همه چیز از یک اطلاعیه شروع شد. بچههای مدرسه روی برگه نوشته بودند که میخواهند رادیو معراج را راهاندازی کنند. صادق انشای خوبی داشت و به عنوان نویسنده عضو این گروه شد و به تولید پادکست پرداختند. یکی از این پادکستها در مسابقه فرهنگیهنری آموزش و پرورش مقام اول کشوری را به دست آورد. پس از این تجربه موفق نویسندگی، فکر فیلمنامهنویسی به سرش افتاد و اتفاقا در آن هم خوش درخشید. صادق نظامی، ساکن محله دانشجو، اکنون که در کلاس دهم درس میخواند شش نمایشنامه نوشته که اجرا شدهاند.
5سالی میشود که مریم روی ویلچر مینشیند اما این چرخهای دایرهای هیچوقت او را ناامید نکرده و نهتنها مانع شور و نشاطش نشده است، بلکه او را در تحمل سختیها و تلاش برای رسیدن به پلههای بالاتر راسختر کردهاست. در این مدت نه خودش ناامید شده و نه خانوادهاش. بعد از شروع بیماری تا سهسال هر روز صبح فیزیوتراپی میرود و عصرها هم در باشگاه ورزش میکند. بعد از سه سال که کمی احساس بهبودی میکند، درس و مشق و مدرسه را از سرمیگیرد و درحال حاضر هم دانشجوی سال آخر رشته گرافیک است.
شخصیتهایی که باعث آشناییام با ادبیات شدند آنقدر برای خودشان سختگیر بودند که من هم همانطور تربیت شدم. بهقدری این شخصیتها انسانهای بزرگی بودند که همیشه فکر میکردم قلم به دست گرفتن در حضور اینها خطاست. بارها بخشهایی از مقالهها را ترجمه و بعد هم رها میکردم. آنموقع مانند الان نبود که هر کارشناسی کتابی بیرون بدهد با عنوان مترجم، شاعر و نویسنده. دوستان عهد شباب همیشه میگفتند: «پس کی کتابی را ترجمه میکنی؟» و من اصطلاحی داشتم که همیشه میگفتم:«عن قریب» و این عن قریب حدود 30سال طول کشید.
زینب یوسفی رتبه دوم رقابتهای «جاجیمبافی» جشنواره هنرهای تجسمی استان آذربایجان شرقی آرزوی راهاندازی کارگاه قالیبافی برای زنان آسیبپذیر را دارد.
اسماء میرکی یکی از بافندههای ماهر فرش دستباف در بولوار شاهنامه است. او 22سال دارد و سال دوازدهم، در رشته «بافت فرش» جشنواره هنرهای تجسمی استان آذربایجان شرقی مقام نخست را به دست آورد. اسماء میگوید: «در جریان سفر به تبریز راننده وسیله نقلیه ما در راه تصادف کرد و به همین دلیل چندساعتی دیرتر به محل مسابقه رسیدیم. از طرفی استرس تصادف بر من تأثیر گذاشت به طوری که در ابتدای بافت و نشستن پشت دار قالی دچار اشتباه شدم و ترتیب تاروپودهای قالی را رعایت نمیکردم. بعد از چند دقیقه که متوجه این موضوع شدم، با وجودی که وقت زیادی نداشتم، عزم خود را جزم کردم و رتبه نخست را به دست آوردم».
میترا مرامی، یکی از دانشآموختگان رشته صنایع دستی، گرایش بافت فرش دستباف در دبیرستان راهنور است. او با اینکه تنها 20سال دارد، چندین بار در رقابتهای کشوری «بافت فرش» و «بافت زیلو» رتبه برتر را به دست آورده و از بافندههای متبحر بولوار شاهنامه و محله چهاربرج به حساب میآید. او سال 97 در جشنواره کشوری هنرهای تجسمی که در استان چهارمحال و بختیاری برگزار شد، شرکت کرده و رتبه اول مسابقات را در رشته «بافت فرش» از آن خود کردهاست.
فائزه حسینی هنوز 6سالش نشده بود که با تشویق اطرافیان متوجه شد که با دیگر هم سن وسال هایش فرق می کند. در یازده سالگی بی آنکه بداند نقاشی هنر است و می تواند حرفه محسوب شود، اولین سفارش طراحی را پذیرفت. پدرومادرش تبعه هستند و از کشور افغانستان، اما خودش متولد ایران است و بزرگ شده این خاک و بوم. شانزده ساله و ساکن محله طلاب است. او نقاشی را از کودکی شروع کرد. در همان شش هفت سالگی و زمانی که می خواست خواندن و نوشتن را یاد بگیرد، فهمید که چقدر در این زمینه مستعد است و می تواند پیشرفت کند.