بهنوبت مانند نگینی در گود و مقابل چشم جوانانی که در ابتدای راه هستند، میدرخشند. همه افراد در گود دورتادور آنها و به احترامشان ایستادهاند. حرکات همه پیشکسوتان علیرغم اینکه دیگر مانند دوران جوانی خود زور بازو ندارند و شانههایشان کمی خمیده، برای همه دیدنی و جذاب است؛ بهویژه اینکه آنها از تجربه خود که طی این چند دهه به دست آوردهاند، بهره میبرند.
سهتن از آنها یعنی محمدحسن عصمتی، محمد صباغ و سرهنگ بازنشسته، محمود رشیدی، صاحب رتبه۷ یعنی رتبه بهصدادرآمدن زنگ هنگام چرخش هستند. البته پهلوان عصمتی و صباغ که هردو متولد سال۱۳۳۰ هستند، همین روزها به رتبه۸ ارتقا پیدا میکنند؛ رتبهای که معنایش این است که هربار برای ورود و خروج آنها به داخل گود، مرشد باید زنگ را به صدا دربیاورد.
این رتبهها نزد پهلوانان ارج و قرب خاصی دارد؛ باوجوداین هرسه آنها طوری خاضعانه رفتار میکنند که الگوی مناسبی برای دیگران باشند، بهویژه برای جوانانی مانند محمد نعمتی که برای دیدن این پهلوانان به زورخانه آمدند و عضو ثابت زورخانه شهیداحمد احمدی در محله رسالت شدند.
با خروج از گود، خیلیها برای شنیدن پند و اندرزهای پهلوانان قدیمی گود دور آنها جمع میشوند، بهویژه پهلوان صباغ و عصمتی که سابقه حضور آنها در زورخانه بسیار بیشتر از عمر ورزشکاران این گود است.
محمد صباغ درمیان جوانان زورخانه بسیار محبوب به شمار میآید؛ بهویژه اینکه از حضور در جمع جوانان حتی جوانانی که در دیگر رشتههای ورزشی فعالیت میکنند، لذت میبرد. او همه جوانان را به داشتن مرام پهلوانی توصیه میکند؛ مرامی که نهتنها در زندگی خود ورزشکار تأثیر زیادی دارد، بلکه روی اطرافیانش هم اثرگذار است.
پس از ورزش صبحگاهی سفرهای خودمانی در رختکن پهن میشود. بزرگترها بالای سفره مینشینند و جویای احوال دیگر ورزشکاران زورخانه میشوند. پهلوان صباغ در همان ابتدا به رسم پیشکسوتی، حرف را از ورودش به این رشته آغاز میکند و درمیان حرفهایش گریزی به تخریب زورخانهای میزند که آن را هویت ورزش باستانی مشهد میداند.
او میگوید: پنجاهسال پیش بود که ورزش باستانی را شروع کردم. پیش از این، اما بین سالهای ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۰ مشق کشتی میکردم تا اینکه بنا به پیشنهاد استادانم بهویژه مرحوم حسن ریاحی، کشتی را رها کردم و به زورخانه بهرامی در بالاخیابان آمدم؛ باشگاهی که کمی بعد نامش به «جوانان اسلامی» تغییر کرد و سالها فعال بود، اما با اینکه در و دیوارهای این زورخانه هویت ورزش باستانی به شمار میآمد، زورخانه را خراب کردند.
هرچه هم ورزشکاران پیشکسوت اعتراض کردند، سودی نداشت و درست در محل گود زورخانه یک هتل بنا شد! این هتل روی خاطرات و گذر عمر من و بسیاری دیگر بنا شده است و هروقت آن را میبینم، بغض میکنم.
سال۱۳۶۳ با افتتاح زورخانه شهیداحمدی، بسیاری از پهلوانان مانند پهلوانصباغ به این زورخانه تازهتأسیس آمدند. این پیشکسوت ورزشهای باستانی تعریف میکند: اوایل دهه۶۰ بود که آقای ناصریان، تعدادی از پهلوانان و پیشکسوتان این رشته ورزشی را در شهر دور هم جمع کرد و بهاتفاق آنها این زورخانه را احداث کرد. زورخانه سال۶۳ به بهرهبرداری رسید و بسیاری از باستانیکاران این محدوده مانند من که به زورخانههای دیگر بهویژه شهیدچمران میرفتند، به اینجا آمدند.
آن زمان اصغر جوان مرشد اینجا بود و درواقع زورخانه شهیداحمدی از بهترین زورخانههای شهر به شمار میآمد. البته زورخانه هنوز هم با اینکه کمبودهای بسیاری دارد، از بهترینهای شهر است. برای اولینبار در این مجموعه امکان حضور خانواده ورزشکاران فراهم شد. البته هیچوقت رسم نبوده است که خانوادهها نیز به زورخانه بیایند، اما برای اولینبار مدیریت این مجموعه با یک برنامهریزی عالی، کاری کرد که همسر و فرزندان ورزشکاران به محلی بیایند که سالها شوهران و پدران آنها در آنجا ورزش میکردند.
به عقیده این پهلوان باستانیکار و دیگر ورزشکاران باستانی که گرداگرد سفره صبحانه با ما نشستهاند، تمایز زیادی بین پهلوانی و قهرمانی وجود دارد. همه این پهلوانان پیشکسوت معتقدند هر ورزشکاری میتواند به قهرمانی برسد، اما به پهلوانی نه. حتی قهرمانان هم خیلی کم به این جایگاه دست پیدا میکنند.
همه این پهلوانان معتقدند هر ورزشکاری میتواند به قهرمانی برسد، اما به پهلوانی نه
پهلوان صباغ در پایان اضافه میکند: تفاوت زیادی بین قهرمان و پهلوان وجود دارد. پهلوانی به زوربازو و اندام ورزیده نیست. حتی اشخاص میتوانند ورزش نکنند، اما پهلوان باشند. من همین چند روز قبل به ورزشکاران رشته کشتی میگفتم دستکم هفتهای یک بار به زورخانه بیایند. ورزش نکنند؛ تنها کنار گود بنشینند و نگاه کنند. ما یک ورزشکار چهارساله به نام سیدعلی داریم.
او در رفتارش با دیگران به همه احترام میگذارد و از همین الان یک پهلوان بار آمده است. از طرفی هم ورزشکارانی داریم که چندین مقام قهرمانی کشور و بینالمللی دارند، اما هیچبویی از پهلوانی نبردهاند. میتوان با حضور در زورخانه، پهلوانی را حتی با شنیدن آوای مرشد و نگاه به در و دیوار آموخت. بیدلیل نیست که این رشته مانند موسیقی نواحی بیشاز ۲ هزار سال سینهبهسینه منتقل شده است.
محمدحسن عصمتی یکی دیگر از پهلوانان پیشکسوت زورخانه شهیداحمدی است. او هم درست مانند پهلوان صباغ ۷۲سال دارد و بیشتر عمرش را در گود زورخانهها سپری کرده است.
عصمتی با برشمردن خصلتهای یک پهلوان حرفهایش را آغاز میکند و میگوید: اگر کسی میخواهد بداند پهلوان است یا نه، باید به خودش نگاه کند و ببیند که آیا این ویژگیها را دارد یا خیر. از خودگذشتگی، فتوت، مدافع مظلوم بودن، رفتار خوب با خانواده، سفرهداری، آزار نرساندن به دیگران، کمک به نیازمندان، راستگو بودن و غیبتنکردن و... همگی ازجمله صفات یک پهلوان است؛ صفاتی که اگر ورزشکاران رعایت کنند، منجر به تغییرات گستردهای در خانواده، اطرافیان و حتی جامعه میشوند.
آقا محمدحسن با اشارهبه علاقهاش به ورزش باستانی، ادامه میدهد: اگر میخواهید بدانید ورزش باستانی چه تأثیری بر جامعه دارد، به داستان علاقهمندی من به این رشته ورزشی گوش دهید. نوجوان که بودم، نزدیک حرم مطهر، شاگرد یک مغازهدار بودم. مغازه ما درست مقابل ایستگاه اتوبوس که آن زمان به «یکقرانی» معروف بود، قرار داشت.
نکته جالب توجه این بود که آن زمان بیشتر رانندگان اتوبوس ورزشکار باستانی بودند. خیلی از آنها مانند محمد رزاقی که همه همکارانش او را به نام «محمد گردن» میشناختند، باستانیکار بودند. اصلا همین رفتار خاص محمد گردن بود که باعث شد من به این رشته ورزشی علاقهمند شوم. البته آن زمان نوجوانان اجازه ورود به زورخانه را نداشتند. به همین دلیل بود که من برای آمادهشدن در رشته ورزش باستانی از سال۱۳۴۸ به باشگاه پرورش اندام میرفتم. دوسال که گذشت و ریش که درآوردم، خوشحال از اینکه آماده شدهام، به زورخانه بهرامی رفتم.
یکی از ویژگیهای پهلوان عصمتی، دوستی و رابطهاش با پهلوان شهید سیداحمد احمدی بود؛ شهید گرانقدری که نامش بر سردر این زورخانه نشسته است و اگر بود، هفته گذشته جشن تولدش را باید برگزار میکرد، اما درست همین چندروز قبل، سالگرد شهادتش را پشت سر گذاشتیم.
او درباره رفاقتش با این شهید انقلاب اسلامی تعریف میکند: شهیداحمدی، از بهترین جوانان پهلوان زورخانه ما و قهرمان چرخ بود. روایت شهادت او را که میدانید. ۱۰دی وقتی دید یک سرباز از روی تانک به سوی مردم تیراندازی میکند، او را به پایین پرت کرد. همان لحظه یک سرهنگ، پهلوان ما را دیده و به سوی او تیراندازی کرده بود. شنیدن این واقعه برای من بسیار دردناک بود. شهیداحمدی یکی از دوستانم بود.
قبلاز انقلاب و تا پیشاز اینکه چندسالی برای کار به تهران بروم با هم ورزش میکردیم و با هم به استخر هلال احمر میرفتیم. پساز شهادتش خیلی ناراحت شدم؛ بههمین دلیل در فعالیتهای انقلاب حضور گستردهای داشتم. از سال ۶۳ هم که این زورخانه به نامش نامگذاری شد، به اینجا آمدم و هرگز رها نکردم. بسیاری از جوانان منطقه طلاب را هم به اینجا آوردم. بهخاطر آنان حتی در دو نوبت صبح و شب به زورخانه میآمدم.
سرهنگ محمود رشیدی یکی دیگر از پهلوانان زورخانه شهید احمدی با رتبه هفت است. رشیدی پنجسال آخر خدمتش را بهعنوان رئیس مرکز۱۹۷ نیروی انتظامی خدمت میکرد. او سه سال مدیریت زورخانه ناجا را در مشهد برعهده داشت و چند دهه است درکنار اجرای تمرینات ورزش باستانی در نقش مرشد هم ایفای نقش میکند. سرهنگ رشیدی پساز اینکه سال۱۳۸۵ ساکن محله گاز شد، برای تمرین و در نقش مرشد به زورخانه شهیداحمدی آمد.
او هم درباره ورودش به این رشته باستانی میگوید: سال ۵۶ این رشته را بهطور رسمی آغاز کردم. آن زمان بههمراه پدر و برادرم به زورخانه پهلوانی قوچان میرفتم. آن زمان بهدلیل سن اندکم تنها هنگام چرخزدن اجازه داشتم برای دقایقی وارد گود شوم. برای سالها تنها باید در حاشیه گود تمرین میکردم. چندسال بعد یعنی از سال۶۴ ضربگرفتن را در زورخانههای مختلف از مرشدها آموختم و بیشتر از قبل، تشنه ورزش باستانی شدم.
سال۱۳۶۷ وارد دانشکده پلیس شدم. از سال۶۷ تا ۷۷ در پایتخت بودم. در چهارسال نخست دانشکده افسری باید بهصورت شبانهروزی درس میخواندم و فرصتی برای رفتن به زورخانه نداشتم. فقط پنجشنبه و جمعه فرصت داشتم و میتوانستم به زورخانههای تهران بروم و آنجا هم فقط نظارهگر ورزشکاران بودم یا حرکات مرشدها را نگاه میکردم.
پهلوان رشیدی ادامه میدهد: پساز فارغالتحصیلی دیگر هرروز بدون هیچ وقفهای به زورخانههای مختلف تهران میرفتم. ضربگرفتن را نیز در همین مدت از مرشدهای شناختهشده پایتخت آموختم. پساز اتمام دوران تحصیل و آموزشی برای خدمت همراه خانواده عازم شهرستان بیجار در استان کردستان شدم. در دومین روز حضورم در این شهرستان به زورخانه پهلوان تختی این شهر رفتم. در گوشه گود نظارهگر ورزشکاران بودم تا اینکه آنها من را به داخل گود دعوت کردند.
به آنها گفتم اگر اجازه بدهید، از روز بعد خواهم آمد و حتی برای شما ضرب خواهم گرفت. روز بعد دوباره به زورخانه رفتم و خیلی زود رابطه خوبی بین من و دیگر پهلوانان این گود شکل گرفت. رابطه ما طوری شد که سال بعد در هفته ناجا بزرگترهای زورخانه از فرمانده انتظامی شهرستان دعوت کردند بههمراه کارکنان ناجا و خانوادههای خود به این زورخانه بیایند. این دعوت پذیرفته شد و پهلوانان پیشکسوت زورخانه، جشن باشکوهی برای کارکنان نیروی انتظامی در این شهرستان برگزار کردند.
سرهنگ رشیدی از سال ۱۳۹۷ بازنشسته شده است. او در پنجسال آخر خدمت خود با اینکه رئیس مرکز نظارت همگانی ناجا (۱۹۷) نیروی انتظامی بود همزمان سهسال، اداره زورخانه ناجا را در بولوار پیروزی برعهده داشت و خودش گاهی در زورخانه شهیداحمدی به مرشدها کمک میکرد.
او درباره درباره رابطهاش با ورزش باستانی تعریف میکند: من در زندگی آنقدر به ورزش باستانی وابسته شدهام که اگر به مسافرت بروم و دو روز در یک شهرستانی اقامت داشته باشم، بدون شک به زورخانه آن شهر خواهم رفت. حتی اگر ورزش نکنم، در یک گوشه مینشینم و تمرین دیگران را نگاه میکنم تا حالم خوب شود.
حتی اگر ورزش نکنم، تمرین دیگران را نگاه میکنم تا حالم خوب شود
آنقدر این رشته را دوست دارم که اگر از من بخواهند در زورخانه آنها خدمتی انجام دهم، نه نخواهم گفت. برای همین هم چند سالی مدیریت زورخانه نیروی انتظامی را برعهده داشتم. همزمان در زورخانه شهیداحمدی به مرشد کمک میکردم. در سالهای اخیر هم مدیریت زورخانه به من لطف داشتند و در روزهای فرد، وظیفه مرشدی را به من سپردند.
شخصیت برجسته پهلوانان در این زورخانه زمینهساز جذب جوانان بسیاری به این رشته ورزشی ملی و مذهبی شده است.
امیر نعمتی که ۴۴سال دارد، یکی از پهلوانان نسل جدید این زورخانه است. امیرآقا پیش از ورود به ورزش باستانی، قهرمان جودوی استان بود. عناوین متعددی در مسابقات جودوی استان و کشور کسب کرده بود، اما بهدلیل بروز آسیبدیدگی شدید از ناحیه شانه، جودو را رها کرد و طبق راهنمایی پهلوانان ورزش باستانی بهویژه محمد رزاقی به زورخانه آمد.
او تعریف میکند: من از سال۷۱ تا ۷۳ کشتی میگرفتم و بعد از آن به رشته جودو رفتم. پساز ششسال حضور در این رشته رزمی، بهشدت مصدوم و مجبور به رهاکردن این رشته رزمی شدم. بعداز آن بود که مرحوم محمد رزاقی، پهلوان شناختهشده ورزش باستانی، وقتی از مصدومیتم اطلاع پیدا کرد، من را با خود به زورخانه برد و آموزشم داد. تازمانیکه بیمار شد، خودش به من تمرین میداد.
برای جوانان این دوره و زمانه بیشاز هرچیزی، کسب افتخار و عناوین قهرمانی اهمیت دارد؛ اولویتی که شاید آنها را از فعالیت در این رشته ورزشی دور کند.
نعمتی درباره حضور جوانان در این رشته میگوید: روزی که من به زورخانه آمدم، پهلوان امیر فارسی به من گفت «اگر قهرمانی میخواهی از اینجا برو و در رشتههای دیگر فعالیت کن. اما اگر میخواهی پهلوان شوی، بمان.»
ایشان در ادامه به من گفت «در قهرمانی همواره ورزشکاری پیدا میشود که روی دست قهرمان قبلی بزند. در این رشته، اما اینگونه نیست. استاد مسیر را به تو نشان میدهد و تو باید همچون پهلوانانی مانند پوریای ولی، تختی، وفادار و... راه خودت را بروی.» همین حرفها و رفتار دیگر پهلوانان بود که من را عاشق این ورزش کرد؛ آنقدر که دیگر حاضر نیستم حتی بهازای قهرمانی در مسابقات جهانی، این رشته را رها کنم.
* این گزارش یکشنبه ۱۷ دیماه ۱۴۰۲ در شماره ۵۵۳ شهرآرامحله منطقه ۳ و ۴ چاپ شده است.