محله سجادیه که روزگاری بهخاطر کارگاههای خیاطی و گلدوزیاش معروف بود حالا با رکود این حرفهها روبهروست.
محله سجادیه بخشی از روستای ۷۰ هکتاری که روزگاری بوژمهن و یا نوچمن بوده، است. برخی اهالی هنوز این محدوده را «بژمه» میخوانند. در روستای بوژمهن تا سال ۸۰ کشاورزی میشده ولی بعد از آن بدلیل قرارگرفتن در محدوده شهری از زیر کشت خارج شده است. بولوار چمن شاید یادگاری از نام مزرعه «نوچمن» در این محله باشد. وجه تسمیه سجادیه قرارداشتن حسینیه قدیمی امام سجاد (ع) در قلب محله است.

در کوچه شهیداعتمادی۴ خبری از همهمه و شلوغی نیست. از مهمترین ویژگیهای این کوچه، نشانههایی است که از گذشته تا امروز باقی ماندهاند؛ مسجدی با عمر حدود نیمقرن و کوچهپسکوچههای شیبدار.
هیئتامنا و مسئول کانون فرهنگی مسجد محله سجادیه چراغ این مکان معنوی را روشن نگه داشتهاند.
نظم ارتش دوستداشتنی است و حقیقت این است که خیلی از جوانها تا به سربازی و خدمت در نظام نروند، قدر زندگیشان را نمیدانند.
گرچه سن زیادی ندارد، اما مربی باسابقه ورزشهای رزمی به حساب میآید. کسی که در کودکی فریفته هنرهای رزمی میشود و عمرش را پای آن میگذارد. از هفتسالگی زندگی با ورزش رزمی را شروع کرده است. ثمره کار محمد غلامینژاد، تعلیم بیش از هزار هنرآموز است.
کارگاهی در حاشیه بولوار امت و محله سجادیه است که نه زرق و برقی دارد و نه تابلو بزرگی، با اینحال اینجا سه نفر مشغول کار هستند و نان خانهشان را میبرند. این گلدوزی کامپیوتری یکی از کارگاههای باقیمانده در راسته بولوار امت است که هنوز پابرجاست. در سالهای نهچندان دور اینجا بورس گلدوزی کامپیوتری بود اما حالا آن کارگاهها جای خود را به فروشگاههای پررنگ و لعاب کلاهفروشی دادهاند. هادی ذاکرنژاد، اوستاکار و گلدوز جوانی است اما 20سال در این حرفه سابقه دارد و چراغ کارگاهش را روشن نگه داشته است.
اسم جاروی دستهبلندشان «مکهای» است. این جاروها را پیمانکار میخرد و به پاکبانها میدهد. براتعلی از صبح تا شب جاروها را در آب میگذارد تا خیس بخورد و بهتر کار کند. او میگوید: جاروهای جدید اصلا به درد نمیخورد و زود سیخهایشان از بین میرود و زمین تمیز نمیشود. جارو کردن درست وقتی است که بهجز آشغالهای درشت، خاک را هم بگیری تا تمیز باشد.
براتعلی پروانه میگوید: دلیل نمیشود اگر برخی مردم رعایت نمیکنند ما کوتاهی کنیم.