نظامی که باشید، جدی بودن لازمه کار شماست و این جدیت و رعایت سلسله مراتب؛ گاهی سبب میشود حتی اطرافیان هم از شما برنجند. پس این سؤال پیش میآید که مرد سالهای جنگ و فرمانده عالیرتبه نظامی، چطور توانسته بین مردم عادی و نظامیان، عنوان «سردار دلها» را کسب کند. مگر میشود که این دو را با هم جمع بست. مجردی میگوید: سردار بسیار ریزبین بود او که از در وارد میشد همه چیز را زیر نظر داشت، حافظه خوبش هم مزید علت بود. از همان ابتدا با همه دست میداد و حال و احوالپرسی میکرد، فرقی نداشت سرباز باشید یا فرمانده! بعد از جنگ، گاهی بدون خبر به سراغ نیروهایش میرفت و از آنها خبر میگرفت.
چشمهای مادر مرتضی پس از گذشتن 5سال از شهادت پسرش همچنان اشکآلود است. هفتهای نیست که بییاد پسرش سپری شود. میگوید: از اواخر سال1393 رفتار مرتضی در خانه به طور کامل تغییر کرد. او مدام از وضعیت سوریه و مدافعان حرم سخن میگفت. مرتضی همیشه نگران سلامت من بود و حرفی نمیزد که موجب ناراحتیام باشد اما آن روز در پاسخ سؤالم که میخواهی بروی سوریه، با تردید گفت «بله مادر. آرزو دارم برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) به سوریه بروم.»
با استقرار مجموعه فرهنگی شهدا در آرامستان خواجهربیع، برنامههای متفاوتی در این مکان برگزار می شود. جشن تولد برای شهدای آرامگاه از برنامه های «پنجشنبه های شهدایی» است. در این مراسم از خانواده شهید دعوت می شود که خاطرات شهید شان را بگویند تا یاد و خاطراتشان زنده شود.
ساعت 8صبح زنگ در به صدا درمیآید. سردار با لباسی ساده به همراه چند نفر بدون هیچ تشریفات و محافظی وارد میشوند. خانم بلدیه میگوید: مهمان به خانه ما زیاد میآید اما آمدن ایشان بسیار خاص بود. سرشان پایین بود و ابتدا به شهید سلام داده و سپس وارد خانه شدند. وقتی نشستند بچهها را صدا زدند تا کنارشان بنشینند. به ایشان گفتم «من فکر میکردم شما با لباس نظامی و محافظ و تشریفات نظامی بیایید.» ایشان سرشان را پایین انداختند و گفتند «من خجالت میکشم که با محافظ وارد خانه شهدا شوم. من اینجا فقط یک خادم هستم»
دو ویژگی مورد اشاره در شخصیت سردار سلیمانی سبب میشود که ایشان تعلق خاطری به هیچ جریانی نداشته باشد از طرفی مطیع رهبری معظم انقلاب است و از طرفی هم در کنار مردم ایستاده این موضوع است که ایشان را از جریانات سیاسی دور میکند و بر محبوبیتش میافزاید.توجه به جوانان در عرصههای مختلف از جمله در میدان نبرد با داعش یکی از این رفتارهای خاص ایشان بود، دیگر ویژگی کاریای که باید به آن اشاره کنیم عدالتمداری و ظلمستیزی این شهید بود که شاخصه آن حمایت از فلسطین و سایر مظلومان کشورهای منطقه است.
ولی شفیعی مانند خیلی از ایرانیها صبح 13دی وقتی خبر شهادت سردار را شنید، یک جمله به زبان آورد: «مرد شجاع ایران، چقدر مظلوم بودی.» او همان زمان به خودش قول داد که سردار مظلوم ایران را با هنرش بیشتر نشان دهد. از آن زمان تاکنون علاوه بر کشیدن بزرگترین نقاشیدیواری مشهد از سردارسلیمانی در خیابان شهید نوابصفوی، 6تصویر دیگر از او را در معابر مشهد و مدرسهها نقاشی کردهاست؛ نقاشیهایی که طبق گفته خودش افتخار کارنامه کاریاش در طول 17سال است.
از یک طرف میشود کوچه «استاد یوسفی 15» و از سمت دیگر «شریعتی 29»، اما به 16متری عدالت معروف است. اهالی میگویند آن اوایل که این خیابان هنوز اسمی نداشت، آقایی به نام «دانش عدالت» که از اولین ساکنان این خیابان بود، همه کارهای محله را رسیدگی میکرد. یکجور ریشسفید محله به حساب میآمد. بازنشسته ارتش بود و با تلاشهای او خیابان اصلی و میلانهایش آسفالت شدند. در کل آدم خیرخواهی بود و فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی زیادی را در محله رهبری میکرد.