ساواک

ده دی نقطه آغاز پیروزی انقلاب اسلامی در مشهد بود
قاسم صفریان در خاطراتش می‌نویسد: «به باغ ملی که رسیدیم، صدای گلوله‌ها نزدیک بود و صدای مسلسل قطع نمی‌شد. همه را به گلوله می‌بستند. یک کشتار وحشیانه، مقابل نانوایی چهارراه لشکر شد».
بی‌رحمی ساواک خون شهیدیعفور را به جوش آورد
«خدا لعنتشان کند؛ امروز در چهارراه شهدا چقدر خانم‌ها را زیر تانک له کرده‌اند؛ دلم می‌سوزد.» آن‌طور‌که صدیقه‌خانم به یاد می‌آورد این آخرین جمله شهید اصغر یعفور بود که ظهر روز یکشنبه، دهم دی ۵۷ به او گفت.
زمستان سرخ مشهد در نامه‌های سرّی ساواک
روایتی از نهم و دهم دی‌ماه ۱۳۵۷ مشهد که در ورق‌های اسنادی آن روزگار ثبت شده است تا شاهدان ماندگار تاریخ باشند.
۹ و ۱۰ دی مشهد خون‌بارتر از ۱۷ شهریور تهران
۲۹ آبان تا ۱۰ دی ۵۷، انقلابی‌ترین روز‌های مشهد رقم خورد. در فاصله ۲ تا ۹دی‌ماه اتفاق‌های زیادی در مشهد رخ داد. ۳ دی کارکنان دادگستری به مردم پیوستند.
شهید کامیاب، خطیب مبارز انقلاب
موتورسواری با دو سرنشین به تعقیب شهید کامیاب  پرداختند و در تقاطع خیابان راه آهن (خیابان شهید کامیاب فعلی) و خیابان خواجه ربیع، در حالی که سرعت ماشین کم شد، دو گلوله به  وی شلیک کردند.
موزع 15 ساله و پخش اعلامیه‌های امام لابه لای روزنامه خراسان!
جواد خادم‌الخمسه در نوجوانی به جرگه طرفداران امام‌خمینی (ره) می‌پیوندد و دغدغه این را پیدا می‌کند که چطور اعلامیه‌های ایشان را به دیگران نیز برساند. سراغ توزیع روزنامه می‌رود تا در‌کنار آن بتواند به‌راحتی اعلامیه پخش کند. او هر روز اعلامیه و روزنامه‌ها را ترک دوچرخه‌اش می‌گذاشت و در یک خانه روزنامه می‌انداخت و در خانه دیگر، اعلامیه.
محمدعلی غفاریان از سه سالگی وارد مسیر انقلاب شد!
پررنگ‌ترین خاطره‌اش از کودکی به روز‌هایی برمی‌گردد که دست در دست مادر به خانه علمای مشهد می‌رفت تا ردی از پدرش پیدا کنند؛ پدری که از غائله مسجد گوهرشاد دست پهلوی افتاده بود. او که با همین تصویر از مقاومت پدر در برابر حکومت پهلوی قد کشید، خودش به مبارزی تبدیل شد که خانه‌اش در پایین‌خیابان یکی از مکان‌های اصلی چاپ اعلامیه در سال ۱۳۵۷ بود.