانه نفس می‌کشد... در کنار پدر و مادر ی که هنوز پس از گذشت ٣٧سال داغ فرزند برایشان تازه است و به دوری او عادت نکرده‌اند. «حمیدرضا آزادی» متولد سال ١٣٤٦ شهید دفاع مقدس است که در دوازدهم اسفند سال١٣٦٢ در شانزده‌سالگی در جزیره مجنون به شهادت می‌رسد. خبر شهادت او اما ١٣سال دیرتر به گوش مادر و پدر می‌رسد.
آسم مونس، راز ساخت عطرهای اصیل
داستان درباره دختر١٩ساله‌ای است که از دوران کودکی بیماری آسم دارد و هر بویی او را آزاد می‌دهد. این دختر با پشتکار و علاقه‌ای که دارد کارگاه کوچک عطرسازی در آشپزخانه خانه‌اش راه می‌اندازد و حالا عطرهایی تولید می‌کند که دیگر برای بیماران آسمی و...آزار دهنده نیست. مونس قنبرباغی از این شغل کمترشناخته شده برایمان می‌گوید.
عاقبت به خیری سربازی که به دست اشرار شهید شد
برابر اعلام گروهان مرزی پیشین مقارن ساعت 9 صبح 21 مهر سال 81 اکیپ گشتی از گروهان پیشین، درحین گشت زنی در محور پاسگاه مرزی ردیک و پاسگاه مرزی عدالت در نوار مرز با اشرار مسلح که در ارتفاعات مشرف به نوار مرز کمین کرده بودند، برخورد و آن ها به محض مشاهده مأموران، اقدام به اجرای آتش شدید به طرف مأموران کردند و به طور متقابل مأموران با اقدام سریع به اجرای آتش بر روی اشرار اقدام کردند. اما این وسط سرباز وظیفه محسن فغانی بایگی از نواحی مختلف بدن دچار جراحت شدید و به فیض عظیم شهادت نائل شد.
دختر انقلاب و زن رزمنده
طاهره زیبایی پیش از انقلاب یعنی از زمانی که کلاس سوم یا چهارم بود به پدر نشان داد که «جَنَمِ» فرزند اولِ خانواده بودن را دارد. اعلامیه‌ها را در جوراب یا کفش هایش می‌گذاشت و جابه جا می‌کرد. پدر به او آموخته بود که این کار‌ها را باید مانند رازی بین او و خودش پنهان نگه دارد. حتی طاهره را برای این موضوع آماده کرده بود که اگر او را دستگیر کردند و کتک خورد، باز هم چیزی نگوید و فقط سکوت کند. طاهره حتی زمانی که نوجوان شده بود بازهم از این کار‌ها دست برنداشت و از «ب» بسم ا... جنگ تا پایان آن، از هر کاری که از دستش برمی آمد دریغ نکرد.