روزنامه اطلاعات مینویسد: دهها نفر نامه مینویسند یا تلفن میکنند که ما حاضریم قلب خود را دراختیار پروفسور برنارد بگذاریم تا برای پیوند به انسانهایی که در آستانه مرگ قرار دارند، مورد استفاده قرار گیرد!
پهلوانبرات محمدی و همسرش طاهره فرزانه از قدیمیهای مردارکشان هستند. آنها برایمان از زمستانهایی میگویند که تنها سرگرمی اهالی شاهنامهخوانی و خواندن قصه حسن کرد شبستری بود.
سکینهجبلی در نامهای به وزارت معارف مینویسد: مدت مدیدی است که شغل قابلگی را دارم و از طرف بلدیه جلوگیری شده است که باید تصدیق داشته باشید و داوطلبان باید بر طبق مقررات در مدرسه قابلگی تحصیل کرده باشند. من در این مدت بیست سال، یک نفر شاکی ندارم.
محمدعلی پوروکیل که کارش قلع اندود کردن قابلمههای مسی است میگوید: بعضی از مشتریها حالا که خاصیت مس را فهمیده تصمیم گرفتهاند دوباره قابلمههای مسیشان را سفید کنند.
در دوره پهلوی، یکی از نخستین نشریاتی که منتشر میشود، «آشفته» است. عماد عصار، کارمند دولت، از تهران به مشهد منتقل میشود و تصمیم میگیرد باتوجهبه اوضاع شهر یک نشریه طنز راه بیندازد. آشفته، کاملترین نشریه طنز است و برخی آن را نخستین نشریه طنز مشهد میدانند.
بیشتر قربانیان خودکشی در دوره قاجار، زنان و دختران هستند که پس از برخوردن به یک مشکل عاطفی مانند عشق یا اختلافهای خانوادگی به زندگی خود پایان میدادند.
علیاصغر بهروانراد حافظه بسیار قوی دارد و خاطرات بسیار زیادی از مشهد قدیم دارد، از دکتر شیخ تا حاج حسین آقای ملک و دیگران. به نظرم گفتگو با ایشان میتوان اطلاعات خوبی داشته باشد.