روزی روزگاری «حاج حبیب» زمینی را برای مسجد محله وقف کرد و بعد از او پسرانش کمر همت بسته و بنای مسجد را بنیان گذاردند. این یادگار حاج حبیب و پسرانش امروزه مسجدی آباد و پر از نمازگزارانی در سنین مختلف است. برنامههای مختلف مسجد گواه آن است که این مرکز عبادی نهتنها جایگاهی برای ادای فریضه روزانه بلکه محتوای دینی را برای مخاطبان مختلف ارائه میدهد.
زمانی که کودکان از همسالان خود چیزی فرامیگیرند از آنجایی که با ادبیات هم آشنا هستند یادگیری عمیق شکل میگیرد و آن آموزهها را هرگز از یاد نخواهند برد. ضمن اینکه کودکان بیشتر از آنکه به معلم خود در کلاس درس اهمیت بدهند به کناردستی خود توجه دارند. در این شیوه دو فضیلت اخلاقی مهم دوستی اجتماعی و مسئولیتپذیری نیز در فرد یادگیرنده به وجود میآید. همچنین بر پرورش ویژگیهای فردی تأکید داریم...
اهالی محله فاطمه هنرمند گلشن را به عنوان جوان فعال اجتماعی، فرهنگی و مذهبی محله امیرالمؤمنین(ع) میشناسند. او مسئول فرهنگی پایگاه بسیج ریحانه النبی(س) در مسجد حضرت ابالفضل العباس(ع) و مربی کودکان این پایگاه است. فاطمه خانم توانسته در دو سال گذشته مربی خوبی برای 40کودک محلهاش باشد و از طرف ناحیه مقاومت بسیج میثم به عنوان مربی برتر تجلیل شود.
خبری از ساختمانهای بلند نیست. از آن کوچههایی است که آدم را یاد عبور چرخوفلکیهای گذشته میاندازد. قدوقواره و رنگ خانهها با هم هماهنگ نیست و به قولی هرکس ساز خودش را زده است. مردی که رهگذر است و سنوسالدار، میگوید: بیشتر ساکنان این کوچه از روستای استاد قوچان هستند.
مدیر مدرسه میگوید: ما برای دانشآموزان دوره دبیرستانمان قصد کارآفرینی داریم و به همین دلیل آنها را بهصورت عملی به چالش کشیدیم. از جمله کارهایی که انجام دادیم، این بود که به آنها گفتیم ساندویچ درست کنند و به سایر دانشآموزان بفروشند.
ماجرای مدرسه مهر1396 با اقدام علی عدالتیان و مرحوم پدرش آغاز شد. مدرسه ای که رویکردی متفاوت نسبت به مدارس معمولی دارد. متفاوت نه فقط به این دلیل که بچههای بیبضاعت و باهوش در آن حق تحصیل دارند، بلکه از این نظر که غیرانتفاعی است، اما حتی ریالی از کسی گرفته نمیشود. متفاوتتر از این نظر که همهچیز در مدرسه حتی پول سرویس، پول درمان، پول کتاب و فرم مدرسه و حتی رهن خانه دانشآموزان داده میشود و عجیبتر از همه موارد اینکه با پول خمس اداره میشود؛ خمس دارایی علی عدالتیان و پدرش که اجازه شرعیاش برای خرج در راه تربیت توسط آیتا...سیستانی صادر شد.
محبوبه دانشور میتوانست یک مادر معمولی باشد. مادر معمولی وجود ندارد و همه مادرها فوقالعادهاند، ولی او هم میتوانست فقط مادر بیتا باشد؛ همیشه نگران او و آماده فداکاری برایش و مادری محدود به یک دختر. رنج، اما قدرت شگفتانگیزی دارد، معجزه میکند. زخمهای کاری و هولناک میتواند انرژیهایی را آزاد کند که در زندگی آرام و بیدغدغه هرگز فرصت بروز نمییابند. محبوبه دانشور پابهپای دخترش رنج کشیده است. فقط یک مادر میتواند تصور کند این رنج از چه نوع ویرانگری است، ولی برای او کار به همینجا ختم نشده است. او قدرت شگفتی در مبارزه با درد دارد و بیتا را هم شبیه خودش بزرگ کرده است.