کد خبر: ۹۳۷۰
۱۶ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۲:۰۰

وقتی تانک، آمبولانس می‌شود!

نصرت‌الله محمودی تعریف می‌کند: وقتی می‌دیدیم چند نفر مجروح داریم که ممکن است به‌خاطر خون‌ریزی زیاد تا رسیدن آمبولانس دوام نیاورند، آنها را روی موتور تانک می‌گذاشتیم.

دست به سینه نشسته است و برای اطرافیان که با اشتیاق به حرف‌هایش گوش می‌کنند، خاطره می‌گوید، درست مانند روز‌هایی که سربازان دورش جمع می‌شدند و گوش‌به‌فرمان بودند. می‌گوید: خیلی‌ها فکر می‌کنند ما ارتشی‌ها خشن هستیم، اما اشتباه می‌کنند. ما فقط زندگی‌مان بر مدار نظم و قانون است. سرهنگ بازنشسته ارتش، نصرت‌الله محمودی، این روز‌ها روی صندلی پارک می‌نشیند و با روی خوش برای جوان‌تر‌ها از خاطراتش می‌گوید.



با تانک جان هم‌رزمانمان را نجات می‌دادیم

برای او که سابقه ۱۲۰‌ماه حضور در جبهه را دارد، بسیاری از خاطرات با جنگ گره خورده است. می‌گوید: روز‌های تلخ و شیرین زیاد داشتیم. روز‌های شیرین وقتی بود که در عملیات‌ها پیروز می‌شدیم و روز‌های تلخ به شهادت بچه‌ها گره می‌خورد.

نصرت‌الله محمودی ادامه می‌دهد: رسته‌ام تانک بود و در خط مقدم زیر گلوله‌باران بودیم. صبح به‌خیرمان با صدای گلوله بود و با آتش گلوله‌باران دشمن در ساعت‌۶ صبح، روزمان را شروع می‌کردیم. یک بار قبل از اذان صبح، گلوله‌باران شروع شد و تا نزدیکی‌های طلوع ادامه داشت. یکی از بچه‌ها گفت نوبتی برویم پشت تانک تا نمازمان را بخوانیم. نوبت او که شد، وقتی رفت بیرون، گلوله خورد و افتاد زیر تانک. همان‌جا شهید شد. تا چهارساعت بعد منتظر بودیم که آمبولانس برسد و او را ببرد.

به سرهنگ می‌گویم از قسمت‌های شیرینش هم بگویید. ابرو‌های پرپشتش را بالا می‌اندازد و می‌گوید: گاهی از تانک به‌عنوان آمبولانس استفاده می‌کردیم؛ یعنی وقتی می‌دیدیم چند نفر مجروح داریم که ممکن است به‌خاطر خون‌ریزی زیاد تا رسیدن آمبولانس دوام نیاورند، آن‌ها را روی موتور تانک می‌گذاشتیم و یک کیلومتر تا پشت جبهه می‌بردیم. شیرینی‌اش اینجا بود که جان خیلی‌ها را این‌طوری نجات دادیم.

 

شیرینی هندوانه‌های بعد از عملیات

«چون داخل تانک فضا کم است، مجروحان را روی تانک می‌گذاشتید؟» وقتی این سؤال را می‌پرسم، توضیح می‌دهد: در تانک جایی برای تحرک نیست. فرمانده هدایتگر تانک است و راننده دراختیار فرمانده و یک نفر هم دیدبانی می‌دهد. یک سرباز عادی هم فشنگ می‌گذارد. گاهی باید در را ببندند و از پریسکوپ نگاه کنند که فضا کمتر و بسته می‌شود. داخل هم پر از مهمات است؛ هشتاد‌گلوله و ۱۴۲۰‌لیتر گازوئیل موتور در آن گرما!

به نظر می‌رسد گرمای آن زمان را برای یک لحظه کاملا احساس می‌کند. نفس عمیقی می‌کشد و ادامه می‌دهد: داخل تانک فقط یک تهویه دارد برای خارج‌کردن دود. گاهی خیلی ما را تحویل می‌گرفتند و بعد‌از عملیات به هر کداممان یک برش هندوانه می‌دادند. نمی‌دانید خوردن هندوانه بعد‌از خروج از تانک چقدر می‌چسبید!

* این گزارش چهارشنبه ۱۶ خردادماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۷۲ شهرآرامحله منطقه ۹ و ۱۰ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44