کد خبر: ۸۴۳۲
۲۲ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۴:۰۰
خانم «گلکار» در تفکیک زباله و پرورش گل نمونه است

خانم «گلکار» در تفکیک زباله و پرورش گل نمونه است

آذر خانم گلکار باید مسئولی، مشاوری، چیزی در سازمان بازیافت شود. این بانوی ۷۵ ساله چنان با مهارت زباله‌های‌تر و خشکش را بسته‌بندی می‌کند که اصلا نمی‌توانید فکر کنید این بسته‌های مرتب و آماده‌شده، زباله است.

آذر خانم گلکار باید مسئولی، مشاوری، چیزی در سازمان بازیافت شود. این بانوی ۷۵ ساله ساکن خیابان دانشگاه در محله صاحب الزمان، چنان با نظم و مهارت زباله‌های‌تر و خشکش را بسته‌بندی می‌کند و برای تحویل آماده که اصلا نمی‌توانید فکر کنید این بسته‌های مرتب و آماده‌شده، زباله است. کاغذ‌های باطله را در یک پلاستیک می‌گذارد، شیشه‌های نوشابه فشرده‌شده را در پلاستیکی دیگر.

پلاستیک‌های زائد را جدا بسته‌بندی می‌کند. زباله‌های‌تر مثل پوست خربزه و هندوانه و تفاله چای را هم تمیز و مرتب در پلاستیکی سربسته نگه می‌دارد. از پلاستیک زباله‌های خانم گلکار که چندین روز مانده است، بوی بد بلند نمی‌شود، چون او قبل از اینکه نام زباله بگیرند، آن‌ها را تمیز می‌کند و بعد دور می‌ریزد.

از طرفی او سال‌هاست که اطلاعاتش را در زمینه‌های مختلف با کمک همدم قدیمی‌اش رادیو، به‌روز می‌کند؛ از حادثه سقوط هواپیما در تهران تا جنگ در غزه و اینکه روزانه در تهران حدود ۴۰۰ کامیون زباله خشک جابه‌جا می‌شود، خبر دارد.

معتقد است: مردم هنر جمع‌آوری و تحویل زباله را ندارند و با تولید این همه زباله، کم‌کم مجبورند در میان زباله‌ها زندگی کنند. صبح  سه‌شنبه ۲۱ مرداد در منزل قدیمی حاج‌خانم چیز‌هایی دیدیم و شنیدیم که شما هم از خواندن آن لذت خواهید برد و به این همه مقید بودن او در تفکیک زباله‌ها دست‌مریزاد خواهید گفت.

بسیاری از مردم نمی‌دانند چگونه‌ها زباله‌ها را تفکیک کنند، اما من با رادیو گوش کردن تشخیص می‌دهم 


باید گل جانشین زباله شود

آشنایی ما با خانم گلکار در یک گل‌فروشی به دوستی تبدیل شد. گلدان گل نازی در دستش بود که گویا قصد فروختن آن را به گل‌فروش داشت. همان ابتدا بعد از گفتن سلام، بدون مقدمه با صدای بلند طوری که همه بشنوند، گفت: چرا مردم قدر گل را نمی‌دانند و آن را نمی‌خرند؟ سر حرف را با او باز کردیم و او برای ما از باغچه‌اش تعریف کرد و اینکه کلی گل دارد و زمانی رایگان آن‌ها را به گل‌فروشان و مردم می‌داده است، اما حالا برای اینکه مردم قدر گل را بدانند، دیگر مجانی به کسی گل نمی‌دهد و آن‌ها را به خریدن گل از گل‌فروشان تشویق می‌کند.

راضی‌اش می‌کنیم که اجازه بدهد به منزلش سری بزنیم و از باغچه‌اش عکس بگیریم. چندروز بعد در یکی از کوچه‌های خیابان دانشگاه از خانه‌ای بسیار قدیمی و زیبا سر درمی‌آوریم که باغچه‌هایش پر از گل ناز و رز است.

خانم گلکار اصرار دارد که دیرتر از ساعت یک نرویم، چون گل‌های نازش کم‌کم بسته می‌شوند و زیبایی‌شان را پنهان می‌کنند.صحبتمان که به نگهداری از گل می‌رسد، می‌گوید: با زباله‌ها کود هم درست می‌کنم. خلاصه حرف از زباله‌ها که می‌شود، درمی‌یابیم که هنر اصلی این خانم چیز دیگری است.

برای او، تفکیک زباله‌ها از هم به‌مراتب بسیار مهم‌تر از نگهداری گل و گیاهان است. خودش هم که خیلی دوست دارد در این زمینه صحبت کند، می‌گوید: صحبت درباره تفکیک زباله‌ها برای جامعه ما مهم‌تر از نگهداری گل است. گرچه با زباله‌ها مخالفم و به نظر من باید گل جانشین زباله شود.

حوصله‌ام زیاد است

آذر گلکار متولد سال ۱۳۱۸ در محله سراب مشهد است. او در خانواده‌ای متمول بزرگ می‌شود، مثل تمام دختران این مرزوبوم در سن کم به خانه بخت می‌رود، اما عروسی که ۶ کلاس درس خوانده است، همیشه به دنبال آموختن است: شوهرم کارگر نانوایی بود و از کرد‌های قوچان. خودم هم آدم باحوصله‌ای بودم و هنرمند. همیشه به دنبال آموختن بودم.

جهاز عروس می‌دوختم، گلدوزی می‌کردم و خیاطی. یادم است روزی در منزل خاله‌ام رومیزی بسیار زیبایی دیدم که روی آن گلدوزی شده بود. در مدت کوتاهی یاد گرفتم که چگونه شبیه همان را گلدوزی کنم.

متوجه می‌شویم که هنوز بخشی از گلدوزی‌ها را نگه داشته است آن‌ها را برای ما به دفتر نشریه شهرآرامحله می‌آورد. رومیزی قلاب‌بافی دوخت مادرش مربوط به ۱۰۰ سال پیش است و باید به چشم عتیقه به آن نگاه کرد.

دستمال سفره‌های زیبایی روی پارچه ابریشمی را هم خودش گلدوزی کرده که بدون‌شک باارزش هستند. می‌گوید: «الان هم هر روزم با روز دیگر فرق می‌کند. با اینکه از سر تا پایم مریض است، حوصله‌ام زیاد است. یک روز لباس می‌شویم، یک روز دوخت‌ودوز می‌کنم و همیشه هم در حال رسیدگی به گل‌ها هستم. مثل یک آدم جوان هستم و دوست ندارم بی‌کار بنشینم.»  

 

خانم گلکار


«پیک بامدادی»؛ همدم خانم گلکار

این بانوی ساکن در خیابان دانشگاه درست با لحن یک کارشناس درباره مسائل مختلف حرف می‌زند. طبیعی هم هست، او علاوه بر تجربه‌اندوزی در طول سال‌های زندگی‌اش، یک همدم خوب داشته است. او هرروز برنامه «پیک بامدادی» رادیو را گوش می‌دهد و از اخبار روز باخبر می‌شود. اصلا از زمان قدیم کارش همین بوده که همراه با کار کردن، رادیو گوش می‌کرده است.

می‌گوید: حالا دنیا این‌طوری شده است و باید زباله‌ها را به‌درستی تفکیک کرد. اگر این‌گونه نباشد، مردم با زباله‌ها به مشکل برمی‌خورند. بعد هم تعریف می‌کند: یک‌بار که همراه دخترم برای تحویل زباله‌های خشک به ایستگاه رفته بودیم، خانمی بسیار شیک‌پوش و مرتب کارتنی را از عقب ماشینش درآورد و تحویل داد. کارگر ایستگاه می‌گفت این خانم، دکتر پوست است.

در پایان حرف‌هایش نیز می‌گوید: امام‌علی (ع) هر زمان در راه خود تکه‌استخوانی می‌دید، آن را کنار می‌گذاشت تا نشان دهد که نظافت باید رعایت شود. خودمان هم همیشه شنیده‌ایم که اگر تکه‌نانی در خیابان دیدید، آن را کنار بگذارید تا زیر پا نرود، چون برکت خداست. من هم برای نظافت شهر چنین کار‌هایی می‌کنم.

 

نمونه در تفکیک زباله 

این بانوی ۷۵ ساله محله ما پس از سال‌ها آموختن و تجربه‌اندوزی حالا دوست دارد دیگران هم از تجربیاتش استفاده کنند؛ به‌ویژه در زمینه تفکیک زباله‌ها، پس از گفتن داستان زندگی‌اش را بیش از این ادامه نمی‌دهد و با مهربانی می‌گوید که شما حالا دوست من هستید، سوال کنید تا جواب آن را بگویم.

بعد بلند می‌شود و چند بسته‌بندی از زباله‌های خشکش را نشانمان می‌دهد. هر زباله‌ای را بنا بر نوع خود در پلاستیک جداگانه‌ای گذاشته است و جالب اینجاست که زباله‌ها خشک و تمیزند و بو نمی‌دهند.

می‌گوید: این‌ها را بعد از اینکه جمع می‌کنم، همراه ماشین دخترم به محل ایستگاه زباله‌ها می‌بریم و به جایش شامپو، خمیردندان و این‌طور چیز‌ها می‌گیریم. ۵ سال است که عضو این ایستگاه شده‌ام و کارتش را هم دارم. آن‌ها به من می‌گویند شما در تفکیک زباله‌ها نمونه هستید.

خانم گلکار ادامه می‌دهد:با این کار باعث آلوده‌کردن زباله‌های خشک می‌شوید و استفاده‌ای برای مملکت ندارد. شما اصلا به این فکر کرده‌اید که نیرو‌های بازیافت در کارخانه‌ها چطور می‌توانند این زباله‌ها را از هم جدا کنند؟ از طرفی زباله‌های خشک را تمیز کنید و بعد به نیرو‌های جمع‌آوری تحویل دهید.

زباله‌های ترِ او نیز با هر زباله‌ای که تاکنون دیده‌ایم، فرق می‌کند، چون برای رعایت نظافت، اول آن‌ها را خشک می‌کند و بعد دور می‌ریزد. او یک بسته از زباله‌های تَرَش را نشان می‌دهد و می‌گوید: اصلا خوب نیست که مردم زباله‌های خیس را دم در بگذارند، چون شیرابه راه می‌افتد.

من اول زباله‌ها را خشک می‌کنم و بعد بیرون می‌گذارم. به او می‌گوییم خانه شما حیاط دارد و جا برای این کار‌ها دارید، اما در خانه‌های کوچک و آپارتمانی جای این کار‌ها نیست. رک و پوست‌کنده می‌گوید: چطور برای هزار قروفر خودتان جا دارید، اما برای درست نگه داشتن زباله‌ها جا ندارید؟ خب، پس حداقل زباله‌هایتان را تمیز و در پاکت سالم بیرون بگذارید و حتما آن‌ها را تفکیک کنید.


این گزارش شنبه ۸ شهریور ۱۳۹۳ شماره ۱۱۸   در شهرآرا محله منطقه یک چاپ شده است

کلمات کلیدی
ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44