فروشنده توانیاب میدان شریعتی عاشق ارتباط گرفتن با مردم است
زهرا پرند| حتما او را بارها و بارها نزدیک میدان شریعتی در محله احمدآباد در حالی که کاغذهای تبلیغاتی مغازهها را به دست مردم میدهد، دیدهاید. شاید بارها برای علی مُرگانی ۲۹ ساله که بیماری cp یا همان فلج مغزی کنترل حرکتیاش را مختل کرده، دل سوزاندهاید. اما شاید تصور هم نکنید که با وجود این وضعیت چقدر به دنبال ارتباط با آدمهاست و برای رسیدن به این منظور چه کارهایی میکند. او به سختی حرف میزند، اما حرفهایش شنیدنی است و آرزوهای شیرینی که در سر دارد، بهدرد آدمهای بیحوصله امروزی میخورد.
از اول میخواستم روی پای خودم بایستم
مُرگانی، دست و پاشکسته میگوید: «سختیهای زندگی را با بیرونآمدن از خانه جبران کردم تا مردم مرا با این وضعیت ببینند و به چشم آنها نیز عادی شود» ۷ سالی از کارکردن او مقابل پاساژهای ابتدای خیابان احمدآباد میگذرد. درآمدش روزانه از ۷ صبح تا ۱۰ شب، ماهی ۲۵۰ هزار تومان است و حالا نگاه مردم به او عادی شده است و میدانند که دلش میخواهد خرجیاش را خودش بدهد: «من از اول میخواستم روی پای خودم بایستم. تازه پدر و مادرم به من میگویند تو زیادی هم کار میکنی.»
علی آقا مدرک ندارد اما: «به اندازه یک آدم سالم میفهمم.» میخندد و در توضیح حرفش میگوید: «میفهمم، چون کتاب میخوانم. آن هم کتابهای روانشناسی. کتابهایی درباره رفتارکردن با مردم.»
من ۵ تا بیمهنامه عمر دارم؛ یکی برای خودم، یکی برای همسر آیندهام، یکی برای بچهام و ..
من ۵ تا بیمهنامه عمر دارم؛ یکی برای خودم، یکی برای همسر آیندهام، یکی برای بچهام و ..
۵ بیمهنامه عمر دارم
با وجود اینکه حتی به سختی میتواند حرف بزند، اما به دنبال ارتباط برقراکردن با آدمهاست که در اینباره به نکته جالب و عجیبی اشاره میکند: «من ۵ تا بیمهنامه عمر دارم؛ یکی برای خودم، یکی برای همسر آیندهام، یکی برای بچهام و ...» برای هر کدام از این بیمهنامهها، ماهی ۱۳۰ هزارتومان هم پرداخت میکند؛ درحالی که هنوز زن و بچه ندارد.
او البته شغل دیگری هم دارد: «در اتاقم دستگاهی دارم که با آن اتومات CD رایت میکنم.» مدتی است از این شغل تراکتپخشکنی خسته شده است، اما تا ۴ یا ۵ سال دیگر آن را کنار میگذارد. دیگر هم نمیگوید در فکرش چه میگذرد. در پایان هم از آرزویش میگوید: «دوست دارم شرکت رایت CD بزنم.»
*این گزارش شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۲ در شهرآرا محله منطقه دو چاپ شده است.
