کد خبر: ۹۱۸۳
۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۰:۰۰

رسم بانوان کفشدار حرم‌رضوی برای آزادی زندانیان!

دلیل حبس فاطمه؛ دادن  چک سفید‌امضاست. هفت ماه است به جرم نکرده، اسیر این دیوار‌ها شده‌ام. می‌خواهم فرزندانم را ببینم و بغلشان کنم.

زهرا زنگنه| «بری دیگه برنگردی» جمله‌ای است که بدرقه راهشان است. این بهترین آرزو برای این دَم از زندگی آنهاست؛ زندگی‌ای «که روز‌هایی از آن به رنج حبس گذشته است. آمدنشان به دوستاق‌خانه» به میل و خطای خودشان نبوده است، پای لرز خربزه‌خوردن دیگران نشسته‌اند؛ یکی‌شان ضمانت کرده و آن یکی چک قرض داده است و.... حالا بعد از چند ماه بوی آزادی را استشمام می‌کنند، اشک شوق می‌ریزند و می‌روند از این چند روز و چند ماه که چندین سال بر آنها گذشته است، درس عبرت بگیرند.

اما آزادی؟ چطور؟ چگونه می‌خواهد جای آن‌طرف میله‌ها و این‌طرف میله‌ها عوض شود؟ آن‌هم برای کسانی که اصلا انتظارش را نداشته‌اند، بدون هیچ پشتوانه و همراهی! باید گفت این‌هم از نعمات هم‌جواری با علی بن موسی‌الرضا (ع) است.

لطف امام مهربانی‌ها در شهر بهشت و در آنی که فرد از همه بریده و ناامید است، دستش را می‌گیرد. حالا خادمانی از حریم رضوی با ۵ هزار و ۱۰ هزار تومان تا میلیون‌ها تومانی که جمع کرده‌اند، آمده‌اند تا آزادی را با تعدادی از محبسی‌ها شریک شوند.

 

خبر‌های خوش آن‌طرف دیوار‌های بلند

آن طرف دیوار‌های بلند با سیم‌های خاردار، خبر آزادی چند زن زندانی با کمک خادمان حریم رضوی پیچیده است. هرکسی درباره آزادشدگان گمانه‌زنی می‌کند و هر زندانی مالی‌ای در این لحظه انتظار دارد اسمش جزو آزادشدگان باشد. بله! پشت میله‌ها هم خبر‌های خوش و شادمانی را می‌توان یافت.

چند هفته قبل از این پچ‌پچ‌های زندانیان، بگومگو‌های خادمان در بارگاه منور امام‌رضا (ع) آغاز شده بود؛ آنجا که چند بانوی خادم با هم صحبت‌هایی را آغاز کردند تا برای چندمین بار کلید بازکردن قفل زندان را برای چند حبس‌کشیده بسازند. حالا با کارت‌به‌کارت‌کردن پول و همراهی خیران و دوست و آشنا پول‌هایی را جمع‌آوری کرده‌اند و این کلید آزادی در دست آنهاست.

«ما آزادسازی زندانیان را به یک رسم در جمع خودمان تبدیل کرده‌ایم.» این جمله را نرگس یوسفی‌راد مطرح می‌کند. او از خادمان حرم است و اولین‌بار ایده تشکیل این گروه و جمع‌آوری پول برای آزادی زندانیان را داده است.

خودش تعریف می‌کند: اینکه خادمان حرم‌مطهر در قالب دسته‌های مختلف کار‌های خیر انجام دهند، موضوع جدیدی نیست. خدمت در محضر امام مهربانی‌ها می‌طلبد که آدم، مهربانی را گسترش دهد و حال‌وهوای معنوی حرم هم به اشتراک این حال خوب کمک می‌کند.

 

آزادی ۳ بانو، هدیه دهه کرامت

آزادسازی زندانی در این سال‌ها توسط یوسفی راد و دوستانش آن‌قدر احساس خوشایندی به آنها داده است که در این راه ثابت‌قدم شده‌اند. او می‌گوید: ما اولین‌بار با تعدادی از بانوان کفشداری این کار خداپسندانه را انجام دادیم و در ادامه در کار‌های خیری که انجام می‌دادیم، آزادی زندانیان یک کار ثابت شد؛ کاری که در دهه کرامت، عید مبعث یا نوروز انجام می‌دهیم و خیلی وقت‌ها ما هم به‌اندازه خود آزادشدگان خوش‌حال می‌شویم.

یوسفی و هفده بانوی خادم حرم‌مطهر امروز مهمان محله تربیت در منطقه ما شده‌اند؛ مهمانانی که آزادی را به زندانیان هدیه کرده‌اند. هدیه‌ای که پیامد‌های زیادی دارد و لبخند را روی لب چند خانواده می‌آورد. سه بانوی زندانی جرائم مالی، در این روز با پول‌هایی که خادمان و خیران جمع‌آوری کرده‌اند، آزاد می‌شوند.

مبلغ موردنیاز برای آزادی این سه نفر بیش از ۷۰۰میلیون تومان است که ۱۰۰میلیون تومان آن توسط خواهران خدمه کفشداری حرم‌مطهر جمع‌آوری شده است. بقیه مبلغ هم با کمک چندنفر از خیران و همراهی ستاد دیه تأمین شده است.

 

رسم بانوان کفشدار حرم‌رضوی برای آزادی زندانیان!

 

مرضیه، فاطمه و آرزو، آزادید!

پرچم سبز گنبد امام‌رضا (ع) و بسته گل و نبات برای بانوان زندانی که نام معصومه را دارند، به‌اضافه جعبه‌های شیرینی در دستان خادمان است تا پیام شادی آزادی را در این حال‌وهوای معنوی به منتخبان برسانند.

در روز آزادی همه خوش‌حال می‌شوند، چه آنان که اسمشان خوانده می‌شود، چه آنان که باید انتظار بیشتری بکشند. در هر صورت، در صف آزادی چندنفری جلو می‌افتند. در این لحظه و با دیدن پرچم سبز گنبد، دیدگان خیلی از زندانیان بند نسوان بارانی می‌شود و برای لحظاتی علامت سؤال ذهنشان که قرار است چه کسانی آزاد شوند، فراموش می‌شود. همه پشت‌سرهم بر پرچم بوسه می‌زنند و آرزو می‌کنند؛ شاید همه یک آرزوی مشترک می‌کنند.

هیچ خبری از ناراحتی در چهره بقیه زندانیان نیست، همه یکدیگر را بغل می‌کنند، تبریک می‌گویند و شوروشعفی برپا می‌شود

مدیحه‌سرایی ایام ولادت و دهه کرامت و سخنرانی بانوان خادم درباره چگونگی تهیه پول آزادی بانوان زندانی جرائم مالی غیرعمد بخش آغازین مراسم آزادی زندانیان است که با حضور زندانیان و مسئولان زندان برپا شده است.

بعد از شیرین‌شدن کام زندانیان به‌مناسب دهه کرامت، نوبتی هم که باشد، نوبت اعلام‌کردن نام آزادشدگان است. خبری که قلب زندانیان را به تپش انداخته است و برای این اتفاق لحظه‌شماری می‌کنند.

نام مرضیه، فاطمه و آرزو خوانده می‌شود. هیچ خبری از ناراحتی در چهره بقیه زندانیان نیست، همه یکدیگر را بغل می‌کنند، تبریک می‌گویند و شوروشعفی برپا می‌شود. دو روز دیگر که کار‌های اداری آزادی انجام شود، سه بانو راهی خانه و کاشانه می‌شوند و بقیه هم دست‌به‌دعا می‌شوند تا بار بعدی نام آنها خوانده شود.

امیدوار به تکرار این خیر هستیم

با این کار خیر و این اتفاق زیبا در سایه الطاف امام مهربانی‌ها، حالا چند خانواده شاد خواهند شد و فراق‌های مادر و فرزندی پایان می‌یابد. این کار خداپسندانه را بانوان خادم کفشداری رقم زده‌اند. مریم عاشوری در وصف این لحظه و اتفاق می‌گوید: ما آمده‌ایم تا کار دوستانمان را تکمیل کنیم، خیلی از آنها در این امر سهیم بودند و دوست داشتند در این روز‌ها به حرمت نفسی که زیربیرق حضرت‌رضا (ع) می‌کشند، آزادی را هدیه کنند.

این بانوی خادم حریم رضوی می‌گوید: ما همراه جمعی از بانوان به اینجا آمده‌ایم تا نام مبارک حضرت‌رضا (ع) اینجا آورده شود. خادمان و خادمیاران حرم‌مطهر از چندهزار تومان تا چندمیلیون تومان همراهی کردند تا این کار انجام شود. انتخاب زندانیان هم با مشورت مسئولان زندان و با شناخت و بررسی وضعیت از سوی آنها انجام شد و امیدواریم که این امر در مناسبت‌های بعدی هم تکرار شود.



دلیل حبس مرضیه: ضمانت

دیدی امام‌رضا (ع) ضامنت شد

- انتظار دیدن بانویی به سن شما را اینجا نداشتم. چندساله هستید؟
هفتادساله‌ام. خودم هم فکر نمی‌کردم زندان در سرنوشتم باشد.

- چه‌کاره هستید؟ چه اتفاقی شما را راهی زندان کرده است؟
با عزت و آبرو زندگی می‌کردم. مستمری‌بگیر یک اداره دولتی هستم. در این رودربایستی‌های دوست‌وآشنا، اعتماد نابجا کردم. برای یکی از آشنایانم ضمانت کردم. بی‌مروت بدهکار شد و فراری! من ماندم و یک سفته ۷۲میلیونی.

- چند وقت است که زندانی شده‌اید؟
از روز سوم عید نوروز اینجا هستم.

- روز و شب‌ها اینجا به شما چطور گذشت؟
من می‌دانستم که زندان جای من نیست. تا مدتی متحیر بودم، ولی می‌دانستم خدا من را رها نمی‌کند. خودم بار‌ها در مجموعه‌های خیریه دست‌گیری کرده بودم.

- خبر آزادی‌تان را که شنیدید، دیدم اشک‌هایتان بند نمی‌آمد. چه حسی داشتید؟
باور کنید دیشب که هوا بارانی شد، آزادی‌ام را از حضرت‌رضا (ع) خواستم. با خودم می‌گفتم من را رها نمی‌کنند. امروز که اسمم را خواندند، گفتم دیدی مرضیه، خود امام‌رضا (ع) ضامنت شدند.

- کار‌های اداری که تمام شود، یکی‌دو روز دیگر از زندان آزاد می‌شوید. چه حسی دارید؟
فکر می‌کنم امام‌رضا (ع) من را دیده‌اند، حسی بهتر از این نیست، برای تشکر خدمتشان می‌روم.

- دوست دارید بعد از آزادی چه کار کنید؟
چهار فرزند دارم که می‌خواهم با همان حس مادرانه یک‌بار دیگر در آغوش بگیرمشان، بغلشان کنم و آرام شوم.

رسم بانوان کفشدار حرم‌رضوی برای آزادی زندانیان!

دلیل حبس آرزو: دادن سفته بدون قید ضمانت

حقم این بند نبود!

- آرزوخانم، در جوانی سابقه دار مالی شده‌ای. غفلت کارت را به اینجا رساند؟
بله، من هنوز به سی سال نرسیده‌ام و این اتفاق تلخ را تجربه کرده‌ام. باید دقت می‌کردم که این اتفاق نیفتد.

- چه شد که کار به زندان رسید؟
من برای ضمانت کار در یک کارگاه، یک برگه سفته ۸۰میلیونی به صاحب‌کارم دادم. اشتباهم این بود که قید نکردم برای ضمانت است، بی‌تجربگی کردم. او هم برگه سفته را خرج کرد و من ماندم و یک بدهی‌ای که به دخل‌وخرج زندگی ما نمی‌خورد.

این تجربه را به‌دست آورده‌ام که باید پای هر امضایی که می‌زنی، فکر کنی. یک امضای اشتباه می‌تواند زندگی یک انسان را عوض کند


- نمی‌شد این مبلغ را تأمین کرد که سابقه این‌شکلی برایت درست نشود؟
نه، واقعا کسی را نداشتم که پی کارم را بگیرد. من رفته بودم که برای ماهی چهارپنج میلیون تومان کار کنم و توان چنین پرداختی را نداشتم.

- چند وقت است که در زندانی؟
حدود یک‌ماه؛ یک‌ماهی که برای من خیلی دیر و سخت گذشت.

- چه حسی داری که امروز از طریق خادمان حرم آزاد شده‌ای؟ 
دستشان درد نکند. واقعا در خدمت حضرت، مهربانی می‌کنند. من ممنون امام‌رضا (ع) هستم، من دختر زحمت‌کشی هستم که حقم این بند نبود و خود امام دیدند و کمکم کردند.

- بعد از آزادی کجا می‌روی؟‌
می‌روم پیش مادرم. می‌دانم چقدر دعا کرده است که آزاد شوم، می‌دانم چقدر منتظرم است. بعد هم می‌روم پیش امام‌رضا (ع) تا از ایشان قدردانی کنم.

- این اتفاق باید برای تو تجربه شده باشد، درست است؟ هرچند شاید تجربه گرانی باشد!
من این تجربه را به‌دست آورده‌ام که باید پای هر امضایی که می‌زنی، فکر کنی. یک امضای اشتباه می‌تواند زندگی یک انسان را عوض کند. البته حاضر نبودم به‌خاطر رسیدن به این تجربه چنین هزینه‌ای بدهم.

 

دلیل حبس فاطمه: دادن  چک سفید‌امضا

انتظار من و بچه‌هایم پایان یافت

- هم‌بندی‌هایت می‌گفتند خیلی دل‌تنگ بچه‌هایت هستی. چند وقت است اینجایی؟
هفت ماه است به جرم نکرده، اسیر این دیوار‌ها شده‌ام. می‌خواهم فرزندانم را ببینم و بغلشان کنم.

- چند سال داری؟
چهل سال. این آخری‌ها خیلی سخت گذشت.

- گفتی جرم نکرده‌ای؟ چطور؟ پس برای چه زندانی هستی؟
به‌دلیل نادانی خودم و یک رفیق نیمه‌راه. همسرم دسته‌چک به نامم گرفت. امضایم را گرفت و رفت چک کشید، من را بدبخت کرد.

- زندان که افتادی، برایت کاری نکرد؟
نه، اصلا نیست که بخواهد کاری کند. من را گذاشت با بدهی‌ها و دوتا بچه که دلم برایشان تنگ شده است.

- شنیدم مبلغ چک هم زیاد بوده است. همین باعث شده است مدت زندانت طولانی شود؟
بله، چک ۶۰۰ میلیون بوده است. چه کسی می‌خواست پول بدهد؟ ما اگر چنین پولی داشتیم، شوهرم دست به این کار‌ها نمی‌زد. الان هم مطمئنم اگر خادمان و خیران دنبال کارم را نمی‌گرفتند، حالا‌حالا‌ها من و بچه‌هایم همدیگر را نمی‌دیدیم.

- چیزی تا دیدن بچه‌هایت نمانده است. خبر دارند که می‌خواهی آزاد شوی؟
من که خودم تازه فهمیده‌ام، مگر اینکه خادمان به آنها خبر داده باشند. انتظار هر سه نفر ما دارد به پایان می‌رسد، خداراشکر.

- حالا که خادمان رضوی و خیران کار آزادی‌ات را پیش برده‌اند، صحبتت با امام‌رضا (ع) چیست؟
بعد از آزادی با بچه‌هایم می‌روم حرم. اگر این کار‌های خیران و خادمان نبود، حالاحالا‌ها من زندانی بودم.

- بعد از زندان برنامه‌ات برای زندگی چیست؟ 
باید بایستم بالای سر بچه‌هایم و برایشان هم پدری کنم و هم مادری. نمی‌خواهم دیگر هیچ‌وقت بین ما فاصله بیفتد.

* این گزارش پنج‌شنبه ۲۷ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۴۹ شهرآرامحله منطقه ۱۱ و ۱۲ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44