من جزو اولین کسانی هستم که اوایل سالهای ۵۰ به اینجا آمدم. یک جاده از مردارکشان به سمت شهر میرفت که آن هم مالرو بود. یعنی اصلا آن زمان ماشینی وجود نداشت که بخواهد به این قسمت بیاید.
محله چهاربرج در گذشته چهار برج دیدبانی داشته است. اولین ساکنان چهاربرج نیروهای نظامی بودند که حدود ۳۰۰ سال پیش برای مقابله با حمله ترکمنها و ازبکها در این قلعه ساکن شده بودند. این محله از سال ۹۲ به محدوده شهری پیوست. چهاربرج با برخورداری از یخدان، خانه تاریخی و موزه، محور گردشگری بولوار شاهنامه است.

خانواده میرزا مصطفی رضوی، از ابتدای شروع جنگ خودشان را وقف آن کردند تا در پایان با یک شهید و دو جانباز شناخته شوند.
پهلوانبرات محمدی و همسرش طاهره فرزانه از قدیمیهای مردارکشان هستند. آنها برایمان از زمستانهایی میگویند که تنها سرگرمی اهالی شاهنامهخوانی و خواندن قصه حسن کرد شبستری بود.
حدود ۶۰ نفر از اهالی محله چهاربرج هر جمعه دور هم جمع میشدند تا مسجد «علیبنابیطالب (ع)» را برای ماه محرم آماده کنند، از پسر بچه ۸ ساله تا پیرمرد ۸۰ ساله.
خواهر، برادر، پسرعمو و دخترعمو ازجمله عناوینی است که اکثر اهالی محله چهاربرج هنگام صدازدن یکدیگر به کار میبرند. شاید اگر برای اولینبار در محله چهاربرج قدم بگذارید، از دیدن این همه فامیل یکجا تعجب کنید.
شهید کاظم دهقانی کوچکمرد بزرگی که یک روز بند پوتینهایش را محکم بست و از دل محله چهاربرج رفت تا تنها چند ماه بعد و درست شب عید سال ۶۱ پیکر دونیمشدهاش به خانه برگشت.
با طرح این پرسش که «میشود قدری از زمین باباجان را وقف مدرسه کنید»، ازسوی یکی از نوادگان مرحوم علیاکبر صدیق، هشت فرزند مرحوم تصمیم گرفتند قدمی بزرگ بردارند.