کد خبر: ۹۱۹۶
۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۱:۳۰
پهلوان چوخه‌کار توس در تنگه چزابه هم با عراقی‌ها کشتی گرفت!

پهلوان چوخه‌کار توس در تنگه چزابه هم با عراقی‌ها کشتی گرفت!

حاج علی‌اصغر نجارزاده و پسرش هاشم سال‌ها در گود چوخه توس کشتی گرفته‌اند و هر دو سابقه حضور در جبهه را دارند. حاج علی‌اصغر می‌گوید: در تنگه چزابه گیر افتاده بودیم و مهمات نداشتیم. برای همین بیشتر درگیر جنگ تن‌به‌تن می‌شدیم.

در سراسر محدوده منفصل توس کسی را پیدا نمی‌کنید که دستی در کشتی چوخه نداشته باشد یا دست‌کم اطلاعاتی درمورد آن نتواند بدهد. گفتن جمله «خاک پهلوان‌خیز» عجیب به تاریخ این منطقه می‌نشیند. وقتی هرجا سراغ موسفیدکرده‌هایشان را گرفتیم، یکی را با پیشوند «پهلوان» معرفی کردند.

اگرچه شاید این روزها، این ورزش باستانی هم مانند خیلی از آداب و رسوم غبارگرفته دیگر در گذر سال‌ها رو به فراموشی گذاشته، قدیمی‌ها همچنان دستی بر آتش دارند و از دوران شکوه این ورزش در منطقه خاطره‌ها تعریف می‌کنند. حاج علی‌اصغر نجارزاده از هشتاد‌ساله‌های محله چهاربرج است که کوچک و بزرگِ محل، او را با همین عنوان می‌شناسند.

این گزارش، حاصل گفتگو با او و پسرش هاشم نجارزاده است که از ورزش با چوخه و نامداران آن در منطقه، خاطره‌ها دارند. در کنار همه اینها حاج علی‌اصغر نجارزاده که یکی از زندانیان زمان طاغوت هم بوده و همچنین هاشم نجارزاده- که این روز‌ها رئیس پایگاه بسیج چهاربرج است و ۶۱‌ماه حضور در جبهه و جانبازی را هم در کارنامه دارد- دو تن از چهره‌های انقلابی منطقه ما هستند که شنیدن حرف‌ها و خاطراتشان خالی از لطف نیست.      

 

درباره علی‌اصغر نجارزاده 

شغلش را از نام فامیلش گرفته است. به قول خودش، پشت‌درپشت نجار بوده‌اند و ادوات کشاورزی می‌ساخته‌اند. کشتی را مثل خیلی از هم‌دوره‌ای‌هایش بدون داشتن استاد یا آموزش خاصی فراگرفته.

آن هم در گیرودار یقه‌گیری‌های دوره نوجوانی وقتی ۱۳‌سال بیشتر نداشته است: «رسم بود بزرگی، قند می‌گذاشت و پهلوانان را دعوت به کشتی می‌کرد. هر‌که پشت باقی رقبا را به خاک می‌رساند، قند مال او می‌شد.

کشتی با چوخه در روز سیزده‌بدر معمولا در آرامگاه فردوسی یا میل‌کاریز برگزار می‌شد، اما پاییز فصل رونق کشتی با چوخه محسوب می‌شد. در این ایام، کشاورزان محصولات خود را برداشت می‌کردند و به قول معروف پولی دستشان می‌آمد.

زمان عروسی‌ها هم معمولا مقارن با همین ایام بود، بنابراین کشتی با چوخه تبدیل به یکی از رسوم عروسی‌های قدیم شده بود.» 

اولین کشتی را در ۱۸ سالگی با نورمحمد پهلوان گرفته. نورمحمد ادعا می‌کرده: «از جایی که آفتاب درمی‌آید تا جایی که غروب می‌کند، هرکجا پهلوانی هست، شکست می‌دهد.» علی‌اصغر جوان هم می‌رود و این ادعا را رد می‌کند تا در تمام دوران کشتی‌اش فقط پهلوان‌حسین و رمضان‌نامی از ناظرآباد باشند که پشتش را به خاک می‌زنند. بعد از آن هم تا ۳۵‌سالگی کشتی می‌گیرد و با نامدارانی مثل حسین موسی، علی زارع، محمد فضائلی، غلامرضا قشنگ و عیسی‌خان، پنجه‌درپنجه می‌شود.

داشتن روحیه پهلوانی در مردم آن دوره باعث می‌شود بعد‌ها او و دیگر هم‌ترازانش از فعالان انقلابی در رویداد‌های بهمن ۵۷ باشند. همین است که حالا حاج‌علی‌اصغر علاوه بر پهلوان بودن، یکی از چهره‌های انقلابی چهاربرج شناخته می‌شود که چندماهی را هم در زندان رژیم پهلوی به سر برده.

او جزو اسرایی است که در روز حمله مردم به زندان وکیل‌آباد، از بند ظلمت رهایی پیدا کرده است: «توی تظاهرات دستگیر شدم و سه‌ماه در زندان رژیم طاغوت بودم، اما زمستان سال ۵۷ مردم به داخل زندان ریختند و من هم با باقی اسرا آزاد شدم و دوباره در تظاهرات شرکت کردم. حالا هم که ۳۵ سال از آن روز‌ها می‌گذرد، توی همین محله‌ام. سابق نجاری می‌کردم و حالا چندسالی است که خودم را بازنشست کرده‌ام.»

 

دیگر در هیچ مجلسی سر راه کاروان را نگرفتم

قدیم رسم بود که پهلوانان می‌رفتند جلوی کاروان عروس را می‌گرفتند و اجازه نمی‌دادند عروس را به خانه داماد ببرند؛ مگر اینکه پهلوانی از خانواده عروس برای مبارزه پیش قدم شود یا هدیه‌ای را به‌عنوان قندِ مبارزه پیشکش کنند.

یک‌بار من هم جلوی کاروانی را گرفتم و طلب قند کردم. گفتند: «پهلوان داریم و مبارزه می‌کنیم». پهلوانشان جلو آمد، اما وقتی نتوانست مرا شکست دهد، از بازویم دندان گرفت و فرار کرد. خانواده عروس ناچار قبول کردند پهلوانشان باخته و قند را اهدا کردند، اما من دیگر در هیچ مجلسی سر راه کاروان را نگرفتم.     

 

حاج علی‌اصغر و هاشم آقا، پدر و پسری که از قدیم‌های کشتی باچوخه در توس هستند

 

کُشتی با چوخه در تنگه چزابه به کارم آمد

در دوران جنگ ۴۵‌روز در تنگه چزابه با گردانی که در آن بودم، مقاومت کردیم. در تنگه گیر افتاده بودیم و مهمات نداشتیم. برای همین بیشتر درگیر جنگ تن‌به‌تن می‌شدیم. وقتی عراقی‌ها حمله می‌کردند، اسلحه‌شان را می‌شکستیم و پنجه‌درپنجه مبارزه می‌کردیم. کشتی‌گیر بودن، آنجا خیلی به کارم آمد و توانستم همه را از دم زمین بزنم.      

 

درخت را با یک پا از ریشه درآوردم

یک‌بار دیدم چند جوان دور یک درخت حلقه زده‌اند و با بیل سعی دارند آن را از ریشه درآورند و در جای دیگری بکارند. درخت، جوان بود و دور تنه‌اش ۳۰ سانتی‌متر بیشتر نمی‌شد. رفتم جلو و گفتم خجالت نمی‌کشید، اسم خودتان را گذاشته‌اید مرد؟ بعد دستم را دور درخت حلقه کردم، پایم را توی گودال فروبردم و درخت را با یک‌پا از ریشه درآوردم.                   

وقتی عراقی‌ها حمله می‌کردند، اسلحه‌شان را می‌شکستیم و پنجه‌درپنجه مبارزه می‌کردیم. کشتی‌گیر بودن، آنجا خیلی به کارم آمد

 

درباره هاشم نجارزاده

هاشم نجارزاده که این روز‌ها رئیس پایگاه بسیج محله چهاربرج است، اولین کودک دبستانی در محله‌اش بوده که در سال ۵۷ عکس شاه را پاره می‌کند و بعد هم از مدرسه فراری می‌شود.

خانواده برای اینکه عوامل رژیم آسیبی به او نرسانند، او را به مشهد آورده و پنهان می‌کنند؛ «کلاس پنجم دبستان بودم که عکس شاه را پاره کردم و از مدرسه فراری شدم. تا مدتی دنبالم بودند، برای همین سه‌ماه در منزل یکی از اقوام پنهان شدم. بعد هم که انقلاب به پیروزی رسید، درگیر کار شدم و نتوانستم ادامه تحصیل دهم».

هاشم نوجوان، با شروع جنگ راهی جبهه می‌شود و تقریبا از ابتدا تا انتهای جنگ را در مناطق جنگی می‌گذراند؛ «سال ۶۰ بود. ۱۵ سال بیشتر نداشتم، اما از آنجا که هیکلم از هم‌سن‌وسال‌هایم درشت‌تر بود، بعد از دست‌کاری شناسنامه، کسی متوجه سن کمم نشد. یادم هست با شهید کاظم دهقانی به روستای بحرآباد رفتیم تا به‌صورت ناشناس راهی جبهه شویم.

می‌ترسیدیم بفهمند شناسنامه‌هایمان را دست‌کاری کرده‌ایم. دوستم پسر ریزنقشی بود، برای همین جلوی او را گرفتند و اجازه ندادند سوار اتوبوس اعزامی‌ها شود، اما مرا صدا کردند و گفتند سوار شوم. مدت ۶۱ ماه در جبهه خدمت کردم و اتفاقا یکی از تفریح‌های من و تعداد دیگری از بچه‌های رزمنده در جنگ، برگزاری همین کشتی با چوخه بود و ساعات بیکاری با آنهایی که چوخه کار کرده بودند، زورآزمایی می‌کردیم.»

هاشم نجارزاده در یکی از عملیات‌ها مجروح می‌شود و همین موجب می‌شود که سال آخر جنگ دوباره به محله چهاربرج برگردد؛ البته ناگفته نماند که این ورزشکار کشتی با چوخه این سال‌ها به ورزش کوهنوردی رو آورده و بیشتر قله‌های ایران نظیر شیرکوه و دنا را فتح کرده است و همچنان روز‌های فراغت از کار، کوهنوردی می‌کند.

 

حاج علی‌اصغر و هاشم آقا، پدر و پسری که از قدیم‌های کشتی باچوخه در توس هستند

 

۲ کیلومتر خودش را روی زمین کشیده بود

سال ۶۷ در منطقه چنگه بودم. خبر رسید که گروهی از منافقان قصد عبور از معبر را دارند. با تعدادی از بچه‌ها راهی شدیم. در هنگام درگیری، یکی از رزمنده‌ها ناپدید شد. سه‌روز بعد چوپانی که گوسفندان اهدایی مردم به رزمنده‌ها را در آن اطراف می‌چراند، خبر آورد که در نزدیکی محل، تپه‌ای وجود دارد و سگ گله سه‌روز است که مدام می‌رود آن بالا و پارس می‌کند.

حدس زدیم باید اتفاقی افتاده باشد. با چندنفر به محلی که چوپان گفته بود، رفتیم. دیدیم همان سرباز ناپدیدشده، رو به قبله نشسته و همان‌طور که تفنگش را روی سینه گذاشته، به شهادت رسیده است. متوجه شدیم در عملیات، مجروح شده و حدود دو کیلومتر خودش را روی زمین کشیده تا به آن نقطه رسیده است. روبه‌رویش نامه‌ای بود که قبل از شهادت، برای مادرش نوشته بود.

 

جنازه را با سیم خاردار داخل ماشین گذاشتیم  

خاطرم هست در یکی از عملیات‌ها باید برای باز کردن معبری، از سیم خاردار عبور می‌کردیم. تجهیزاتی برای عبور نداشتیم. در میانمان سرباز کم‌سن‌وسالی بود به نام رحمانی از فردوس.

رحمانی وقتی دید تجهیزاتی برای عبور نداریم، خودش را روی سیم‌های خاردار انداخت. شاید باور نکنید که سه‌گردان از رویش رد شد. وقتی خواستیم او را از روی زمین برداریم، نبشی‌ها از پشتش بیرون زده بود، طوری‌که مجبور شدیم سیم‌های خاردار را از داخل زمین بیرون بکشیم و همراه پیکرش داخل ماشین بگذاریم.  

باید از مسئولان بخواهیم برای احیای این ورزش باستانی تدبیری بیندیشند، زیرا کشتی با چوخه تنها یک ورزش نیست

   

حال بد کُشتی چوخه در این روز‌ها

به گفته هاشم نجار‌زاده، کشتی با چوخه به‌مرور زمان دستخوش تغییراتی شده و این ورزش باستانی این روز‌ها ترکیبی از رشته جودو و کشتی با چوخه است، به‌طوری‌که تعدادی از ورزشکارانی که در رشته جودو دارای نام و آوازه شده‌اند، پیش از آن کشتی با چوخه انجام می‌دادند؛ مثل بهروز پرهیزگار که مقام اول جودوی کشوری را از آن خود کرده است، اما این تغییرات هم نتوانسته چیزی از محبوبیت آن در میان اهالی توس کم کند.

اگرچه کشتی با چوخه از سال ۷۴ طبق رسم دیرینه‌اش دیگر در روز ۱۳‌فروردین برگزار نشده و دوستداران آن ناچارند برای دیدن این مسابقه پهلوانی به اسفراین سفر کنند، لازم است حالا که حرف به گفتن کمبود‌ها کشیده شده است، از مسئولان محترم بخواهیم برای احیای دوباره این ورزش باستانی تدبیری بیندیشند، زیرا کشتی با چوخه تنها یک ورزش نیست، بلکه آیینه‌ای است که می‌توان فرهنگ پهلوانی این خطه را در آن به تماشا نشست.

 

* این گزارش پنج شنبه، ۹ بهمن ۹۳ در شماره ۸۶ شهرآرامحله منطقه ۱۲ چاپ شده است.  

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44