کد خبر: ۹۸۴۰
۰۸ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۲:۰۱

«آوای انتظار» محله خیرآباد بدون امکانات!

«شرط پذیرش بچه‌ها در گروه سرود، داشتن نمرات خوب در کارنامه است». لیلا امجدی‌زاده در این باره می‌گوید: برخلاف بسیاری از گروه‌های سرود که حتی زمان امتحانات هم اجرا می‌روند اولویت گروه سرود ما درس است.

سه سال پیش کارشان را با چهار پسربچه قدو‌نیم‌قد آغاز کردند و حالا تعدادشان به چهل نفر هم می‌رسد و در مناسبت‌های مختلف برای مردم برنامه اجرا می‌کنند. صحبت از گروه سرود «آوای انتظار» محله خیرآباد است که نه جای ثابتی برای تمرین دارند، نه بودجه‌ای اختصاصی برای رفع کم‌وکاستی‌هایشان. آنها با عزم و اراده قوی‌ای که دارند، روزبه‌روز در حال پیشرفت هستند.

ماجرای آشنایی ما با این گروه سرود به دهه اول محرم بازمی‌گردد؛ درست زمانی که در خیابان شیخ‌صدوق ۱۱ برای هم‌محله‌ای‌هایشان سرودی را در وصف امام حسین (ع) اجرا می‌کردند و آنها با گوشی تلفنشان، لحظه‌به‌لحظه اجرای این گروه را ثبت می‌کردند.

خودمان چیزی کم نداشتیم

آدرسی که به ما داده‌اند، داخل یکی از آپارتمان‌های محله خیرآباد است. راهی آنجا می‌شویم. هیچ سروصدایی به گوشمان نمی‌خورد. تصورمان این است که بچه‌ها هنوز نیامده‌اند. ولی همین که وارد می‌شویم، حدود چهل دختر و پسر را می‌بینیم که در لباس‌های سبز یکدست مرتب نشسته اند و منتظر حضور ما هستند. کوچک‌ترین عضو گروه، پنج‌ساله است و بزرگ‌ترینشان هم ۱۴ سال دارد.

لیلا امجدی‌زاده، سرپرستی گروه سرود آوای انتظار را برعهده داردو سرود‌های زیادی را با مضامین دفاع مقدس، انقلاب اسلامی و اهل بیت و... را در مناسبت‌های مختلف اجرا می‌کنند. سال ۱۴۰۰ تعدادشان روی‌هم‌رفته پنج نفر بودند که گروه سرود را راه انداختند و خیلی زود پنج نفر دیگر هم به جمعشان اضافه شدند. آنها عضو گروه سرود دیگری بودند، اما به‌دلیل دوری راه، از ادامه کار با آن گروه انصراف دادند و البته دوست داشتند این کار را ادامه بدهند.

لیلا امجدی‌زاده آنها را جذب گروه خودشان می‌کند و هدایت کار را به‌عهده می‌گیرد: «یک حس درونی به من می‌گفت این کار شدنی است. مدام با خودم می‌گفتم مگر ما چه چیزی از بقیه کم داریم؟ مهم عشق و علاقه بچه‌هاست که حسابی پای کارند و تحت هر شرایطی همکاری می‌کنند. خودم هم شروع کردم به یاد گرفتن اصول و قواعد و با دخترم فاطمه در کلاس‌های مربیگری شرکت کردیم و خیلی زود فوت‌وفن کار را یاد گرفتیم.»

 

درس، اولویت اصلی است

«شرط پذیرش بچه‌ها در گروه سرود، داشتن نمرات خوب در کارنامه است». امجدی‌زاده با تأکید بر این گفته‌اش ادامه می‌دهد: برخلاف بسیاری از گروه‌های سرود که حتی زمان امتحانات هم اجرا می‌روند و درس برایشان بی‌اهمیت است، اولویت گروه سرود ما درس است. یعنی بچه‌ها موقع امتحانات، توی خانه و کتابخانه روی درس‌هایشان تمرکز می‌کنند و با کارنامه قبولی و نمرات خوب سر کلاس سرود می‌آیند.

 

«آوای انتظار» محله خیرآباد بدون امکانات!

 

مشکلی به نام نبود حامی

مهم‌ترین مشکلی که درحال‌حاضر گروه سرود آنها با آن روبه‌روست، چگونگی رفت‌وآمد به محل‌های اجراست. آنها با وسیله حمل‌ونقل عمومی به محل اجرا‌ها می‌روند. بچه‌ها از یادآوری خاطرات رفت‌وآمدشان، خنده به لب‌هایشان نشسته است و دارند برای هم چیز‌هایی تعریف می‌کنند و می‌خندند.

مهم عشق و علاقه بچه‌هاست که حسابی پای کارند و تحت هر شرایطی همکاری می‌کنند

امجدی‌زاده می‌گوید: مهم‌ترین معضل ما، نبود بودجه برای حمل‌ونقل بچه‌هاست برای بعضی از اجراهایمان در وکیل‌آباد یا میدان شهدا با مترو می‌رویم. شهرداری و یا ارگان‌های دیگر اگر این مانع بزرگ را از پیش راهمان بردارد، با انگیزه‌ای که بچه‌ها دارند، قطعا در مسابقات مختلف برای محله و شهرمان افتخار می‌آفرینیم.

او در ادامه حرف‌هایش به یکی دیگر از چالش‌های پیش‌رویشان اشاره می‌کند و می‌گوید: گروه سرود آوای انتظار از سمت هیچ نهاد و ارگانی حمایت نمی‌شود. گروه سرود برای ارتقای سطح کیفی خود نیازمند هزینه است که تأمینش برای ما مقدور نیست. تعداد گروه‌های سرود زیاد است و رقابت بین آنها افزایش پیدا کرده است. برای آنکه در میان این همه گروه سرود بتوانیم حرفی برای گفتن داشته باشیم، باید به فکر تأمین یک منبع مالی باشیم.

گروه‌های سرود موفق از شعر‌های جذاب و بدیع استفاده می‌کنند، آهنگ‌های اختصاصی می‌سازند و در استودیو‌های مجهز، سرودشان را ضبط می‌کنند، حال آنکه ما حتی برای دوخت لباس متحدالشکل گروه، دست‌به‌دامان بعضی مادران خیاط شدیم که زحمت این کار را کشیدند.

 

خاطرات ماندگار در گروه سرود

بچه‌ها حالا دیگر به ساکتی دقایق اول نیستند. آنها یا در حال مرور خاطرات برای همدیگرند یا دست بلند می‌کنند و اجازه می‌خواهند برای تعریف خاطراتشان برای ما. عسل و رضا ابراهیمی، برادر و خواهری هستند که همین امروز به گروه آوای انتظار پیوسته‌اند. آنها از طریق یکی از دوستان عسل یعنی زینب طهماسبی که حالا همین‌جاست و حسابی هم بلبل‌زبانی می‌کند، با این گروه آشنا شدند و، چون قبلا اجرای گروه را در یکی از موکب‌های خیابان طبرسی دیده بودند، به عضویت در این گروه علاقه‌مند شدند.

سجاد ایمانی، پسر خانم امجدی‌زاده، هم جزو اولین اعضای گروه بوده که حالا یکی از ارشد‌های کلاس و تک‌خوان گروه است. وقتی دلیل علاقه‌اش به گروه سرود را می‌پرسم، می‌گوید: حضور در کار گروهی و همکاری با دیگران، یک تجربه لذت‌بخش است که به آن علاقه دارم.

علی پاکباز، یکی دیگر از پسرهاست که فقط چند ماه از اضافه شدنش به گروه می‌گذرد. دلیل حضور علی در روز‌های ابتدایی فقط آوردن خواهر کوچکش بوده است، اما بعد که متوجه می‌شود گروه فقط دخترانه نیست و اتفاقا به عضو پسر هم احتیاج دارند، حالا خودش هم عضو گروه شده است. به‌شوخی می‌گویم اگر برای خواهرت سرویس رفت‌وآمد بگذارند، دیگر راحت می‌شوی و نیازی نیست که بیایی. فورا جواب می‌دهد: من خودم پیاده می‌آیم.

امجدی از بچه‌ها می‌خواهد اسم گروه را تکرار کنند که ناگهان همه بلند و یک‌صدا می‌گویند: «آوای انتظار» و یکی از دختر‌ها با جملاتی شمرده توضیح می‌دهد: آرزوی ما ظهور امام‌زمان (عج) است و ما آن‌قدر سرود می‌خوانیم و آن‌قدر خودمان را بزرگ و قوی می‌کنیم که بعد از ظهور، حضرت از ما دعوت کنند در محضرشان سرود بخوانیم.

* این گزارش یکشنبه ۷ مردادماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۷۸ شهرآرامحله منطقه ۳ و ۴ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44