وقتی برای اولینبار وارد خانه همسر میشود، فرشی دستباف پیش پایش پهن میکنند. طرح و نقش این فرش که هنر دست مادرشوهر است او را علاقهمند به هنر قالیبافی میکند.
«آذر ظریفمحبی» هنرمند قالیباف محله امیریه از انگیزهاش برای قالیبافی چنین میگوید: «۱۶ ساله بودم که ازدواج کردم. همسرم کاشمری بود و مادر و خواهرش قالیبافی میکردند. وقتی برای اولینبار وارد خانه مادرشوهرم شدم فرشی دستباف پیش پایم پهن کردند که هنر دست مادرشوهرم بود. خواهرشوهرم نیز یک جفت پشتی به من هدیه داد. از همان زمان علاقهمند به قالیبافی شدم.»
وقتی برای اولینبار وارد خانه مادرشوهرم شدم فرشی دستباف پیش پایم پهن کردند که هنر دستش بود
این عشق و علاقه به قالیبافی با ظریف میماند تا اینکه روزی تبلیغی برای ثبتنام در کلاس قالیبافی میبیند. میگوید: «حدود ۱۰ سال پیش بود که برگه تبلیغاتی را دیدم و از آن به بعد وارد عرصه قالیبافی شدم. اولین فرشی را که بافتم، فروختم و هزینهاش را صرف کارگاهها و دورههای بعدی کردم.»
ظریف که از آن زمان تاکنون تابلوفرشهای فراوانی بافته، با دیدن جمع زیادی از خانمها در مجتمع محل زندگیاش، فکری ظریف به ذهنش میرسد و تصمیم به راهاندازی کارگاهی برای آموزش قالیبافی میگیرد.
وی دراین رابطه میگوید: «وقتی با جمعی از خانمهای مجتمعمان صحبت کردم و متوجه شدم آنها اوقاتشان را در منزل به بیکاری میگذرانند، تصمیم گرفتم کارگاهی راهاندازی کنم و آنچه بلدم به دیگر همسایههای مجتمع نیز بیاموزم؛ بنابراین با کمک هیئت مدیره مجتمع دفتر هیئت مدیره را تبدیل به کارگاه کرده و آموزش قالیبافی را از ۲۲ بهمن پارسال آغاز کردیم.»
متأسفانه باوجود هزینههای فراوان برای تهیه ابزار قالیبافی شامل دار، نقشه، نخ و.. استقبال چشمگیری از این کارگاه نشد و از آن زمان تاکنون فقط ۹ نفر ثبتنام کردند.
ظریف، اما از این نبود استقبال دلسرد نشده و میگوید: «قالیبافی هنر اصیل ایرانی است و هیچزمان از آموزش و بافت آن دلسرد نمیشوم. درراستای همین علاقه هم وامی تهیه کردیم و قرار است بهزودی به کارگاهی بزرگتر نقل مکان کنیم.» او برای ایجاد انگیزه برای کارآموزان هم با چند مغازهدار صحبت کرده تا آثار هنرمندان را با قیمتهای پیشنهادی خودشان بفروشند.
وی آموزش صرف کامپیوتری را خیانت به هنر سنتی قالیبافی میداند و میگوید: «اگرچه آموزش کامپیوتری راحتتر است و بازی با رنگها شادیآفرین، اما باید در کنار آموزش کامپیوتری بافت سنتی را هم آموزش دید تا هنر اصلی ایرانی بهشکل واقعی خود حفظ شود.»
این بانوی ظریف و هنرمند منطقه، تلخترین خاطره خود از دوران قالیبافی را زمانی میداند که بهدلیل نیاز مالی مجبور به فروش یکی از آثار خود
به نام «پیراهن یوسف» شده است. وی در این رابطه میگوید: «چنان با این تابلوی مینیاتوری انس گرفته بودم که درنهایت با چشمان گریان فروختمش.»
ظریفمحبی از قالیبافی فقط بهعنوان آبباریکه یاد میکند و میافزاید: «با قالیبافی چرخ زندگی بهسختی میچرخد، اما میتوان روی آن بهعنوان کمکخرج زندگی و بهاصطلاح آبباریکه حساب کرد.»
وی میافزاید: «قالیبافی برای اوقات فراغت و عوضکردن روحیه نیز بسیار کارگشاست چنانکه درحال حاضر یکی از خانمهای حاضر در همین کارگاه توانسته با قالیبافی بر مشکلات روانی زندگیاش فائق آید.»
ظریف که درحال حاضر اوقات فراغت خودش را نیز در منزل با قالیبافی میگذراند دوست دارد در آینده مانند مادرشوهرش به دو عروس خود تابلوفرشی هدیه دهد.
گره و دفهزدن قالیبافی را فقط با خواندن جزوه نمیتوان فراگرفت و باید آن را بهصورت عملی آموزش دید. باوجوداین از خانم ظریف خواستیم کمی از ظرافتهای این هنر را بهصورت کلی به ما آموزش دهد.
وی در این رابطه گفت: پس از چهار جلسه آموزش گرهزنی و سه جلسه آموزش دفهزنی وارد دنیای بافت میشویم. هر رج پود ضخیم را که بافتیم روی آن ثبوت نازک میزنیم، این ثبوت به تنظیم بافت کمک میکند. درضمن دفهزدن روی هر رج بافت هم که جزو اصول اولیه است. بعد از این مراحل وارد نقشهخوانی و چلهکشی میشویم که هرکدام از آنها هم آموزشهای خاص خود را دارد.
* این گزارش پنج شنبه، ۲ مرداد ۹۳ در شماره ۵۹ شهرآرامحله منطقه ۱۲ چاپ شده است.