کد خبر: ۱۲۱۳۲
۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۲:۰۰
به‌جای دستمزد صلوات بفرستید

به‌جای دستمزد صلوات بفرستید

سید‌حسن آزرده تعریف می‌کند: از اطراف چهاربرج آمدند دنبالم تا درخت‌هایشان را پیوند بزنم. سه روز و هر روز نصف روز وقت گذاشتم و در پایان وقتی مبلغ دستمزد را خواستند و گفتم صلواتی است، تعجب کردند.

محله چهاربرج در بولوار شاهنامه همچنان شبیه آن وقت‌هایی است که کوچک بود و همه آشنای هم. حالا با اینکه جمعیتش چندبرابر شده است، هنوز هم اهالی تا به یکدیگر می‌رسند، احوال‌پرس هم می‌شوند و در همه‌حال کمک‌حال هم هستند. یعنی به معنای واقعی، همسایه‌داری قوتش را دارد.

البته لابه‌لای صحبت‌های اهالی شاهنامه ۴۴، نام چند همسایه پرتکرار است که حاج‌محمدحسین عباسی یکی از آنهاست؛ خیرخواهی که لب جاده سوپرمارکت دارد و به‌واسطه گره‌گشایی‌های همیشگی‌اش بین اهالی شناخته می‌شود.

 

یک‌بار عمر می‌کنیم

کسی در چهاربرج نیست که حاج‌محمدحسین عباسی را نشناسد. مکان کسب‌وکارش بقالی قدیمی و کوچکی لب جاده شاهنامه است که محل کار‌های بزرگ اوست؛ جایی که کسی ناامید از آن برنمی‌گردد.

چند دقیقه ماندن در مغازه، گویای همان حرف‌های نیکی است که اهالی محله به‌عنوان همسایه خوب به او نسبت می‌دهند.

خودش با تأکید بر اینکه آدمیزاد فقط یک‌بار عمر می‌کند و چه بهتر که دستش پر از نیکی باشد، می‌گوید: از سال ۱۳۴۹ که ساکن اینجا شدم، با خودم قرار کردم کارراه‌انداز مردم باشم. روزگاری ماشین داشتم و مردم را به شهر می‌رساندم. اگر کسی بنزین می‌خواست، در اختیارش می‌گذاشتم و وقتی هم دیدم دانش‌آموزان محل مدرسه خوبی ندارند، پانصد متر زمینم را به مدرسه رضوی اهدا کردم.

حاج‌آقا عباسی سال‌هاست حکم نگهبان محله را دارد و هرشب در محله دور می‌زند تا اتفاق ناگواری نیفتد و تاکنون چندین دزد را تحویل کلانتری داده است.

او آن‌قدر به فکر همسایه‌ها و اهالی این محدوده است که سال‌هاست بدون دستمزد من‌کارت مردم را شارژ می‌کند.

 

به‌جای دستمزد   صلوات بفرستید

 

پیوند زدن صلواتی درخت‌ها

قصه سید‌حسن آزرده را از زبان حاج‌آقا عباسی و باغداران زیادی در چهاربرج شنیده‌ام؛ اینکه درخت‌ها را رایگان پیوند می‌زند. پای صحبت خودش می‌نشینم تا به‌عنوان همسایه از کار خیری بگوید که در حق اهالی اینجا می‌کند.

وقتی هم دیدم دانش‌آموزان محل مدرسه خوبی ندارند، پانصد متر زمینم را به مدرسه رضوی اهدا کردم

او با تأکید بر اینکه باید هوای هم را داشته باشیم، می‌گوید: کارراه‌اندازی فقط به دادن پول نیست. هرکدام از ما می‌توانیم با همان مهارتی که داریم، به درد همسایه‌ها و مردم بخوریم. مهارت خود من پیوند درخت است؛ هنری که آن را از پدر باغبانم به ارث برده‌ام. از هجده‌سالگی تا همین الان صد‌ها درخت برای مردم اینجا و روستا‌های اطراف پیوند زده‌ام و خواسته‌ام در حقم دعا کنند.

او به هیچ‌یک از درخواست‌های افراد برای این کار جواب رد نمی‌دهد و آن‌طور که اهالی چهاربرج می‌گویند، برای پیوند هر درخت دست‌کم یک‌ساعت زمان می‌گذارد: از اطراف چهاربرج آمدند دنبالم تا درخت‌هایشان را پیوند بزنم. سه روز و هر روز نصف روز وقت گذاشتم و در پایان وقتی مبلغ دستمزد را خواستند و گفتم صلواتی است، تعجب کردند. برای من دعای مردم ارزش دارد.

 

به‌جای دستمزد   صلوات بفرستید

 

وقف زمان برای همسایه‌ها

با معرفی حاج سیدحسن، سر از خانه رضا کرمانی درمی‌آوریم؛ کسی که خیلی از اهالی این محله شماره همراهش را دارند.

او را بیشتر به فعالیت‌هایش در مسجد سرچشمه ابوالفضلی‌های چهاربرج می‌شناسند که سعی کرده است برنامه‌ها با قوت در مسجد محل پابرجا باشد.

حاج‌رضا از آشپز‌های فعال این مسجد است و سال‌هاست رایگان خدمت می‌کند و معتقد است حتی وقف زمان برای همسایه‌ها و اهالی برکت به همراه دارد: پدر و مادرم همیشه دست‌گیر همسایه‌ها و اهالی محل بودند. به ما بچه‌ها هم توصیه می‌کردند کار نیک را ترک نکنیم. من هم بازنشسته هستم و بخشی از وقت آزادم را صرف امور مسجد، به‌خصوص آشپزخانه آن کرده‌ام. از دعای خیر مسجدی‌ها و همسایه‌ها، همه گرفتاری‌هایم رفع شده است.

 

* این گزارش چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۴ در شماره ۵۹۴ شهرآرامحله منطقه ۱۱ و ۱۲ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44