![](/files/fa/news/1403/11/17/51023_942.jpg)
در محله مردارکشان هنوز هم به رسم قدیم، قبرستان بیخ گوش اهالی است تا هروقت دلشان، هوای عزیز رفتهشان را کرد، راه دوری نروند؛ قبرستانی که به گواه قدیمیترین سنگ قبر، چهلودوساله است.
البته این دومین قبرستانی است که اهالی مردارکشان (خیابانهای شهیدمجیر و شهیدهاشمینژاد) به خود میبینند. اولین قبرستانشان هم مثل همین، کنار خانههابود و روستا با آن آغاز میشد؛ قبرستانی که نه از زیادی قبرها، بلکه با افزایش خانهسازیها تعطیل شد و تغییر کاربری داد.
قبرستانی که حالا حتی خاطرات قدیمیهای محل هم آنقدر قد نمیدهد که سنوسال دقیق آن را بگویند. فقط همینقدر میدانند که عمرش به هفتادهشتاد سال پهلو میزد و این را پای حرف پدرهایشان شنیدهاند.
برای نوشتن از همین آرامستانها درمحله چهاربرج، شاهنامه ۶۵ و اینکه چه آدمهایی آمده و رفتهاند، در این روزهای چراغبرات همراه شدیم با خاطرات حاجصفر یزدی که یکی از کارهای خیر و داوطلبانهاش رسیدگی به امور آرامستان محله است.
حاجصفر، مرحوم مادرش را درکنار سیصدقبر قدیمی همین آرامستان به خاک سپرده بود. او عزیزان زیاد دیگری هم در دل این قبرستان قدیمی داشت، اما از یک جایی به بعد تصمیم گرفت خودش پیشنهاددهنده تغییر کاربری آن باشد؛ «از سال ۱۳۶۱ در این آرامستان که خانهها به آن وصل شده بودند، دیگر تدفینی صورت نمیگرفت.
مدتی که گذشت، عدهای سودجو ادعای مالکیت و تصرف آرامستان را کردند. آن زمان من عضو شورای روستا بودم. برای اینکه این زمین از دست آنها درامان باشد، پیشنهاد تبدیلش به بوستان را دادم. با موافقت فرمانداری بدون اینکه قبری خراب شود، روی قبرستان قدیمی تبدیل به پارک محلی شد که اگر نمیشد به تصرف درمیآمد.»
آنطورکه حاجآقا یزدی به یاد میآورد، در سال ۱۳۷۴ با اعلام رضایت اهالی، پارک در محل قبرستان ساخته میشود و از میان همه قبرها فقط یک قبر که سنگ آن همتراز با پیادهرو پارک شده بود، باقی میماند. قبری که تنها یادگار قبرستان قدیم مردارکشان و متعلق به مرحوم رمضان طاهری است. او در ۲۷ تیر سال ۱۳۴۳ فوت کردهاست.
با تعطیلی قبرستان قدیمی، کمی بالاتر از آن، زمینی را که متعلق به کشاورزان مردارکشان بود، قبرستان میکنند. حاجآقا یزدی مساحت این زمین را دو هکتار میخواند و میگوید: این زمین طبق اصلاحات ارضی متعلق به کشاورزان بود؛ زمینی که به وقت پرآبی مردارکشان محل کاشت گندم بود و به نام «تپه دوبرارون» شناخته میشد. البته کسی نمیداند دوبرادر چه کسانی بودهاند؛ فقط بزرگانمان تعریف میکردند که محل زراعت آنها بعداز برداشت و تپهکردن گندم و کاه، تبدیل به تپهای از خاک شده بود.
طبق گفتههای حاجصفر از سال ۱۳۶۱ دفن اموات محل در این آرامستان انجام میشود و تاکنون بیشاز چهارصدنفر به خاک سپرده شدهاند.
حاجصفر اولین قبر این آرامستان را متعلقبه غلامعلی قریبامرغانی میداند و تعریف میکند: تابستان سال ۱۳۶۱ وقتی قرار شد او را بهعنوان اولین نفر در قبرستان جدید دفن کنند، همسرش دوست نداشت. گریه میکرد و میگفت «شوهرم غریب است و میخواهند ببرند آنجا.»
حاجصفر از مردان نیک روزگار است که در هرجای محله میتوان ردی از قدمهای خیرش را پیداکرد. یکی از آنها رسیدگی به امور آرامستان است. او از ۳۵ سال قبل به انتخاب خود اهالی محل، دفن اموات را در این آرامستان مشخص میکند؛ «همیشه سعی کردم طوری جا را تعیین کنم که زمین آرامستان حیف نشود.»
به گفته مردم، چون آرامستان روحانی ندارد، به وقت دفن اگر روحانیای از طرف خانواده داغدار نباشد، او که سالهاست کاروان زائران را به کربلا میبرد و مداح محل است، دفن و تلقین را خودش انجام میدهد.
البته او یادی از چند خیّر دیگر هم میکند که یکی از آنها مرحوم حسن حسینی، از اهالی پایینده است و نقل میکند: مرحوم برای تعیین حساب سال به روستا میآمد. بعد از ساخت آرامستان جدید، بانی خیر شد و قدم اول را برای ساخت غسالخانه برداشت. مردم هم بسیار کمک کردند و غسالخانه درست شد.
مردارکشان دو شهید دارد. یکی از این شهدا با نام حسن چناری در همین آرامستان به خاک سپردهشده است. حاجصفر میگوید او در نوزدهسالگی در مهاباد شهید شد.
وقتی با حاجآقا یزدی بین قبرهای آرامستان قدم میزنیم، او خدابیامرزی نثار هرکدام میکند و سعی دارد یک ویژگی خوب از آنها را بگوید. مرحوم فاطمه جاویدی یکی از آنهاست؛ قابله روستای مردارکشان که تاریخ روی سنگ مزارش نشان میدهد در سال ۱۳۹۸ به خاک سپرده شدهاست.
او میگوید: حاجخانم دست به خیر و کمک بود. بهجز قابلهبودن در همه عروسیها پول جمع میکرد. او بیشترین مرده را در این روستا شست و غسال بانوان بود.
* این گزارش پنجشنبه ۲۵ بهمنماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۸۴ شهرآرامحله منطقه ۱۱ و ۱۲ چاپ شده است.