قصه ما تصویر آدمهایی را نشان میدهد که زندگی آرام و خوبشان حاصل کارگردانی بینقص خودشان است. آنها بعد از فهمیدن اینکه با دیگران کمی فرق میکنند، تکانی اساسی به زندگیشان دادند و اجازه ندادند کسی برایشان دل بسوزاند. روایت گروه تئاتری که طوفان حادثهای به شکلهای مختلف تلنگری به زندگیشان زده است، اما نگذاشتهاند آن را بههم بریزد و پایان بدهد. توانیابانی که اجراهای متعددی بین مردم داشتهاند و حالا بااعتماد بهنفس حرف میزنند، روایت میکنند و پیام میدهند هیچ حادثهای آنقدر مهم نیست که تو را اسیر چهاردیوار خانه و سکوت و روزمرگی و رنجوری کند.
علت نامگذاری پنجتن، وجود مقبره و بارگاه پنج امامزاده در روستای تبادکان است. راه اصلی دسترسی به آنها از محله پنجتن میگذشته و به همین به این نام معروف شده است.این محله تا حدود ۲۵ سال پیش که هنوز محلات تفکیک نشده بودند، همراه با دیگر محلههای اطرافش مانند شهید قربانی به محدوده التیمور معروف بود.
خرداد امسال مرکز یادگیری نرجس که سال 1395راهاندازی شدهبود در مدرسه شهدای نیروی انتظامی شروع به کار کرد تا در کلاسها بهجای دانشآموزان خردسال و نوجوان، افرادی بنشینند که از تحصیل جا ماندهاند. کادر آموزشی نرجس از همان ابتدا به شناسایی بیسوادها و کمسوادهای محله پرداخت. اطلاعات زیادی هم بهدست آورد؛ اینکه بیش از 800مرد و زن بیسواد در این محله است. کادر آموزشی از ابتدای شهریور شروع به تبلیغات کردند و بعد هم با جامعه هدفشان ارتباط گرفتند. نتیجه تلاششان ثبتنام بیش از 250سوادآموز خانم و 25سوادآموز مرد شد.
علیرضا مسعودی تهیهکننده و کارگردان از بین همه محدودههای شهری، این خیابان را برای آمادهسازی سریال «نوروز رنگی» و بهتصویرکشیدن دهه60 انتخاب کرده است.
کلام طلایی کارشناس مدیریت پسماند شهرداری مشهد به بچهها این بود: «برگهای خشکشده و ریخته بر زمین زباله هستند و زبالهها آنقدر قیمتی و ارزشمندند که قابلیت تابلوشدن و نمایشگاهیشدن را دارند.»
حاجعباسعلی عباسیقیافهشناس با ساخت چند مسجد و حسینیه در مشهد و شهرهای اطراف، از آن دسته خیّرهایی نیست که پول کلانی داشته باشد و با آن زمین بخرد یا پول ساخت مسجدی را تقبل کند. او که از نظر مالی مثل خیلی از مردم، وضعیت معمولی و ساده ای داشت، باهمت، توکل و جهاد خالصانه اش توانسته بود دو مسجد، یک مهدکودک و یک مکان ورزشی در مشهد و یک مسجد و حسینیه در روستای علی آباد کاشمر بسازد. او همه این کارها را در حالی انجام داده که درآمد و زندگی اش مثل خیلی ها معمولی بود.
گاهی مسیری که تقدیر برمیگزیند، نتیجهاش دلچسبتر است. مثل اتفاقی که برای زینب بلنجابی، هنرجوی هنرستان دخترانه عارفه افتاد و راه دیگری را برایش باز کرد. او عاشق رشته طراحی دوخت بود، اما آن سال به دلایلی دیرتر از دیگر دانشآموزان برای ثبتنام رفت. تعداد هنرجویان این رشته کامل بود و امکان ثبتنام در آن فراهم نشد. زینب بهاجبار و اکراه تنها رشته مجاز، یعنی طراحی فرش را انتخاب کرد. او آن روز خیلی ناراحت و دلگیر بود و هرگز فکرش را نمیکرد که بتواند در این هنر بدرخشد، اما او اکنون رتبه اول استان در رشته گلیمبافی را بین هنرجویان دانشآموز از آن خود کرده و برای خانواده و مدرسهاش افتخاری را رقم زده است.
دکترسیدعلی جوادی، مؤسس اولین درمانگاه طب سنتی در استان است. سیدعلی نوجوان، 15سالش تمام نشده بود که با دست بردن در کپی شناسنامه راهی جبهههای غرب شد و بعد از 26ماه، بهعنوان مجروحی بازمانده از عملیات کربلای4 برگشت. او برگشت تا با یاد رؤیای کودکی، دوباره پشت میز و نیمکت درس و دانشگاه بنشیند