سمیرا شاهوردی، مادر آرزوها این روزها در آستانه برآورده کردن دههزارمین آرزوست. دههزارمین آرزویی که قرار است برآورده کند این است که امسال 313 عروس و داماد را در روز جوان خانه بخت بفرستد، میگوید: سال 90 دخترم به دنیا آمد. همان موقع، مامان برایم تابلویی هدیه آورد که روی آن نوشته بود: ستایش میکنم خدایی را که ستارالعیوب است. سال 88 دقیقا از 88/8/8 کارهای جهادی را شروع کردم. همه چیز از یک مسجد شروع شد و من خودم را ساختم تا بتوانم جایی دیگر را بسازم. رفتم و عشق را از حاشیه شهر شروع کردم.
آدمهای خیر همیشه ماجراهای شنیدنی و جذابی دارند؛ همچون «مقصود ایرانمنش» که وقتی با همراهی برادرانش مجتمع فرهنگی فاطمیه آذربایجانیهای مقیم مشهد را راهانداخت، بهدنبال لبخند نیازمندان و گرهگشایی از آنان بود.او با 200خیری که به او اعتماد کردهاند، هفته آینده 50جهیزیه نیز بین زوجهای نیازمند توزیع خواهد کرد تا همزمان با روز تولد حضرت فاطمه(س)، بار سنگینی از روی دوش آنها در آغاز زندگی مشترک برداشته شود.
اگر اهل فضای مجازی باشید شاید مطلع شده باشید که خودرو پراید مهرداد محمدپور را یک ماهی بود که دزدها سرقت کرده بودند. او هم از ظرفیت شبکههای اجتماعی برای پیداکردن خودرویش که تنها سرمایهاش بود، کمک گرفت. هر چند وسیله پیدا نشد، اما اتفاقهای بسیار خوبی برایش رقم خورد که در ادامه میخواهیم این موضوع را از زبان خودش بشنویم.
هنوز آفتاب نزده لب بام حسینیه رحیمیان مینشینند. عادت 28سالهشان شده است، آنقدر منتظر میشوند تا در سبز رنگ خانه حمید لکزاییان باز شود و او با کاسه آبیرنگش برایشان مشتمشت گندم بریزد. لکزاییان نذر ندارد، اما هر روز صدقه روزش را گندم میکند برای پرندگان. کبوتر و گنجشک و حتی زاغ هم فرقی ندارد و مشتهایش را پر از گندم میکند و روی زمین برای پرندگان میپاشد.
تاریخ پر از ردپای زنهایی است که میخواستند قدمی برای مردم بردارند. زنهایی که در این راه از ثروت یا از مهرشان گذشتهاند. نمونه آن زن سلطانحسین بایقراست که بخشی از ثروتش را صرف ساخت حمام در ایران کرد. یکی از اولینهای آن را هم بهنام خودش یعنی «آغچه» در مشهد راهانداخت.
حمامی که بعدها بهنام «حضرتی» شهرت یافت و درنهایت با تاریخی به درازای صفویه تا پهلوی دوم در سال1354 داخل طرح توسعه حرم قرار گرفت و خراب شد.
نسرین دهنوی در خانهای بزرگ شده که انجام کار خیر در آن امری متداول بوده است. او که سعی میکند راه پدرش را ادامه دهد، کار خیر را با حضانت گرفتن 3دختر بدسرپرست شروع میکند و آنها را به خانهاش میآورد. میگوید: دختری که خانواده معتادی داشت به من معرفی شد، بعد از او دو دختر دیگر هم به من معرفی شدند که با دختر اول نسبت فامیلی داشتند. این بانوی نیکوکار تاکنون به بیش از 2هزار عروس جهیزیه دادهاست و در حال حاضر نیز بیش از 40عروس در نوبت انتظار تهیه جهیزیه دارد.
تازه فهمیدم زندگی به چه معناست؟ اینکه آدم کنار آدم زندگی کند، یعنی چی؟ معنی همبستگی و احساس مسئولیت را درک میکنم و فهمیدم که مشکلات آدمها به یکدیگر ربط دارد. زمانی که من بیمارستان بستری بودم، تمام همسایهها برای اینکه شب مراقب من باشند، از هم پیشی میگرفتند و با وجود مشکلات فقر و نداری مرا تنها نگذاشتند؛ به همین دلیل من هم به این اهالی وابستگی بسیاری دارم و دلم به آنها خوش است. اینها بخشی از گفتههای سمانه عرفانیان است که سالها زندگیاش را وقف سرو سامان دادن اهالی محله کرده است.