از همان در ورودی زمین خاکی وجود دارد که به دلیل بارش برف گلآلود شده است. گرچه کارتن و موکتهای زیادی از همان در ورودی تا سولهای که بهطور موقت برای نمازگزاران ساخته شده است گذاشتهاند، اما تردد برای سالمندان بسیار سخت است. سال96 از سوی آستان قدس رضوی زمین مسجد حضرت ولیعصر(عج) در خیابان سپاه32 اهدا شد تا اهالی محله شهرک بهارستان که تا شعاع چندصد متری آنها هیچ مسجدی وجود ندارد، بتوانند از این مسجد استفاده کنند.
درِ چوبی بزرگ ورودی فاطمیه هم ما را یاد ورودی اماکن متبرکه می اندازد. از درِ ساختمان اداری وارد می شوم و پس از بازدید از داخل بنای فاطمیه که بسیار باشکوه، تماما آیینه کاری و مزین به تصاویر شهدای محله است و باز هم حال وهوای حرم های مطهر را تداعی می کند، در دفتر مجتمع، پای صحبت پرچم دار آن می نشینم؛ بانو عالیه مغانی، مادر شهید ناصر تیموری نژاد، مؤسس و مسئول مجتمع فرهنگی مذهبی «فاطمیه بیت الاحزان حضرت زهرا(س)».
پس از فوت او سیدابراهیم باغدار آن را به دست میگیرد. سیدمحمد سادات هم پس از پدر و پدربزرگ چراغ مسجد را روشن نگه میدارد. او حالا در بستر بیماری افتاده است اما محمد شیری، نماینده متولی مسجد، تمام امور آن را به دست گرفته است، دوست و فامیل خانوادگی آنها که از همان دوران کودکی به مسجد رفتوآمد داشته است. حالا در همین فضای کوچک فعالیتهای بزرگی شکل گرفته است.
دایی شهید در حالیکه نگاهش به تصویر خواهرزادهاش خیره مانده است، میگوید: اگر میخواهید از دانیال بدانید بروید سراغ آنهایی که با او در برنامههای جهادی بودهاند، دوستانش در پایگاه بسیج که از نوجوانی با هم بزرگ شدهاند. چهارم آذر سالگرد عقدشان است. تازه شش ماهی بود که برای خودش در شرکتی کاری دست و پا کرده بود و داشت برای برگزاری مراسم عروسی آماده میشد. با رفتن دانیال چراغ این خانه خاموش شد.
باز هم سه همسایه خوب مینشینند در قاب تصویرمان. اینبار در کوچهای که گلستان شده است. قصهاش طولانی و دراز است. اما همین را بگویم که یکی از همسایههای خوبمان رسم مهربانیاش را تا تغییر نام کوچه به «گلستان»کشانده است. اینجا شهید صارمی37 است؛ خیابان گلستان.
او در سال90 مصممتر شد؛ وقتی همسرش از دنیا رفت و فامیل و غریبههایی از روستاها و شهرستانهای دور برای عرض تسلیت آمدند و از خیرخواهیهای او گفتند که هیچوقت پیش کبری خانم و فرزندانش آنها را بازگو نکرده بود؛ «نیت کردم با سهم ارثیه پدری و ثروتی که برایم گذاشته بود، صندوق قرضالحسنهای به نام «امام زمان( عج)» راهاندازی کنم.»
به مردم که اعتماد کنیم، همه چیز درست می شود. حاج آقا علیرضا نظری این را می گوید و از این جریان تجربه های شیرینی به خاطر دارد. تعریف می کند: فرصت خوبی بود که هرکس خودش را محک بزند. مردم اینجا شاید سرمایه دار و پول دار نباشند اما تا دلتان بخواهد مرام دارند. موردی داشتیم یک از اهالی ارثیه ده میلیونی ای را که به او رسیده بود بخشید یا دانش آموزی همه پول توجیبی اش را که داخل قلک جمع کرده بود برای ساخت مسجد اهدا کرد. یکی هم پول درها و پنجره ها را داد. مرحوم محمدعلی نوروززاده خانه اش را وقف کرده بود که از محل فروش آن بخشی از هزینه ها جفت و جور شد.