محله پنجتن

محله
منطقه ۴

پنجتن

محله پنجتن

علت نام‌گذاری پنجتن، وجود مقبره و بارگاه پنج امامزاده در روستای تبادکان است. راه اصلی دسترسی به آن‌ها از محله پنجتن می‌گذشته و به همین به این نام معروف شده است.این محله تا حدود ۲۵ سال پیش که هنوز محلات تفکیک نشده بودند، همراه با دیگر محله‌های اطرافش مانند شهید قربانی به محدوده التیمور معروف بود.

محله پنجتن
سرافرازی در جنگ، اقتدار در پزشکی
دکترسیدعلی جوادی، مؤسس اولین درمانگاه طب سنتی در‌ استان است. سید‌‌علی نوجوان، 15سالش تمام نشده بود که با دست بردن در کپی شناسنامه راهی جبهه‌های غرب شد و بعد از 26ماه، به‌عنوان مجروحی بازمانده از عملیات کربلای4 برگشت. او‌ برگشت تا با یاد رؤیای کودکی، دوباره پشت میز و نیمکت درس و دانشگاه بنشیند
دوشنبه‌های مهربانی
شیوع کرونا باعث تعطیلی بسیاری از کسب‌وکارها شده و زندگی را بر خیلی از خانواده‌ها دشوار ساخته، اما هرگز نتوانسته است همدلی و هم‌بستگی را از بین ببرد. از ابتدای شیوع بیماری گروه‌های زیادی دست‌به‌دست یکدیگر دادند تا به همسایگان و هم‌محلی‌ها خیلی سخت نگذرد. مانند گروه همدلی کسبه و جوانان محله پنجتن که ویژه محدوده‌های پیرامونی شکل گرفته است. قرار آن‌ها دوشنبه‌شب‌هاست؛ ساعت 18تا21. جوانان عضو این تشکل مردمی از نقاط مختلف شهر برای انجام وظایفی که برعهده دارند، در خیابان پنجتن45 گردهم جمع می‌شوند و بعد از آماده‌سازی ظروف غذا، به 5گروه تقسیم می‌شوند تا ثمره تلاش یک هفته‌شان را به خانواده‌های نیازمند و کارتن‌خواب‌های حاشیه شهر برسانند.
ماجرای دانش آموز بازیگوشی که کارگردان و بازیگر شد
سال اول دبیرستان، امام جماعتی داشتیم به نام آقای اسماعیلی. ایشان گروه تئاتری راه‌اندازی کرده و از آنجا که آوازه شیطنت‌هایم به گوشش رسیده بود، برای اینکه من را زیر نظر داشته باشد در آن تئاتر نقش پدر پیر یک شهید را هم به من داد. در آن نمایش‌ها که در مدارس برگزار می‌‌‌شد‌، نمایش ما رتبه‌ای کسب نکرد، اما نقش اول بازیگری به من داده شد. این موفقیت برای من خیلی خوش‌حال‌کننده بود.‌ از آن به بعد‌‌ تقلید را کنار‌ گذاشتم. این نتیجه یک کار درست فرهنگی بود؛ اینکه چطور آقای اسماعیلی هوشمندانه دانش‌آموز شر و شیطان را بدون گرفتن هیجانات و شور نوجوانی از راه برنامه‌های فرهنگی جذب کرد.
دهه هشتادی‌های آتش نشان
سینا کاک‌رودی ساکن محله پنجتن هجده‌ساله است، اما قبل از هر چیز قامت بلند و رشیدش به چشم می‌آید. سینا ورزشکار است و کمربند مشکی رشته کاراته را دارد. این‌ها را بگذارید کنار این موضوع که نتیجه رقابت مناظره دانش‌آموزی که بین هنرستان‌ها در سطح استان خراسان‌رضوی برگزار شد، هفته گذشته مشخص شد و تیم چهارنفره آن‌ها برگزیده شد.
ماجرای فوتبالیست‌هایی که بعد 20سال یکدیگر را پیدا کردند
از بین هیئتی‌هایی که بیشتر نوجوان و جوان بودند، یک تیم فوتبال به همین نام تشکیل شد، این جریان به 20سال قبل برمی‌گردد. روزبه‌روز هم‌بستگی بین اعضای تیم بیشتر می‌شد و آن‌هایی که فوت‌وفن فوتبال را نمی‌دانستند و نابلد بودند، تکل‌زدن و شوت‌کردن دقیق را یاد گرفتند. دفاع، حمله و گل‌زدن، از بچه‌های طفلان مسلم فوتبالیست‌های حرفه‌ای ساخت. بعضی‌هایشان به تیم‌های شهری راه یافتند و خیلی‌هایشان برای همین تیم مقام آوردند. این داستان روایت همان کسانی است که نوجوانی‌شان را در زمین‌های خاکی به بزرگ‌سالی شیرین و خاطره‌انگیز رساندند.
پیکر «شهید محمدآرش احمدی» بعد از 5 سال برگشت
قرار بود نان‌آور خانه باشد و تکیه‌گاه و پشتیبان خواهران. امید مادر به او بود که تنها پسرش و آخرین فرزند خانواده به حساب می‌آمد. پدر خیلی وقت پیش چشم از دنیا بسته بود و خانه آن‌ها به‌جز او مرد دیگری نداشت، اما تقدیر طور دیگری رقم خورد. محمدآرش احمدی، از مدافعان تیپ فاطمیون، 17محرم سال95 در بیست‌سالگی در شهر حلب و منطقه عملیاتی العماره به شهادت رسید.
جهاد مهربانی در روزهای نامهربان
شکل گیری گروه جهادی منطقه ۴ به سال1384 برمی‌گردد و رفته‌رفته پررنگ‌تر شده است. این گروه کار را با مؤسسه خیریه «نسیم رحمت توس» شروع می کند. نقطه هدفشان روستاها و حاشیه شهر بود و کمک‌رسانی به افراد ساکن در این محدوده جغرافیایی، آن هم بیشتر در زمینه فرهنگی و تبلیغی و گاهی هم پروژه‌های عمرانی، اما از سال1397 نام گروه به نام شهید ابراهیم هادی تغییر کرد. این روزها با شیوع کرونا تمام تلاششان را به کار گرفته اند تا با ارائه خدمات رایگان، بیماران در منزلشان درمان شوند.