محله چهاربرج

محله
منطقه ۱۲

چهاربرج

محله چهاربرج در گذشته چهار برج دیدبانی داشته است. اولین ساکنان چهاربرج نیرو‌های نظامی بودند که حدود ۳۰۰ سال پیش برای مقابله با حمله ترکمن‌ها و ازبک‌ها در این قلعه ساکن شده بودند. این محله از سال ۹۲ به محدوده شهری پیوست. چهاربرج با برخورداری از یخدان، خانه تاریخی و موزه، محور گردشگری بولوار شاهنامه است.

محله چهاربرج
مادر شهیدان شعبانی، داغ سه جوان دیده بود
بانو عصمت بهشتی، آیینه تمام‌نمای صبر و شکیبایی بود. نماد و اسوه مادری مهربان و از‌خود‌گذشته. مادری که هشت پسر داشت.روز‌هایی بود که پنج فرزندش در میدان جنگ بودند، اما او خم به ابرو نیاورد.
این زوج سالخورده‌ با فروش آجر روزگار می‌گذرانند
با دست‌های زمخت مهربانش آجر‌های کهنه‌ را می‌شمارد، آجر‌ها به شماره پنجاه  که می‌رسد، پیرزن به پیرمرد سالخورده‌ای که با یک تسبیح بلند روبه‌رویش ایستاده با لهجه شیرینی می‌گوید: «بابای مرضی، یه دنه تسبیح بنداز!»
رفاقت دیرینه چهار برجی‌ها با درختان توت
سید‌حسن رضوی تعریف می‌کند: زمانی‌که توت‌ها می‌رسید، هر صحرا مشغول تکاندن درختانش می‌شد. توت، مصرف غذایی داشت و حتی اهالی با نان و توت روزه می‌گرفتند. نان هم با آرد جو تهیه می‌شد، نه گندم. اینجا زن و مرد کنار هم کار می‌کردند و کسی بیکار نبود.
پهلوان «حسن حسن‌پور» ببر خراسان بود
پهلوان حسن حسن‌پور را توسی‌ها خیلی خوب می‌شناسند. یکی از نامداران دهه‌های ۴۰ و ۵۰ که معرفی‌نامه‌اش، قهرمانی مردان جهان را یدک می‌کشد.
محمد‌حسین عباسی، آمبولانس محله چهاربرج بود
اهالی، حاج‌محمد‌حسین عباسی را به نام «آچارفرانسه»، «کارراه‌انداز» یا «آمبولانس محله» می‌شناسند. در دوره‌ای که جاده‌های خاکی چهاربرج هنوز رنگ ماشین به خودش ندیده بوده، چهارچرخی داشت تا به دادِ در‌راه‌مانده‌ها و مریض‌دار‌ها برسد.
خانواده رضوی، خودشان را وقف دفاع از میهن کردند
خانواده میرزا مصطفی رضوی، از ابتدای شروع جنگ خودشان را وقف آن کردند تا در پایان با یک شهید و دو جانباز شناخته شوند.
شاهنامه ۱۸ منی را ۵۰۰ تومان کرایه می‌کردیم!
پهلوان‌برات محمدی و همسرش طاهره فرزانه از قدیمی‌های مردارکشان هستند. آن‌ها برایمان از زمستان‌هایی می‌گویند که تنها سرگرمی اهالی شاهنامه‌خوانی و خواندن قصه حسن کرد شبستری بود.